باززنده سازی عنصر حیاط مرکزی در مجتمع مسکونی و حصول کارایی بالاتر : دستاورد تفکری زنانه
نویسندگان  آزاده پارسایی ،حسینعلی جمشیدی
 

 منتشر شده از : مقالات همایش زن،معماری و شهر 
چکیده

توسعه جوامع بشری و به طبع آن نیاز به مسکن بعلاوه پيشرفت تکنولوژي، سبب گسترش مجتمع هاي مسکوني و آپارتمان نشيني در دهه هاي اخير شده و معماري خانه دچار تغيير و تحولات بسياري گرديده است. متاسفانه با نگرش کمي به مسکن و توجه به رفع کمبود آن از يک طرف و نگرش سودجويانه به اين مقوله از طرف ديگر، بسياري از نيازهاي انسان بدست فراموشی سپرده شده و کيفيت هاي معماري به سمت زوال پیش رفته است. شاید زمان آن رسیده که در مواجهه با این مسائل و برخورد اصلاح گرایانه با معماری که از ظرافت و لطافت نیز برخوردار است، بیشتر از پتانسیلی چون معماران زن بهره بگیریم که در طول تاریخ نشان داده اند که نه تنها نقش ارزنده ای در تعالی معماری داشته اند بلکه با خلق معماری متناسب با روحیه و نیاز همه افراد خانواده بخصوص کودکان، گاه به کارایی بالاتری در طراحی دست یافته اند. لذا در اين پژوهش با نگاهی از زاویه دید یک معمار زن بر آن شدیم تا عنصری حیاتی و فراموش شده در خانه سنتی را با بیان اهمیتی که در گذشته در جهت بالابردن کیفیت زندگی خانواده داشته احیا نموده و با طراحی حیاط مرکزی در مجتمع های مسکونی و دعوت طبیعت به درون محل زندگی، دوباره پویایی و نشاط را به انسان امروزبازگردانیم.

 

واژه های کلیدی : مسکن، معمار زن، مجتمع مسکونی

 

 

1- مقدمه

در گذشته نگاه معمار به انسان، زندگی و جامعه به نحوی بود که مسکن حقیقتاً و به درستی فضای سکونت و آرامش برای افراد یک خانواده بود و مدرسه به راستی جای درس و بحث و تعلیم و تعلم بود در حالی که امروز ساختمان­‌هایی به عنوان فضای مسکونی یا مدرسه ساخته می­‌شوند اما از ویژگی‌های عملکردی لازم منطبق بر نیازهای انسان برخوردار نیستند.

میتوان اینطور بیان نمود که نتيجه کار معماران طراحي کالبدي است که برطرف‌کننده نياز مردم باشد؛ پس اول بايد به نوع زندگي مردم در يک منطقه توجه کنند و پس از آن به ويژگي‌هاي معماري در آن منطقه بپردازند ( صارمي، رادمرد، 1374).معمار با طراحی فضاها، نه تنها در شكل و كاركرد ساختمان ها، بلكه در الگوهای زندگی فرهنگی مردم نقش بسزایی دارد.

اما امروزه معماری ، برای مردم ناشناخته است و سیستم ساخت و ساز یا انبوه سازی چاره ای جز انتخابی محدود، آن هم تنها برای داشتن سرپناه و نه مسكن و ماوا برای افراد باقی نمی گذارد! در حقیقت، مسئله اصلي معماري امروز، قطع ارتباط ميان معماري سنتي و نيازهاي مدرن است. کوچکتر شدن خانه ها، حذف حياط و فضاي سبز، از بين رفتن حريم هاي بصري و …، از جمله مشکلاتي است که آپارتمان نشيني براي نسل امروز بوجود آورده است. بي شک هريک از اين عوامل باعث پايين آمدن کيفيت زندگي در خانه هاي معاصر و بوجودآمدن مشکلات روحي و رواني در ساکنين گرديده است. اما در اين ميان کمبود فضاي سبز و حذف حياط از خانه ها،يکي از مهمترين معضلات آپارتمان نشيني مي باشد که بيشترين آسيب را به کيفيت زندگي و همچنين آرامش روحي و رواني کاربران وارد کرده است.

اگرچه بدليل شرايط و ضروريات شهرسازي معاصر ايران، بنظر مي رسد گريزي از آپارتمان نشيني نباشد، اما بدون شک مي توان با استفاده از تجارب معماري سنتي و همچنين تکنولوژي هاي جديد در عرصه ساختمان سازي، فضاي سبز و طبيعت را به درون محيط زندگي و خانه وارد کرد.کاري که معماري سنتي ايران در قالب معماري بومي براي هر اقليم، طي صدها سال تجربه به آن دست يافته بود.

براي رسيدن به اين هدف، معمار معاصر بايستي شناختي دقيق از معماري سنتي و ويژگي هاي حاکم بر خانه هاي تاريخي داشته باشد تا بتواند خانه اي متناسب با فرهنگ بومي و ويژگي هاي اقليمي آن منطقه طراحي کند.

هرچند گذر زمان تغيير در نيازها و مفاهيم را اجتناب ناپذير مي سازد، اما برخي نيازهاي بشري که بيش از همه به خصوصيات رواني و فردي او برمي گردد ، داراي بن مايه هاي پايداري است و با گذشت زمان تنها از لحاظ فرمي ممکن است دستخوش تغيير گردد. مي توان به نياز هميشگي بشر به ارتباط با طبيعت و فضاي باز اشاره کرد، که خود را در معماري خانه در فضاي باز(حياط) و نيمه باز(ايوان)جلوه گر مي کند. (محمودي،عبدالله،1384، ص 54و55)

از طرف دیگر، کودکانی هم که نیاز به این نوع فضا و ارتباط با طبیعت دارند در معماری امروز نادیده گرفته شده اند. بعلاوه معماری نوین به گونه ای است که علاوه بر کوچک سازی فضای درون خانه، افراد و بخصوص کودکان کمترین تحرکی را نیز تجربه نمی کنند.

حضور زنان در این نوع معماری موجب خلق معماری جدید متناسب با روحیه و نیاز همه افراد خانواده بخصوص کودکان می شود، برای مثال در طراحی نمای ساختمان حتماً فضایی را برای آویزان کردن گل و درختچه در نظر می گیرند یا در طراحی داخلی فضای مسکونی به تعداد اعضای خانواده جالباسی و کمد تعبیه می کنند.

زنی که امروز نیمی از جامعه است، زن دیروز که در خیابان بن بست زندگی می کرد، نیست، بلکه موجودی است که در شاهراه بزرگ ارتباطی زندگی می کند و همه اطلاعات را کسب کرده است. قدرت زن به معنای اعمال زور نیست، بلکه به معنای «اختیار داشتن» برای عمل در مسیر شهری نوین است .

منصور فلامكی مدرس دانشگاه با بیان این مطلب می گوید: «حضور زنان در فضای همگانی شهری حرمت می آفریند و ما باید به دنبال شناخت ابزارهای حرمتگزاری باشیم، وقتی بخشی از شهر از دید یك معمار زن طراحی شود، به طورحتم از ظرافت، نظم و دقت بیشتری برخوردار است و البته نیازهای زنان نیز در آن مكان به خوبی دیده می شود، در حال حاضر بیشتر فضاهای مسكونی و شهری از دید مهندسان معمار مرد طراحی می شود و طبیعی است در این نگاه برخی از نیازهای زنان هم نادیده گرفته شود. در حالی كه اگر زنان معمار در فضاهای شهری مشاركت داشته باشند با روحیه لطیف زنانه خود بسیاری از زیبایی ها را در فضای همگانی خلق می كنند و آن مكان از كارایی بالاتری برخوردار می شود. در حال حاضر فضای مسكونی متناسب با نیازها و ویژگی های زنان و کودکان طراحی نشده و این در حالی است كه در معماری سنتی ایران به این ویژگی ها تا حد زیادی توجه شده است. برای مثال بیشتر خانه های قدیمی دارای اندرونی و بیرونی بودند و بانوی خانه به راحتی می توانست كارهای منزل را به دور از چشم میهمانان انجام دهد و در آشپزخانه ها نیز همه وسایل در دسترس زنان قرار داشت. اما هم اكنون كابینت آشپزخانه ها به قدری بلند طراحی می شود كه دست مردان خانه هم به آن نمی رسد!

در این مقاله درابتدا به مروری دوباره بر مفاهیم اولیه معماری و خانه و ارزشهایی که بایستی در طراحی خانه بعنوان فضای آرامش و آسایش انسان لحاظ گردد و سپس آشنایی با عناصر معماری ایرانی- اسلامی که گره خورده به فرهنگ و عقاید مردم ایران زمین میباشد می پردازیم.
2- مفهوم معماری

وجه مشترک هنر و مصنوعات بشری این است که علاوه بر اینکه دارای ظاهر و شکل خاصی هستند، دارای روح نيز هستند. هنر معماری هم از این قاعده مستثنا نيست. این هنر، علاوه بر کالبد ظاهری، دارای جنبه ی اصيل معنوی و حقيقی است و این جنبه ی اصيل و حقيقی آن، بر جنبه ی مادی آن تفوق دارد؛ هرچند که ظاهراً این گونه به نظر نمیرسد. اما نکته ی مهم این است که هنر معماری در نزد ایرانيان دارای معنی متعالی و ماوراءالطبيعه نيز بوده است و همواره ایرانيان بر این معانی عميق تأکيد داشته اند.

تحولاتی که در معنا و مفهوم معماری رخ داده تابعی از سير تحولات فکری تمدن معاصر است که با علم تجربه گرا و تفکر راسيوناليستی مدرن رایج، جنبه و وجه معنوی و روحانی حيات انسان و اصولاً وجه معنوی عالم وجود را انکار میکند. معماری مدرن (معاصر) آنچنان در چنبره ی مادیات گرفتار آمده است که آنچه در اوایل قرن بيستم به عنوان حادترین و پرشورترین مسئله دربين معمارها و شهرسازها مطرح میشود، ربط دادن شکل و کارکرد یا ارجحيت دادن یکی نسبت به دیگری است (فلامکی، محمد منصور، 1355 ).

 

3- خانه

خانه، مفهومي عميق، همسطح با خانواده دارد. خانه مبدأ و مرکز صميميت است. خانه نماد حريم خصوصي است، يعني مکاني که در آن چند نفر بر اساس رابطه نزديک و صميمي که با هم دارند، زندگي مي‌کنند. زماني که در معماري سنتي خودمان بطور مثال به خانه بروجردي ها يا خانه طباطبايي ها مي نگريم، همواره نام خانواده را در کنار نام خانه مي بينيم. هيچگاه بروجردي بزرگ به قصد اقامت موقت، آن خانه باشکوه را نساخت که اگر چنين بود مي بايست آنها ده ها بار محل زندگيشان را تغيير مي دادند و ديگر هرگز نام آنها ماندگار نمي شد. بدين معني که خانه در کنار مفهومي پيچيده تر يعني خانواده معنا پيدا مي کند. خانواده کوچکترين نهاد اجتماعي است که در جامعه شرقي ما، کنشي درونگرا دارد. خانه و خانواده دو عنصر لاينفک هستند. همانطور که خانواده کارکردي دائمي دارد و غير قابل تغيير است، خانه هم مفهومي ماندگار و غير قابل تغيير خواهد داشت. حال ديگر خانه هم براي ما، همانند ساير محصولات صنعتي شده است. حتي در کلام روزمره از واژه “صنعت ساختمان” استفاده مي کنيم. در نهايت ميبايست براي ابقاء مفهوم آرامش خانه، عوامل فضايي دخيل را بررسي کرد که عبارتند از تک فضاهاي موجود در خانه. اين مطلب يکي از بحث هايي است که در مورد طراحي خانه بسيار اهميت دارد. دقت در طراحي و چيدن فضاها و طراحي داخلي فضاهاي خانه هر چقدر بيشتر باشد باعث مطلوبيت و کارايي بيشتر خانه است.

مسکن يا فضاي زندگي از دو جهت بايد کارايي داشته باشد يکي از نظر جوابگويي و ايجاد محيط راحت و از جنبه شرايط فيزيکي يعني ايجاد محيطي با درجه حرارت مطلوب، فشار مناسب، رطوبت معقول و کوران هوا و نور مناسب و نظاير آن و ديگري از نظر جوابگويي به نيازهاي معنوي مردم، يعني ايجاد فضاهاي مناسب با طرز زندگي و نوع فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعي، اين دو شرايط اگر با هم به کاملترين نحوي جمع شود ايجاد مطلوبترين مسکن را خواهند نمود. و اگر هر کدام از اين دو جنبه کمبودي داشته باشد مسکن به نحو خوبي پاسخگو نخواهد بود.

 

3-1- وظيفه اصلي خانه

به باور فارابي ، خانه‌ها در رفتار ساکنان آن کاملاً تأثير مي‌گذارد. وي به بحث بي‌نظيري اشاره مي‌کند. او معماري و ساخت خانه را تنها نشان‌دهنده نوعي از انديشه معرفي نمي‌کند بلکه بر آن باور است که دقيقاً خانه بر رفتار فرد تأثير مي‌گذارد و نقشي تربيتي براي خانه قائل مي‌شود. وي معتقد است که حتي برخي خانه‌ها در خداوندان آن خوي‌هاي گوناگون پديد مي‌آورد مانند خانه‌هايي که در بيابان‌ها از چرم و مو فراهم شده است. اين گونه خانه‌ها در خداوندان آن ملکات بيداري و دورانديشي به بار مي‌آورد و بسا که افزايش دورانديشي به گونه‌اي است که دليري و گستاخي را در پي مي‌آورد و خانه‌هاي مستحکم و استوار کاخ‌ها در خداوندان آن خوي‌ها و ملکات ترس و بيم و آسايش و آرامش و زينهار و بي‌خوني.

خانه از نظر او صرفاً زيستگاه نيست بلکه جايگاهي است که حضور در آن باعث کمال مي‌شود، کمالي که ناشي از تناسب و تعامل صحيح و رساي اجزاء سازنده است. چراکه وي محور زيباشناسي خانه را همانا بدن انسان مي‌داند و خانه را با بدن انسان قياس مي‌کند از اين مقايسه نتيجه مي‌گيرد که اجزاء سازنده‌ي خانه بايد با يکديگر تناسب داشته باشند. (ابونصر فارابي، ترجمه و شرح دکتر حسن ملکشاهي، 1382)

خانه ايراني درونگراست و بيرون را هم به درون مي آورد. انسان با ساختن خانه از فراخناي بي انتهاي پيرامون خود در يک منطقه گرد مي آيد و از پراکندگي و گريز زندگي طبيعي به جمع شدن و تمرکز يافتن روي مي آورد. خانه سنتي نقش استمرار دهنده فرهنگ را نيز بازي مي کند. نسل هاي متعددي در يک خانه بسر مي برند. همه جا با طبيعت کنار آمده و همه جا با طبيعت کار مي کنند. به همين جهت است که خانه قديمي رازآميز،مواج،دست نايافتني و تمام نشدني بود.

وظيفه طراح تعيين ترتيبات مناسب جهت نيازها و خواسته هاي خانواده و رابطه آنها با يکديگر است.

 

3-2- عوامل کلي مؤثر بر مطلوبيت خانه

الف- از نظر فرهنگي: اين مسئله يکي از مهمترين مسائل در طراحي خانه هاي مسکوني ميباشد. خانه اي که در تقسيم بندي فضايي آن عامل فرهنگ و نحوه زيست مردم رعايت نشده باشد به هيچ عنوان خانه مطلوبي براي ساکنان آن نيست. و چه بسا دراينگونه موارد ساکنين خانه بعد از مدتي مطابق ميل خود تغييراتي درپلان داخلي خانه انجام دهند. روي همين اصل معمار بايد کاملاً روي فرهنگ و نحوه زيست و آداب و رسوم افراد شناخت پيدا کند و شناخت هر چه بيشتر آن باعث مطلوبيت خانه براي ساکنين خواهد بود. به عنوان مثال داشتن فضاهاي مجزا براي جنسهاي مختلف و سنين متفاوت، ايجاد عرصه هاي عمومي و خصوصي در خانه از عوامل ايجاد مطلوبيت در خانه مي باشد.

ب- از نظر اقليم: هر مسکن براي زندگي نرمال بايد از نظر شرايط زيستي مناسب باشد. توجه به وضع اقليم يکي از موارد لازم در اين مورد است. مطابقت با اقليم محل و مقابله صحيح در مقابل عوامل جوي نامناسب محلي، در ايجاد شرايط مطلوب در خانه بسيار مؤثر است. ساخته شدن خانه ها با فواصل معقول براي ايجاد کوران هواي بين ساختمانهاي مسکوني يا انتخاب سطح پنجره مناسب با وضع اقليمي،ميزان روشنايي و آفتابگيري کافي براي تک تک فضاهاي خانه از مثالهايي است که در اين باره ميتوان زد.

ج- از نظر آسايش: از عوامل بوجود آورنده آسايش ميتوان به اين موارد اشاره نمود:

  1. بوجود آوردن فضاهاي سبز
  2. ايجاد فضاهاي جداگانه و محفوظ بدون خطر براي بازي بچه ها.
  3. دور بودن از راهها و خيابانهاي پر ترافيک، فرودگاه، کارخانه و هر منبع توليد سر و صدا و بوهاي ناراحت کننده.
  4. کنترل سر و صدا: طراحي ساختمان ميتواند به نحوي باشد تا عملکردهاي پر سر و صدا را موجب ميشود. برآمدگي زمين، موانع پوشيده با مصالح بنايي و با ديوارهاي حجيم و غير قابل نفوذ در مقابل امواج صدا بهترين محافظ را ايجاد ميکند. طرح معماري ميتواند طوري باشد که جهت دادن به امواج صوت ورود صدا را محدود نمايد. اين خاصيت ميتواند با شکل دادن به ديوارها، شيبها و تقاطع ساختمان ايجاد شود.

د- از نظر امنيت: احساس امنيت يک نياز غريزي در انسان است که در آن نياز به کنترل محيط انسان بوجود ميآورد که يکي از اهداف طراحي را تشکيل ميدهد. کنترل محيط به دو صورت فيزيکي بصورت نرده، حصار، قفل و نور و زنگ خطر و کنترلهاي انساني بصورت نگهباني و افراد ساکن محلي و نظاير ميباشد.

ه- از نظر زيبايي: معمار با ايجاد يک ترکيب زيبا و دلپسند و ساده با توجه به فرهنگ و سليقه مردم نه با استفاده از سبکهاي شخصي و طراحي يک محيط طبيعي و آزاد در رابطه با حفظ محيط طبيعي زمين و ايجاد فضاي سبز مناسب با اقليم محل ميتواند به مطلوبيت مسکن از نظر زيبايي بيافزايد.

و- از نظر تکنولوژي: منطبق بودن خانه مسکوني با تکنولوژي روز نيز يکي از عوامل مطلوبيت است به عنوان مثال يک آشپزخانه مجهز با وسايل تهويه خوب و وسايل برقي کارآمد و تأسيسات سرمايش و گرمايش مناسب تأثير زيادي در مطلوبيت خانه خواهد داشت.

ز- از نقطه نظر رواني افراد :بر حسب خواسته شخصي که از طرز تفکر و آداب و رسوم زندگي نشأت ميگيرد و به انتخابهاي خاص از قبيل انتخاب رنگ و طرز تزيين و انتخاب فضاي زندگي مي پردازند، انتخاب فضاهاي زندگي چه از نظر عملکردي و چه از نظر زيبايي همگي ريشه در فرهنگ و روان و انديشه مردم دارد که رعايت آنها ايجاد مطلوبيت از لحاظ رواني خواهد نمود.

 

4- معيارهاي اساسي معماری سنتی ايراني

مسکن حافظ کيان خانواده و روابط بين اعضاي آن است (ارتباط افقي) و محيط مسکوني روابط همسايگي و ارتباط بين خانواده‌ها را در بر مي‌گيرد (ارتباط عمومي) محيط مسکوني جايي است که زمينه انطباق کودک را با اجتماع پيرامون وي فراهم مي‌سازد و او را براي ورود به جامعه آماده مي‌کندو فضاي آن، فضاي گذار از کودکي به بزرگسالي است. محیط مسکونی مي‌تواند دنياي کوچکي باشد که معنا در آن تحقق مي‌يابد و کودکان اجتماعي شده و فرآيند هويت‌يابي را طي مي‌کنند از اين رو ماهيت و سازماندهي محيط مسکوني نبايد بر خلاف فطرت انسان باشد و به علاوه اين محيط بايد تامين کننده نيازهاي مادي، بهداشتي رواني و اجتماعي افراد باشد. همچنین فضای مسکوني بايد برآورنده نيازهايي چون محافظت، داشتن ثبات و استقلال، احساس پيوستگي با طبيعت، تمايل به ابراز وجود، نياز به زيبايي و هماهنگي اشکال و رنگها، بهره‌مندي از مناظر و چشم‌اندازهاي دلپذير باشد که در معماری سنتی ما در جهت برآوردن اکثر نیازهای مذکور از معیارهای زیر بهره برده اند.

  • هويت ملي ايراني-اسلامي و نمود آن در معماري سنتي:

با صحيح شمردن اين فرض که معماري ظرف زندگي است و زندگي يعني شيوه زيست و ارتباط انسانها که از فرهنگ جامعه برخاسته است. در نتيجه معماري داراي هويتي است که: اولا بيانگر ارزشهاي حاکم بر جامعه است، دوما مبين ارزشهايي است که جامعه به آنها تمايل دارد. سوما بيانگر عوامل هويت فرهنگي پديدآورنده آن است.(طبسي،محسن،1386،ص369)

از جمله مؤلفه هاي هويت (ملي) ايراني-اسلامي ارزشها و هنجارهاي ملي مثل مهمان نوازي و جوانمردي، ميراث فرهنگي مثل هنرهاي سنتي،اسطوره هاي ملي مثل رستم، نمادهاي ملي مثل پرچم، ويژگي ها ي جغرافيايي مثل اقليم، بعد ديني و باورها ي مذهبي مثل عقايد، مناسک و آيين هاي مذهبي خواهد بود.( شمشيري،نوشادي ،صص64-63)

ميتوان گفت مسکن سنتي همانند انسان سنتي داراي يک صورت ظاهري و يک سيرت باطني است. صورت آن در فضاهاي عملکردي و هندسه آشکار خلاصه شده است، اما سيرت باطني آن ناشي از حقيقتي برتر است که در فطرت انسان وجود دارد که براي دستيابي به هويت ايراني، ملحوظ داشتن اين گرايش هاي فطري در خانه امري ضروري است.

  • طبیعت:

معمار سنتي به دنبال نظمي بر اساس بهره وري از مواهب طبيعي و هماهنگ با نظم حاکم بر طبيعت است . به دنبال آماده کردن مکاني است که هر آنچه از مواهب طبيعي را مي توان در محدوده زيست فراهم آورد ، بدون آنکه خلوت زندگي بر هم بخورد و پيش چشم غير و بيگانه قرار گيرد . در پاسخ به اين خواست خصوصي ترين باغ دروني را مي توان مثال زد . آن را به نام حياط يا به اعتباري باغ درون شهر مي شناسيم . همدلي و احترام به طبيعت ريشه هاي عميق فرهنگي در فرهنگ ايراني دارد و همزيستي انسان، معماري و طبيعت در معماري سنتي ايران کاملاً مشهود است.

  • محرمیت :

تاکيد بر شخصيت فرد در اسلام ، اعضاي خانواده فرد مسلمان را منزل يا حرم يا منسوبين مقدس او محسوب کرده و تاکيد اين مفهوم نمادين و حرم خصوصي که مکان نزديکترين افراد يک فاميل است ، خصوصي ترين عرصه زندگي است و حياط به عنوان خصوصي ترين فضاي باز و باغ درون شهر دور از چشم غير باقي مي ماند . اين ويژگي خانه سنتي است که حياط را در مرتبه اي بالاتر از مفهوم فضاي باز قرار مي دهد. البته در معماري و شهرسازي مغرب زمين نيز، اين مفهوم از زاويه حريم خصوصي  به گونه اي کمرنگ تر مطرح است.بطور مثال از ديد راپاپورت ، محرميت به عنوان توانايي در کنترل روابط اجتماعي و قدرت انتخاب ميزاني دلخواه از اين روابط است.(Schwart.B. 1968)

  • خلوت :

خلق فضايي مناسب براي خلوت و تفکر همواره يکي از اصول معماري ايراني است. در عرفان اسلامي «خلوت» و «خلسه»، رسيدن به حقيقت بي انتها و رسيدن به آرامش ابدي تلقي مي­شود.

خلوت، اساس معماري ايراني است، جوهره اصلي فضاي ايراني حياط است و ماده و توده اطراف آن در جهت تفکيک تعريف خلوتها شکل مي­گيرد. در چنين حياطي با ساخت حوض در مرکز حرکتي بوجود مي­آيد، حرکت فرد دور حوض و در فضايي خلاء گونه است، آنجا که تعمق و تدبّر بيشتر توصيه مي­شود، يعني جايي که شخص بايد از خود بگذرد.

  • انعطاف پذیری :

در معماري و طراحي منظور از واژه انعطاف پذير، قابليت تغيير در فضاي ساخته شده و امکان تغيير آن براي دست يافتن به شرايط نيازها و استفاده هاي جديد است. اين تعريف يکي از اصول شکل گيري معماري بويژه معماري مسکوني در ايران است. انعطاف پذيري در معماري ايراني را مي توان در سه گونه تنوع پذيري، تطبيق  پذيري و تغييرپذيري با هم مقايسه نمود. تنوع پذيري و مفهوم فضاي چند عملکردي از ويژگيهاي دروني خانه هاي سنتي است. نظيرنقش اتاق، ايوان و حياط که عملکردهاي متنوعي با گذشت زمان مي پذيرند. تطبيق پذيري و قابليت جابجايي در بخش ها و فضاهاي خانه به عامل زمان و تغيير روز و شب و فصلهاي سال بستگي واضح تري دارد. براي تطبيق عناصر فضا با عملکردهاي مختلف،  حياط در معماري ايراني تنظيم کننده تمامي تغييرات مورد نياز در مقياسهاي مختلف ارتباطات داخلي خانه است. قابليت تغيير پذيري، امکانِ تغيير و تفکيک بخش هاي خانه را حتي براي عملکردهاي ديگر به خوبي ايجاد مي کند. در خانه هاي ايراني تغيير نظام خانواده و نياز به فضاهاي زندگي با مساحت کمتر، و متنوع تر، تفکيک حياط هاي چندگانه خانه هاي مسکوني ايراني را موجب شده است.

  • سلسله مراتب:

فضاي خانه سنتي در سطوح افقي و قائم نظم مي گيرد در سطح افقي بر اساس سلسله مراتب دسترسي از بيرون ( حوزه خيلي عمومي ) و لايه بندي نور و تاريکي نسبت به هسته مرکزي حياط است و در سطح قائم بر اساس مسير و خيز آب تعيين مي شود . سر در ورودي ، هشتي ، دالان و حياط رديف سلسله مراتب فضاهاي است که با حفظ محرميت باغ دروني ، دسترسي به اندرون خانه را ممکن مي سازد . لايه هاي اطراف حياط به ترتيب مکان اتاق هاست که مستقيما با نور ، آب ، گياه ، هوا و بطور کلي با باغ دروني در تماس هستند .

اتاقهاي سه دري ، پنج دري ، تالار و بادگير ، ارسي ، بالاخانه ، گوشوار و تختگاه در اطراف حياط جا مي گيرند . در لايه دوم ، نسبت به حياط فضاها به علت دوري از حياط ، ناگزير از بهره گيري نور سقفي است . فضاهاي آشپزخانه ، هشتي ، پستو ، انباري و آب ريزگاه در اين رديف قرار مي گيرند .

وجود سلسله مراتب در معماري، به نحو بارزي در ارتباط با مفهوم محرميت در فرهنگ ايرانيان مي باشد. محرميت در اين معماري، فضاهايي با روحيه و کارکردهاي گوناگون مي آفريند و آنها را به بخش هاي عمومي، نيمه عمومي، خصوصي و نيمه خصوصي تقسيم مي کند.

  • درونگرايي (محرميت از بيرون به درون)

درونگرايي مفهومي است که بصورت يک اصل در معماري ايران وجود داشته است و با حضوري آشکار به صورت هاي متنوع قابل درک و مشاهده است.يکي از ويژگي هاي غير قابل انکار آثار معماري و ابنيه گذشته ،خصوصيت درون گرايانه آنان است که ريشه اي عميق در مباني و اصول انديشه هاي اجتماعي و فرهنگي اين سرزمين دارد. اوج شکوفايي رعايت اصل درونگرايي در ايران را مي توان در تکامل ابنيه با حياط مرکزي دانست. ايرانيان از دوران باستان با توجه به طرز تلقي خويش از خانه و خانواده به نوعي معماري درونگرا گرايش نشان دادند. اصولا در شکل گيري فضاهاي مختلف و به خصوص فضاهاي مسکوني، مسائل اعتقادي و خاص ايرانيان تاثيرگذار بوده است.يکي از آن خصوصيات عزت نفس ايرانيان است که به نحوي در شکل گيري فضاهاي يک خانه درونگرا تاثيرگذار بوده است. (پيرنيا، محمد کريم،1389)

 

4-1-  تدابیر معماري سنتی براي بهره وري از امکانات محیطی

شرایط تنوع اقلیمی موجب شده اقوام گوناگونی که در این آب و خاك زیسته اند، براي بهره وري از امکانات و مقابله با شرایط متغیر و بیشترنامساعد اقلیمی تدابیري بیاندیشند که قابل توجه و تأمل است. معماري سنتی ایران که در اقلیم هاي گوناگون شکل متفاوتی به خود گرفته است خودگویاي این مطلب است و راهکارهایی که به طور تجربی دستیابی به آنها میسر شده بود و به آسایش بیشتر کمک کرده بودند در معماري بومی ایران بسیارند. اهمیت به جهت قرارگیری خانه (رون)، پنام ، طراحی متفاوت سقف و بام ساختمانها، بکارگیری انرژی زمینگرمایی و نهایتا طراحی حیاط متناسب با هر اقلیم، تدابیری بودند که معماری سنتی در جهت فراهم آوردن بیشترین میزان آسایش اندیشیده بود.

 

4-1-1- حیاط مرکزی

به دلیل لزوم وجود عناصر طبیعت در خانه ایرانی است که حیاط به عنوان عنصر اصلی معماري ایران شکل میگیرد و سازماندهی باقی فضاها بر اساس این عنصر حیات بخش است ، در واقع حیاط در معماري ایران ” حیات “را به خانه و اهالی خانه هدیه می کند درونگرايي از ويژگيهاي بارز خانه های ایرانی بشمار ميرود. که وجود این  مفهوم و در عين حال ارتباط نزديک با طبيعت بهمراه شرايط اقليمي و ويژگي هاي فرهنگي باعث بوجود آمدن حياط مرکزي در خانه هاي سنتي دو اقليم گرم و خشک ونیز سرد گرديد.

ميتوان گفت حياط مرکزي در خانه هاي تاريخي ايران،ابزاري براي آوردن طبيعت به داخل خانه در عين توجه به موضوع محرميت و درونگرايي بوده است.

 

5- معمارزن و نقش او در معماری اکنون

در معماری امروز، انديشه و ايده آن، به يك اثر و طرح ارزش مي‌بخشد؛ و ايده پاسخي است براي حل مسئله  موجود. بناي معماري، بدون ايده، صرفاً يك ساختمان است كه مردود است. ايده حل مسئله كه توسط معمار مطرح مي‌شود، در واقع از نظريه معمار كه همان نحوه كنش و  واكنش او با محيط ، عناصر و فضاهاي معماري است نشأت می‌گیرد. و اين‌ها همه از نگاه طراح به محيط پيرامون خود، يا به بياني بهتر از جهان بيني او سرچشمه مي‌گيرد . طرز تفكر و برداشت يك طراح در تجزيه و تحليل مسائل و مفروضات يك طرح معماري ارزشمند، همچون مسائل اجتماعي، روانشناختي، فلسفي، فني و هنري دست‌مايه ايده نهايي و كانسپت طرح است. و همه این‌ها متاثر از دنياي معمار و فضاي فكري و رواني‌ای است، كه او خاص خود دارد. از آنجائیکه برخي ويژگي‌ها در روحيات بسياري از زنان به طور فطري به شكل قوي‌تري وجود دارد مثل پرورش صبورانه يك ايده و رساندن آن به طرح و يا اعمال ظرافت‌هاي بيشتر، توانایی کلامی برتر زنان و مهارتهای برتر آنان در شناخت اجتماعی، حساسیت بیشتر زنان به مسائل عاطفی خانواده و بخصوص کودکان و… این مسائل مؤید توانمندی زنان در طراحی فضاها وسازه های خلاقانه و کاربردی میباشد. شایدبه لحاظ روانی، در تجربه هیجاناتی مانند ترس،خشم،غمگینی و ناراحتی به همراه ترسها و تهدیدهای قالبی و کلیشه ای-که برای زنان بیش از مردان وجود دارد- موجب میشود که زنان علیرغم داشتن تفکر خلاق بالا،آن را کمتر بروز داده و به عمل درآورند.

اما مسئله ديگري كه نمي‌توان آن را ناديده گرفت، تفاوت بيان ايده يا به عبارتي تفاوت در «لحن» در زنان می باشد. هر چند كه امکان دارد فرآيند رسيدن به جواب در طراحي يا خلق اثری هنري  ، برای زنان و مران از مجراهاي يكساني بگذرد و گاهي حتي از محتواي يكساني برخوردار باشد، اما در مرحله بيان ، گاه تفاوت بسيار فاحشی بين آثار زنان و مردان وجود دارد. براي مثال در شعر مي‌توان دو اثر«زمستان است» سروده مهدي اخوان ثالث؛ و «ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد» سروده فروغ فرخزاد را در نظر آوريم. در اين دو اثر، با دو شيوه كاملاً متفاوت، در بهره‌‌گيري از خصوصيات فصل زمستان و توصیف آنها براي بيان مفهوم مورد نظر شاعر، روبرو می‌شویم. توصيفات، تصويرسازي‌ها، كاربرد كلمات، شور  و احساس جاري، در يكي به  شدت ملهم  از خصوصيات مردانه،  و در ديگري  به شدت  زنانه‌اند.  همين‌طور، در نقاشي  مي‌توان از آثار خانم غزاله سينايي نام برد كه خطوط، رنگ‌ها و اشكال تابلوهایش در مقايسه با نمونه‌هاي كار شده توسط مردان نقاش با همان محتوي و معنا، زن بودن خالق خود را با تمام وجود فرياد مي‌زنند . اين تفاوتِ شايد غير ارادي درلحن، گاه تاثير عميقي  بر ميزان جذابيت مفهوم منتقل شده داشته و ابزار مناسبي جهت بيان سرخوردگي‌ها و نابرابري‌هاي مردان و زنان در طول تاريخ و در جوامع مختلف بوده است .در معماری هم که فرم در واقع همان لحن و بيان مفهوم و محتوي است به شيوه معمارانه، شاهد تفاوت های بسیار ی در شیوه پاسخ گویی به مسائل و لحن معماری در زنان بوده ایم. شاید بهتر باشد بعنوان یکی از اثرکذارترین معماران زن زاها حدید را مثال بزنیم که حرکت و انعطاف پذیری در اغلب طرح هایش قابل ملاحظه است که با خلق سازه های حسی و سیال در فضا و ستیز با جاذبه توانست برداشت های مارا از فضا تغییر دهد.

 

6- نتیجه گیری:

بنظر میرسد که در وهله نخست، معمار زن یا مرد باید اطلاعاتی از زیست بوم و فرهنگ آن منطقه به دست آورد و سپس با نگاه جامعه شناختی فضایی را با كاربری های مختلف خلق كند.

در این مقاله تلاش شد تا با تمرکز بیشتر به یکی از نیازهای خانواده بخصوص کودکان به فضای باز و بعبارت بهتری حیاط که در زندگی آپارتمان نشینی بطور کامل حذف شده بود، به طراحی برسیم که شاید از نقطه نگاه یک معمار زن نکته ای برجسته تر یا قابل تامل تر بود. ایده اصلی طرح بر مبنای شکل گیری واحدهای مسکونی در پلانی U شکل است که در میانه آن حیاط مرکزی به ابعاد 6×3 قرار گرفته (شکل 1).

plan1

شکل 1- پلان پیشنهادی نگارنده

نابراین تمامی فضاهای هر واحد به نور و تهویه طبیعی دسترسی خواهند داشت. از طرف دیگر تکرار واحدهای مسکونی در هر طبقه به گونه ای خواهد بود که روی حیاط های مرکزی به ارتفاع 6متر خالی بماند.لذا حفره هایی درون هر بلوک ایجاد خواهند شد که هم سبب رسیدن نور به واحدهای پشتی گردیده و هم تنفس ساختمان را موجب می گردند.(شکل 2)بعلاوه میتوان از نمای دوپوسته برای تامین  بخش مهمی از تهویه و گرمایش و سرمایش ساختمان بهره جست که در نمای جنوبی بازشوهایی در سطح پوسته داخلی و خارجی هم در بالا و هم در پایین درنظر گرفته می شوند. لذابه این شکل چند روش تهویه را تواما خواهیم داشت که تغییر از یک روش به دیگری با بازشوهای تهویه موتوریزه صورت می پذیرد. (شکل 3)

suggested building                                              detail

                                          شکل 2- نمایی از ساختمان پیشنهادی                                                                 شکل 3- سیستم دوپوسته پیشنهادی

 

 

این پیشنهاد به چند جهت میتواند هم در جهت احیای معماری بومی و هم صرفه جویی در مصرف انرژی مفید واقع گردد:

  1. ايجاد حياط مرکزي در طبقات آپارتماني براي آوردن طبيعت به داخل خانه در عين توجه به موضوع محرميت و درونگرايي و نیز ايجاد بيشترين ناحيه داخلي آفتابگير توسط حياط مرکزي جهت حداکثر استفاده از حرارت خورشيد در زمستان
  2. استفاده از پوشش گياهي مناسب و چمن براي خنک کردن محوطه و همچنين کاشت درختان آپارتماني در لبه جنوبي حياط مرکزي ، در زمستان حکم بادشکن را خواهند داشت.
  3. استفاده از اثر گلخانه اي در ضلع جنوبي ساختمان که سبب افزايش دماي داخلي خواهد شد و به دو دليل زير مصرف انرژي در زمستان را کاهش خواهد داد:1) انتقال حرارت خورشيد به فضاي داخلي از طريق سطح شيشه2)جلوگيري از به هدر رفتن حرارت ( از طريق جابجايي) به خارج

 

مراجع

  1. ابونصر فارابي، ترجمه و شرح دکتر حسن ملکشاهي،1382، اشاره‌ها همه از فصول منتزعه، سروش
  2. پيرنيا، محمد کريم،1389، سبک شناسي معماري ايراني، تهران، انتشارات سروش دانش
  3. شمشيري، بابک، نوشادي، محمودرضا، بررسي ميزان برخورداري کتب فارسي، تاريخ و تعليمات اجتماعي دوره راهنمايي تحصيلي از مؤلفه هاي هويت ملي، فصلنامه مطالعات برنامه درسي، صص64-63
  4. صارمي، علي اکبر، رادمرد، تقي،1374، ارزشهاي پايدار در معماري ايران، انتشارات سازمان ميراث فرهنگي کشور، تهران
  5. طبسي، محسن،1386، بازتاب هويت ايراني در معماري اسلامي ايران از هويت ايراني،سلسله مقالات و گفتارهايي پيرامون هويت ايراني،انتشارات سوره مهر،تهران، صص 369-370
  6. فلامکی، محمد منصور، 1355، منشور آتن، مولف: لوکوربوزیه، انتشارات دانشگاه تهران
  7. محمودي،عبدالله،1384، بازنگري اهميت ايوان در خانه هاي سنتي(نگاه ويژه به بم)، تهران،نشريه هنرهاي زيبا،شماره 22، ص 54و55
  8. B.,The social psychology of privacy.Am J. Psychol.,73:741-752.PMID: 5695022,1968

 

 

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!