زن و محیط زیست، عناصر بیگانه شهر
نوشـــــــــــته ی :     ساناز خداداد
 منتشر شده از : مقالات همایش زن،معماری و شهر 

چكيده

بشر در عصر حاضر با مشکلات زیادی رو به روست و بحران زیست محیطی در حال حاضر پر دغدغه ترین موضوع جهان است. بدین منظور این مقاله بدنبال یافتن رابطه میان مسائل اجتماعی و مشکلات زیست محیطی و ریشه‌یابی این معضلات و پیدا راه‌حل برای آنهاست. بدین منظور در  ابتدا به مشکلات زیست محیطی و معضلاتی که بشر امروزه با آن روبروست پرداخته شده و در مورد «مردسالاری و سلسله مراتب اعمال سلطه» و همچنین «نظام سرمایه داری و مصرف‌گرایی» به عنوان مسائلی مؤثر در رویکرد محیط زیستی بحث می‌شود. از آنجا که زنان در این زمینه نقش مؤثری دارند تأثیر آنها و جنبش اکوفمینیسم به عنوان جنبش مرتبط با مسئله زنان و محیط زیست و رابطه میان آنها مورد بررسی قرار می‌گیرد. کشور ایران نیز با تمامی این بحران‌ها روبروست و برای ارائه راه‌حل‌‌های مناسب برای حل آنها به واکاوی نحوه برخورد با زنان در ایران، رابطه ایرانیان با طبیعت و تأثیر دیدگاه‌های مرتبط با زنان و طبیعت در ایران با بررسی ابعاد اجتماعی ورود مدرنیته به جامعه ایرانی و تأثیر آن بر جامعه ایران، بر زن و طبیعت پرداخته می‌شود. در جامعه امروزی که مشکلات بسیاری از نظر زیست محیطی وجود دارد، توسعه پایدار شهر یک الزام است و توجه به جنبه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی و زیست محیطی و تأثیر آنها بر یکدیگر الزامی است. حضور پر رنگ زنان در شهر و استفاده از اندیشه‌ها و دیدگاه‌های زنان و مردان با هم، برای تصمیم‌گیری و ارائه راه‌حل برای بحران‌های موجود الزامی و نیازمند رفع موانع و آماده‌سازی بستر مناسب است.

 

واژه‌هاي كليدي: زن، شهر، طبیعت، محیط زیست، اکوفمینیسم

 

1– مقدمه

حفظ محیط زیست امروزه یکی از مهمترین و جدی‌ترین دغدغه‌های بشر است چرا که زندگی بشر در کره زمین در سالیان آینده و حتی نه چندان دور به فائق آمدن بر مشکلاتی بستگی دارد که بشر در طی چندین سال گذشته و پس از صنعتی شدن ایجاد کرده است. در حال حاضر تمدن بیشتر با معیار‌های توانایی در حفظ محیط زیست ارزیابی می‌شود تا توانایی مداخله و بهره‌کشی از آن در جهت منافع انسانی. ارتباط با محیط زیست همواره در جوامع و به خصوص در ایران در رابطه تنگاتنگ با زندگی مردم بوده است و ریشه‌های توجه به محیط زیست می‌توان در مسائل اجتماعی و ساختار‌های جامعه مدنی جستجو کرد. در حقیقت، تفکرات اجتماعی در جوامع شیوه نگرش به موضوعاتی مانند محیط زیست را تحت تأثیر قرار می‌دهد به همین دلیل است که تمرکز بر روی محیط زیست به عنوان امری جدا از کار، اقتصاد یا فرهنگ شاید به آسانی منجر به مرگ محیط زیست‌گرایی ‌شود.  (کریستوفر، جی بون، مدرس، 1391، ص182). در این عصر پرمخاطره و با توجه به مشکلات روزافزون زیست محیطی که بشر با ان روبروست حرکت به سمت شهر‌های پایدار راهکاری مؤثر در کاهش اثرات مخرب انسان در دهه‌های گذشته می‌تواند باشد. با توجه به جنبه‌های اقتصادی، اجتمعی و محیط زیستی در توسعه پایدار بررسی تأثیرات تفکرات اجتماعی جاری در جوامع می‌تواند رویکرد هر جامعه را نسبت به سایر عوامل ایجاد پایداری و در نتیجه حفظ محیط زیست روشن‌تر کند.  حال باید در نظر داشت چه عواملی در دو حوزه اجتماعی و اقتصادی موجب ایجاد تخریب‌های محیط زیستی گردیده است؟ دیدگاه مردسالارانه و نظام سرمایه داری به عنوان یک نگرش اجتماعی اقتصادی ریشه‌دار در جوامع چه تأثیری در نگرش و برخورد جوامع با مورد محیط زیست داشته است و چه تغییراتی را در شیوه ارتباط با طبیعت در ایران و سایر نقاط جهان داشته است؟ تأثیر حضور یا عدم حضور اجتماعی زنان در روند حفظ یا تخریب محیط زیست چه بوده است و این جایگاه چگونه می‌تواند در این روند مؤثر باشد؟

 

2-  عوامل موثر بر مشکلات محیط زیستی در جهان

گرم شدن کره زمين، نازك شدن لایه اوزون، اثرات جزایر گرمایی شهرها، انتشار گازهای گلخانه‌ای، آلودگی محيط‌زیست و انقراض گونه‌های زیستی تنها بخشی از مشکلاتی است که انسان عصر حاضر با آن دست و پنجه نرم می‌کند. تمام این مسائل از مداخلات انسان در طبیعت ناشی شده است و این نشان می‌دهد که «در واقع تأثیر ما همیشه بر محیط اطرافمان مثبت نیست. چالش پیش روی ما، پذیرش مسئولیت تأثیراتمان بر عناصر دیگر است».(واکچ،2011، xx) برخی از این نشانه‌ها همانند کاهش منابع طبیعی، آلودگی، تغییرات اقلیمی و کاهش گونه‌های زیستی برای انسان‌ها مشخص‌تر و ملموس‌تر می‌باشند و به دلیل افزایش روز افزون تبعات این اتفاقات، نشانه‌های ناشی از آنها روزبه روز واضح‌تر شده و انسان را تا حدودی متوجه آسیب‌هایی که بر پیکره طبیعت وارد کرده است، ساخت .با این وجود بسیاری از این تبعات، دراز مدت و به وضوح نشانه‌های دیگر نیستند و این مشکلات همانند مشکلات اجتماعی، فشارهای مختلف روحی روانی را به دنبال دارد. اما قدم مهم در این زمینه تشخیص درست،  تجویز و یافتن راه حلی است که جوانب مختلف این مسئله را در نظر بگیرد.

با شکل گیری نظام سلطه سلسله مراتبی، انقلاب صنعتی و به دنبال آن تسلط نظام سرمایه‌داری، جهان با مشکلات زیادی روبرو شد که از دلایل اساسی آن رشد بیش از حد جمعیت، استفاده نادرست از علم، فناوری و تکنولوژی برای تسخیر و تسلط بر طبیعت، مصرف‌گرایی بی رویه موجب بروز مشکلات اساسی‌ در نظام زیستی انسان شد که بسیاری از عواقب آن همچنان بر انسان پوشیده است. «می‌توان تغییر و دگرگونیهای انسانی در محیط را در کنار نگاه ناشی از حق مالکیت بر طبیعت، دو عامل تاثیرگذار در رسیدن به وضعیت کنونی دانست.( محمدی اصل، 88) مالکیت خصوصی، از خود بیگانگی اجتماعی، افزایش تعارضهای بشری عواملی در راه جدائی انسان از طبیعت و به تبع آن ظرفیتهای بالقوه انسانی- اجتماعی هستند». در این میان می‌توان ریشه بسیاری از مسائل پیش‌آمده را در «نظام سلسله مراتبی مردسالارانه» و به دنبال آن اعمال سلطه در جنبه‌ها مختلف زندگی جوامع و «نظام سرمایه‌داری» و تبعات آن دانست.

2-1- مردسالاری  و سلسله مراتب اعمال سلطه

مردسالاری واژه‌ای قدیمی است که در یونانی “حاکمیت پدر” معنا می‌دهد. مردسالاری درباره مردان، زنان، روابط شخصی و خانوادگی آن‌ها، نهادها و ارزش‌ها، سیاست و فرهنگ، مفاهیم قدرت و نظم اجتماعی حاکم است. طبق منطق سلطه، هر پديده و هر ارزشي را كه بتوان در قالب تفكر «سلسله مراتب ارزش گذاري» گنجاند، چه در خصوص همنوع و چه درباره طبيعت، منجر به اعمال سلطه نسبت به ضعيف‌تر مي شود و اين ديدگاهي است كه پيش از صنعتي شدن نیز شكل گرفته بود.

دوگانگی‌هایی مانند طبیعت/فرهنگ، تن/ ذهن، احساس/ عقل در تاریخ تفکر غرب به تقابل‌های شدید دو قطبی می‌انجامد. ( مک آفی، 1385، 33). فرودستی زنان از دو سرچشمه تمدن غربی نشئت می‌گیرد: میراث یونانی-رومی و سنت یهودی- مسیحی. (لگیت، 1391، ص 29) اندیشه غربی از میراث یونانی گذشته حاوی دوگانه های انسان/طبیعت، مرد/زن، خرد/احساس، ماده/روح، فرادست/فرودست، غالب/مغلوب و… بوده است. بدین معنا مفاهیم انسان، مرد، خرد، روح، فرادست و غالب در کنار یکدیگر، و مفاهیم طبیعت، زن، احساس، ماده، فرودست و مغلوب در کنار یکدیگر می‌نشینند. انسان‌های مذکر (مردان سفید‌پوست از جهان ثروتمند) نماینده و خالق فرهنگ شناخته شده و برتری و داشتن خرد و اندیشه را توجیهی برای سلطه گری‌های خود کردند. درحالی‌که زنان نوعی گونه‌ی درجه دو انسانی به حساب می‌آمدند که فقط دارای حد معینی از قابلیت‌های فردی مانند تفکر، شجاعت‌، و آزاد‌ی بودند. این نقش جنسیتی مردانه‌ی مدرن به قاعده‌ای در جامعه تبدیل شد و در طی عصر روشنگری گسترش پیدا کرد. این سلسله مراتب و برتری مردان در جامعه گسترش یافت و  در زمینه‌های مختلف زندگی بشر به صورت واضح و در لفافه رسوخ کرد و تبعات آن گریبانگیر بشر به خصوص زنان و طبیعت شد.

به نقل از ایریس ماریون یانگ بیان می‌شود که از کودکی به زنان آموزش داده می‌شود از محیط پیرامون خود بیشتر بترسند و کمتر حرکت و فعالیت در محیط‌های بیرونی داشته باشند. همین مسئله در مقیاس وسیع، دوگانگی‌های خانه ( به عنوان محیط زنان) و قلمرو عمومی به عنوان محیط مردانه) را ایجاد می‌کند و در سطحی انتزاعی پایه‌ای برای دوگانگی‌های سلسله مراتبی ( خیال/ واقعی، ذهن/ جسم، فرهنگ/طبیعت) می‌شود. (نادری،1392،58) همین امر به همراه زنان از ابتدای تولد شکل می‌گیرد و رشد می‌کند و در جوانب مختلف زندگی اش ظهور پیدا می‌کند.

ساندرا لی بارتکی[1] در کتاب زنانگی و استیلا [2] فرهنگ را مجرای اعمال” سرکوب روانی” [3]بر افراد به خصوص زنان می‌داند. (بارتکی، 1990، 25) سرکوب روانی یعنی بی ارزش شدن در ذهن خود، یعنی اجرای حاکمیت بسیار خشن بر اعتماد به نفس خود و در واقع به عنوان “درونی کردن درک بر فرودستی خود” شناخته می‌شود. این فرایند جداکردن انسان از برخی از مهمترین ویژگی‌های انسانیت است.( بارتکی،1990، 20)  از دید بارتکی فرهنگ از دو فرایند تولید عقاید قالبی درباره زنان، شی انگاری و از خود بیگانگی جنسی، منجر به سرکوب روانی در زنان می‌شود. تصاویر قالبی نگرش فرد تا آنجا تحت الشعاع قرار می‌گیرد که همراه با این نگرش خود فرد هم به همسو شدن با آنها تمایل پیدا می‌کند. در این حالت با از بین رفتن موانع اقتصادی و سیاسی، خود تغییر یافته‌ی فرد همچنان به عنوان مانع بر جای می‌ماند و در بسیاری از اوقات بدون آنکه خود متوجه باشد همچنان به زندگی در جایگاه فرودست خود ادامه می‌دهد و بدون باور قالبیت‌های خود از حضور و ابراز وجود می‌گریزد و در مقابل سلطه و استبداد ناروا مردان در زمینه‌های مختلف همانند زنان و تخریب محیط زیست ساکت بمانند و این یکی از مهم ترین مشکلاتی است که زنان امروز ناآگاهانه با آن دست و پنجه نرم می‌کنند.

نه تنها رابطه میان سلطه بر زن و طبیعت، ناشی از دوگانگی مفهومی غربی است، که این دوگانگی به سرکوب دیگری نیز مرتبط است، و از همین روست که انسان غربی به نژادپرستی و استعمار دست میزند. (هوبگود استر، 2005)

 

2-2-نظام سرمایه داری و مصرف گرایی

به نقل از ماریکه کول بحران کنونی تمدن بشری در اثر تناقض‌ها و تنش‌های متعدد و مضاعف ایجاد شده‌است: بحران میان سرمایه و نیروی کار، و میان شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری به عنوان یک کلیت و حفاظت از محیط زیست که زندگی همه‌ی انسان‌ها به آن بستگی دارد؛ و در نهایت تنش میان براورده کردن نیاز‌های انسان‌ها از یک سو و افزایش سود تولید کالا از سوی دیگر

گسترش فرهنگ مصرفی جامعه غربی در سراسر جهان باعث تشدید استثمار از طبیعت، توسعه ناپایدار و گسترش نابرابری است.(ساتن،2004، ص135).انگیزه مصرف، نه برای پاسخگویی به نیاز‌های واقعی، بلکه با هدف “مصرف برای مصرف” و به عنوان نماد هویت، قدرت و شخصیت تلقی می‌شود. ( فاستر، 1382) مصرفگرایی مردان و به خصوص زنان و توجه به کالاهای لوکس و تجملی در جهت بازتولید تصاویر قالبی جامعه مردسالار مطرح می‌گردد و ادامه آن به تخریب هرچه بیشتر محیط پیرامون می‌انجامد.

 

 

2-3-زنان در حفظ محیط زیست در جهان

با توجه به معضلات یادشده و عوامل زمینه‌ساز آن‌ها، امروزه  بشر از مشکلات گوناگونی از قبیل زیست محیطی، اقتصادی، اجتماعی رنج می‌برد. بنابراین برای حفظ محیط زیست و داشتن جامعه‌ای پایدارتر، سالم تر و متمدن تر نیاز است که تلاش‌های زیادی چه از جانب مردان و چه زنان صورت ‌پذیرد و مشکلاتی که زمینه‌ساز معضلات عصر حاضر است با مشارکت، آگاه سازی، اطلاع رسانی، کوشش برای کاهش نظام سلطه و غلبه منفعت طلبانه‌ی انسان‌ها بر طبیعت و محیط و انسان‌ها بر یکدیگر، ازجمله مردان بر زنان با برقراری عدالت در سطوح مختلف جامعه صورت‌پذیرد. نقش زنان تأثیرگذار بوده و هست. به طور مثال تلاش‌های محیط زیستی در آغاز مدیون زنی است که عامل اصلی تأثیرگذار بر بحث پیرامون زیان‌های زیست محیطی بر جهان طبیعی است.

جنبش مدرن حفظ محیط‌زیست، با انتشار کتاب راشل کرسون[4] به نام «بهار خاموش»[5] آغاز شده است، که یک بررسی برانگیزاننده، از نتایج وخیم مواد شیمیایی ضد حشرات موذی بر روی هوا، آب و خاک کره زمین است.(برادران رحیمی، 1385،ص 413)  او این فرض را که پیشرفت باید به هزینه محیط زیست صورت گیرد زیر سوال می‌برد. امروزه آگاهی‌های(زیست محیطی) که نخستین بار در سال 1962 راشل خواستار آن شد برای طرز تفکر عمومی جامعه یک نقطه کانونی به حساب می‌آید.(همان، ص 417) این مسئله درجهان دنبال می‌شود و یکی از وجوه‌ منجر به ایجاد جنبشی به نام  «اکوفمینیسم[6]» گردید که که با آگاهی از روند سریع تخریب محیط زیست از یکسو و شرایط غیرانسانی زندگی زنان در جامعه مردسالار از سوئی دیگر، خواهان قرار گرفتن رهائی زن و توقف تخریب محیط زیست در یک جبهه می‌باشد که در ادامه به بررسی و توضیح آن پرداخته می‌شود.

 

2-3-1-آشنایی با اکوفمینیسم:

این واژه اولین بار توسط نویسنده فمینیست فرانسوی، فرانسوا دوبون[7] در کتابش با نام «فمینیسم یا مرگ»(1) در سال 1974 به کار برده شد.

اکوفمینیسم ترکیبی ازمحیط زیست و فمینیسم است، که غلبه انسان بر طبیعت و سرکوب زنان را به هم پیوند داده است. (واکچ،2011، xxviiii) اصطلاح اکولوژی[8] را نخستین بار هگل (1866) به عنوان زمینه‌ی مطالاتی نو در زیست شناسی مطرح کرد. منظور وی از اکولوژی شناخت روابط متقابل حاکم میان موجودات زنده و محیط آنها بود. از این دیدگاه، اکولوژی بنا بر تعریف عبارت است از علم بررسی روابط متقابل موجود زنده با دنیای بیرونی آن که در مفهومی گسترده‌تر کلیه شرایط محیط زیست را دربر می‌گیرد. امروزه نیز اکولوژی را مطالعه سیستم‌های طبیعی در سطحی می‌دانند که در آن افراد یا کل موجودات زنده به عنوان اجزایی از یک سیستم، با هم در کنش متقابل هستند. علم اکولوژی ( بوم شناسی) ابزار علمی شناخت محیط طبیعی به حساب می‌آید. (بهرام سلطانی، 1371، 27-26)از سوی دیگر، واژه فمینیسم[9] نیز به معنای دکترینی است که مدافع حقوق اجتماعی و سیاسی برابری زنان با مردان می‌باشد. (دایره المعارف وبستر، 1989: 523)

در واقع اکوفمینیسم یک جریان فکری- اجتماعی، یک جنبش سیاسی و سپس یک شاخه آکادمیک از فمینیسم بود که از ۱۹۷۰ در غرب مطرح شده و پا گرفت. استدلال اصلی اکوفمینیستها این است که سرکوب مردسالارانه زیر عناوین سود و پیشرفت، طبیعت را از بین می برد. (هام، 133:1382)

اکوفمینیسم بر مبنای بینش‌های بوم شناسی، فمینیستی و اجتماعی پایه گذاری شده است و بر این باور است که ایدئولوژی سرکوب جنسی، نژادی و طبقاتی با ایدئولوژی سرکوب و تخریب طبیعت از یک جنس است. اکوفمینیسم در معنای عام خود خواهان پایان سرکوب در تمامی عرصه هاست و بر این باور است که تلاش برای آزادی زنان (یا هر گروه تحت سلطه دیگر) با تلاش برای حفظ و آزادسازی طبیعت گره خورده است‎. ( گارد، 1993)

زن و محیط زیست از یک دشمن مشترک رنج می‌برند که همان منطق سلطه است. چشم انداز اکوفمینیسم درباره زن و طبیعت حاوی این تغییر نگرش از برداشت «خودپسندانه» به «برداشت مهرآمیز» می‌باشد. برداشت خودپسندانه محبت و همدلی را در همسانی می‌جوید در حالی که برداشت مهر آمیز تفاوت‌ها را فرض می‌گیرد و آن را مانع همدلی و عطوفت نمی‌بیند. نظام اخلاق فمینیستی متعهد به نقد تعصب مردسالارانه و سلطه‌گرانه در اخلاق می‌باشد و هرگونه پرداختن مجزا به فمینیسم و اخلاق زیست­محیطی را ناقص تلقی می‌کند (وارن، 1384). ریشه این نوع سلطه شاید به زمانی برگردد كه انسان بر طبيعت مسلط شد يا به عبارتي دیگر، از زماني كه انسان طبيعت را به اصطلاح فلسفي اش” سوراخ” كرد، اصطلاحي كه “فرانسيس بيكن” فیلسوف معروف قرن نوزده در بهره کشی عنان گسیخته از طبیعت به کار برد.

طبق نظریه برخی از اکوفمینیست‌ها، رابطه مردان به فرهنگ و رابطه زنان به طبیعت نزدیکتر است. با این پیش فرض که فرهنگ همواره برتر از طبیعت وحشیِ ناشناخته است، زنان و طبیعت هردو مطیع و منکوب شده اند و  زنان می توانند در برهم زدن این سلطه بر هردو مورد نقش به سزایی ایفا کنند.( آگاروال، 1997) در این تقسیم بندی می‌توان فرهنگ را با مفاهیم خودآگاهی بشری( و با نظام فکری و تکنولوژی) که بشر با استفاده از آنها می‌کوشد طبیعت را در کنترل خود درآورد یکسان دانست. حال اگر بخواهیم این موضوع را در خصوص زنان بیان نماییم، علت فرودستی آنان را به این شکل می‌‌‌توان تعیین کرد که زنان موجوداتی هم پیوند با طبیعت می‌باشند و در مقابل؛ مردان نیز هم پیوند با فرهنگ هستند، و چون فرهنگ سعی دارد که طبیعت را تابع خود سازد و چنانچه زنان را جزئی از طبیعت بدانیم پس سرکوب زنان و تابع ساختن آنها امری طبیعی به نظر می‌رسد.(ارتنر، 1998: 30)

اکوفمینیسم جنبه های متعددی داشته و به مکان‌های جغرافیایی گوناگونی تعلق دارد، اما در آمریکا، کانادا، اروپای شمال غربی، استرالیا و هند، ظهور دانشگاهی و فعالیت های اجتماعی قوی‌تری داشته است. اکوفمینیسم یا فمینیسم اکولوژیکی ریشه در تنوع فراوان نحله‌های فمینیستی دارد، از قبیل فمینیسم لیبرال، فمینیسم مارکسیستی، فمینیسم رادیکال، فمینیسم سوسیالیست و فمینیسم سیاه یا جهان سومی. آنچه اکوفمینیسم را از فمینیسم متمایز می کند، تأکید اکوفمینیسم بر طبیعت غیرانسانی و طبیعت گرایی و به عبارت دیگر، تسلط توجیه ناپذیر بر طبیعت است[10]

به طور کلی می­توان گفت « اکوفمینیست ها بر سه مساله مشابه تاکید دارند: 1- روابط زنان با طبیعت،2 – ارتباط بین سلطه بر زن و سلطه بر طبیعت، 3- نقش زنان در حل مشکلات اکولوژیکی.» (هنشال،1385) آن‌ها در مساله اخلاق مراقبت از محیط که مبتنی بر کار و موقعیت اجتماعی زنان است مشترکند اما در استراتژی­های شان برای تغییر متفاوتند. این نگرش بیش از آنکه افراد را به چالش بکشد، در پی پنجه افکندن با ساختارهاست. آن‌ها ساختارهای قدرت ظالمانه ای که زنان و طبیعت را در فرهنگ ها، محیط ها و شرایط تاریخی و سیاسی مختلف به بند کشیده اند، به چالش می کشند.

اکوفمینیست‌ها عموماً با نقطه‌نظری که فقط مردسالاری را نخستین علت این تغییرات می‌داند موافق نیستند. بسیاری از مشاغل و فعالیت‌هایی که پیش‌تر توسط زنان انجام می‌شدند، در اقتصاد سرمایه‌داری توسط شرکت‌های تجاری نابود شده‌ و تولید محصولاتی برای سود اقتصادی بیشتر، جای تولید کالا با انگیزه‌ی رفع نیاز انسان را گرفته‌است و این عامل همان طور که در پیشتر هم ذکر شد از عوامل موثر بر محیط زیست هم بوده است.

با وجود نقدهایی که به برخی از نظرات جنبش اکوفمینیسم وارد است، اما یکی از نکات حائز اهمیت آن است که مسئله معضلات موجود برای زنان و طبیعت و ارتباط میان آن، شناخت موضوعات و ارائه راهکارهایی برای برون رفت از بن‌بست‌های حال حاضر بشر به دغدغه‌ای عمیق برای انسان‌ها تبدیل شده است. مقوله ی رسیدگی به طبیعت صرفاً در انحصار زنان نیست اما اهمیت دغدغه ایجاد شده و تلاش صورت گرفته برای حل مشکلات زنان و محیط زیست لازم توجه است و این مباحث می‌تواند نشان دهد که اهمیت تجربه های زنانه و رفع کردن نظام سلطه و برخورد سودجویانه با زنان و طبیعت به زندگی هر چه بهتر در جهان کمک می‌کند.

 

3- زنان  و محیط زیست در ایران

هر گفتمان سیاسی که هدف سازماندهی اجتماعی مجدد جامعه ایران را داشته است، ضرورتاً به تعریفی از روابط جنسیتی و موقعیت زنان نیز منجر می‌شود.( پایدار،1996: ص 51) مسئله محیط زیست در ایران و حل بحران‌های آن نیز به دلیل ارتباط با مباحث سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی نیازمند بررسی و ریشه یابی درست‌تری در این زمینه است.

ایران نیز یکی از کشورهایی است که در حال حاضر دچار این‌گونه بحران‌ گشته و برای حل این معضلات و رسیدن به توسعه پایدار در زمینه‌های مختلف نیازمند بازنگری و ریشه‌یابی علل آن‌ها  و تلاش هرچه بیشتر برای حلشان با مشارکت تمام مردم اعم از زنان، مردان و کودکان است. همان طور که ذکر شد با توجه به تأثیری که زنان می‌توانند در سراسر جهان برای بهبود شرایط داشته باشند، نیاز به حضور هرچه بیشتر زنان در عرصه‌های مختلف احساس می‌شود. اما با توجه به مشکلاتی که زنان در ایران در زمینه حضور و کنش اجتماعی و برخورداری از حقوق مدنی با آن مواجهند  این حضور و تأثیر همچنان نیازمند آگاهی‌سازی جامعه در ابعاد گوناگون و مشارکت بیشتر زنان می‌باشد. آشنایی با این مشکلات و ارائه راه‌حل‌هایی برای بهبود شرایط، می‌تواند روزنه ای را به سوی زندگی در جهانی بهتر بگشاید.

 

3-1-زنان در ایران

میرزا آقاخان کرمانی از روشنفکران اصلاح‌طلب دوره مشروطه در خطابه‌ای زنان ایرانی را “مردگان زنده” می‌نامد و آنان را قربانی نظام اجتماعی سیاسی تلقی می‌کند که زنان را از امتیازات طبیعی خود محروم می‌سازد. ( صادقی، 1392، ص 31)  زنان ایران قدیم، عموماً در ساختارهای پدرسالار خانواده سنتی رشد پیدا کرده و مباحث برتری مرد بر زن و تسلط و سلطه مرد و تصمیم گیری برای زن و عدم استقلال زنان به صورت شاخص تری بر زندگی آن‌ها تأثیرگذار بوده است.

در قدیم کارکرد جنسیتی خانه ایجاد حریم برای زنان بوده است( فاضلی، 1385)و تفکیک فضا تنها به دیوار حائل بیرون و درون معطوف نمی‌شود بلکه داخل خانه هم جایگاه‌های متمایزی دیده می‌شود. جایگاه زن ایرانی در فضایی به نام اندرونی بوده است و تقریباً تمام سفرنامه‌ نویسان و بازدیدکنندگان، زن ایرانی را دائماً در حال سرک کشیدن از پس دیوارهای بلند اندرونی به سمت بیرون یاد می‌کنند و معمولاً زنان در مکان‌های خاصی از جمله محکمه، محضر طبیب، تکیه‌ها و مراسم تعزیه و اماکن زیارتی، بازارها، حمام عمومی حضور داشته اند. زن‌ها در انتخاب فضا وسواس بیشتری داشته اند .(صادقی، 1392، ص 50)  حضور اجتماعی زن سنتی شهری پیش از ورود مدرنیته، به رفع نیازها و احتیاجات روزانه و در قلمروهایی توأم با فراغت، امر غیر سود آور و کار بدون مزد خلاصه می‌شود.(کاظمی و اباذری: 1383) البته در همین زمان نیز در برخی از نقاط ایران همانند شمال کشور حضور بیشتری از زنان مشاهده می‌شد.

هم در ایران و هم در خاورمیانه، طرح مباحث مربوط به حقوق زنان با رشد جنبشها و اندیشه‌های ناسیونالیستی و به عبارت دیگر با مرحله ملت-دولت سازی همزمان بوده است.( صادقی، 1392، ص 131) گفتمان ناسیونالیستی مشروطه با وجود طرح مباحثی چون حقوق زنان و انتقاد از رویه‌های سنتی اسلامی، گفتمانی مشحون از جنسیت و مفاهیم جنسی است که در آن “مردانگی”،” غیرت مردانه”، “شرف ناموس” و غیره از اهمیت خاصی برخوردار است. به نقل از پایدار، گفتمان‌های ناسیونالیستی درباره زنان اغلب از سیاست یک بام و دو هوا حکایت دارد. به نحوی که این سیاست را می‌توان در اعطای بعضی از آزادی‌ها به زنان و از سوی دیگر کنترل زنان خلاصه نمود (همان،ص38) و با وجود همه این مسائل، شیوه‌هایی از روشنفکری رگه‌های قوی از« شی‌وارگی» زنان و از آن مرد بودن آن‌ها در افکارشان می‌توان مشاهده کرد.

دوره پهلوی اول1304-1320 ، به خصوص از منظر سیاست‌های مربوط به جنسیت و زنان و تحولات در این زمینه‌ها در تاریخ معاصر نقطه عطف مهمی به شمار می‌رود. با اینکه رد پای ناسیونالیسم قبل از رضا شاه‌ است، در این دوره و بعد از آن ناسیونالیسم و تجدد به شیوه‌ی اندیشه، عمل یا آموزه‌ای تبدیل شد که بر مبنای آن، سیاست‌گذاری‌های عمومی به ویژه در مورد زنان اعمال می‌شد. (صادقی، 1392، 10)

ورود مدرنیته به ایران، زنان سنتی قدیم را با رویکردهایی از زندگی مدرن و غربی آشنا کرد و تغییرات بیشتری را در باورها و نگرش زندگیشان پدیدار ساخت. ورود رسمی‌تر زنان به اجتماع، ورود آنها به دانشگاه‌های کشور، حق رأی و اتفاقاتی از این دست، از پیامدهای این دوره بوده است. زنان در مواجه با نظام‌های موجود در جامعه به دلیل آنکه وارد نظام‌هایی از پیش شکل گرفته با ساز و کاری مردانه شده بودند، رویکرد‌های متفاوتی را برگزیدند. زنان که به تازگی وارد جامعه شده بودند باید میان دو گزینه کنار کشیدن از جامعه و یا حضور در جامعه انتخاب می کردند. این انتخاب یا موجب کنار رفتن از صحنه اجتماع و بازگشت به جایگاه سنتی آنان می گشت- همان فرایندی که در جریان کشف حجاب نیز صورت پذیرفت- و یا نیازمند هماهنگی آنان با جامعه مردسالار و مردانه آن زمان بود که این امر مستلزم آن بود تا رفتار خود را از رویکرد زنانه به مردانه سوق دهند و یا رفتار زنانه خود را در جهت تأیید جامعه مردانه تنظیم کنند(شی وارگی). تضاد میان عنصر اجتماعی زنانه و زن در نگاه سنتی جایگاه زن را در اجتماع دچار سردرگمی و ابهام نمود. زن مدرن ایرانی، بر سر دوراهی مادر بودن و وظایف یک زن سنتی در ایران و یک عنصر فعال و پویای اجتماعی قرار گرفت. این امر موجب شد تا زن ایرانی همواره بر سر سوال در مورد وظایف و نقش خود در جامعه قرار گیرد و جوابی متقن و مشخص در این زمینه نیابد. سردرگمی و ابهام در این موضوع موجب شد حضور اجتماعی و تأثیر آن و مشارکت آنان در امور اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی با موانع مردانه مواجه شده و زن ایرانی کمتر شخصیت زنانه خود را در اجتماع مردانه به طور رسمی ابراز کند و عدم حضور رویکرد زنانه در شهر خود مانعی برای حضور و به رسمیت شناختن زنان در جامعه ایران شد.

 

3-2-توجه به محیط زیست در ایران

اساس زندگی مردمان ایران زمین بر دوستی و زندگی مسالمت آمیز همراه با طبیعت شکل گرفته است و ابعاد مختلف زندگی ایرانی و همچنین فرهنگ ایرانی بر استفاده همراه با احترام از طبیعت بنیان نهاده شده است و سعی بر این بوده است تا مشکلات زندگی را با استفاده از شناخت مواهب طبیعی و ساخت و سازهایی که بر اساس استفاده هوشمندانه و همسو با طبیعت اطراف خود بوده است تنها با ساماندهی آگاهانه طبیعت بطوریکه ضرری متوجه طبیعت نشود حل کنند.

عموماً ساختمان‌های سنتی، سازگاری بیشتری با قواعد کنونی شهر پایدار داشتند و بر اساس اقلیم و بوم شکل گرفته اند. ایرانیان قدیم با مواجه بودن با چهار اقلیم متفاوت، برخوردها و رویکردهای متفاوت و متناسب با هر اقلیم را در معماری، رویکرد زندگی و زیست خود بوجود می‌آوردند. اما پس از ورود مدرنیته و تقلید کورکورانه از الگوهای غربی ساخت و ساز و به تبع آن ورود تکنولوژی و نگاه غرب محورانه که پیشرفت را در سلطه و غلبه بر طبیعت می‌دید و هدف شدن تکنولوژی به عنوان یکی از مظاهر مدرنیزاسیون در کشور، رویکرد مردم ایران نیز از دیدگاه استفاده مسالمت آمیز به طبیعت به دیدگاه غلبه به طبیعت و بهره کشی از آن به عنوان منبعی برای تأمین نیازهای روزمره انسان که هر روزه نیز رو به افزایش بود ،بدون نیم نگاهی به گذشته و آینده، تغییر کرد. ایران در راه صنعتی شدن قرار گرفت و جمعیت ایران رو به شهری شدن و به تبع آن رو به افزایش نهاد. در دیدگاه مدرنی که وارد شد، سنت به طور مشخص نشان کهنگی و عقب ماندگی تلقی و آنچه از غرب وارد می شد نظام متمدنی را نمایندگی می‌کرد که متر پیشرفت و میزان توسعه یافتگی کشور تلقی می‌گردید. بدین ترتیب شکل مردسالارانه نظام غربی بر فضای زندگی و کار ایرانیان سایه افکند و به تدریج جایگاه خود را در زندگی آن‌ها گسترش داد. نظام اقتصادی ایران بر پایه تولید هر چه بیشتر و همچنین بهره کشی هر چه بیشتر از طبیعت برای توسعه چرخه اقتصادی قرار گرفت و مصرف گرایی در شهرها جایگزین تولید شد. نظام تولیدی روستاها که لازمه آن حفاظت از طبیعت برای استفاده طولانی مدت و بیشتر از آن است به نظام مصرفی شهری تبدیل و طبیعت ایران با گسترش هر چه بیشتر تقاضاها روبرو شد. از طرف دیگر نظام سرمایه داری نیز تولید هر چه بیشتر را طلب می‌کرد که همه و همه به بهره کشی هر چه بیشتر از طبیعت ایران و دوری ایرانیان از آن منجر شد.

 

3-3- تأثیر دیدگاه ‌های مرتبط به زنان و طبیعت در ایران

همان طور که گفته شد ایرانیان از دیرباز با طبیعت پیوندی عاطفی برقرار کرده و در زندگی روزمرشان طبیعت نقشی بیش از محیط اطراف را برایشان بازی کرده است. این پیوند در شعرها، هنر ایرانی بروز یافته است و در بسیاری از این هنرها طبیعت مانند مادری تصویر شده است که انسان را در آغوش خود می‌گیرد و انسان چون فرزندی مادر خود را می ستاید. تصویر مادرگون طبیعت و نقش آن، منبع الهام بسیاری از هنرهای استعاری از ادبیات تا هنر معماری گشت.

در آستانه انقلاب مشروطیت و برای شوراندن مردم در مقابل استبداد و عقب ماندگی ایران استعاره‌ها نقش کلیدی بر عهده گرفت. در ادبیات بلاغی به نقل از توکلی طرقی، مفهوم وطن به مثابه مادر و دفاع از شرافت، ناموس و عرض وطن و فراخواندن ایرانیان به حفظ ناموس و شرف وطن از اهمیت خاصی برخوردار شد. به تعبیر دیگر مادر وطن به مفهومی حقوق‌زا و مسئولیت‌زا تبدیل شد که دفاع از آن نه بر اساس مسئولیت مدنی و حقوق جدید، بلکه بر اساس همان تصورات کهن مبتنی بر دفاع از ناموس و غیرت و مردانگی معنا می‌یافت.(صادقی، 1392، 35)

بر اساس نظام مردسالارانه در ایران همین رویکرد را می‌توان در مورد برخورد با طبیعت نیز مشاهده کرد. بدین معنا که با وجود نهادینه شدن نقش مادرگونه طبیعت در ذهن مرد ایرانی، حفاظت از آن به عنوان مادر با رویکردهایی همراه با غیرت و دفاع از ناموس همراه بوده که خود مفهومی منشعب شده از نظام مردسالارانه بوده و نه صرفاً به دلیل ارزشمندی خود طبیعت بلکه بارقه‌هایی از حفظ مایملک، سلطه و تسلط را به گونه‌ای دیگر معنا می‌بخشد. همین مرد که دم از محافظت و جلوگیری هجوم بیگانه و سلطه دیگران بر ملت و کشورش می‌زند، در خانه نظام سلطه خود را بر زن برپا می‌کند. از طرف دیگر مادر در فرهنگ مردسالار ایران نقشی پذیرا و محبتی بی پایان به حساب می‌آید که در مقابل مشکلات و آسیب‌های وارده دم بر نمی‌زند و با آغوشی باز، دوباره پذیرای فرزندان خود است. پس از ورود مدرنیته و تأثیر تقلیدگونه ما از غرب دیدگاه توسعه نظام سرمایه‌داری و استفاده طبیعت نیز به عنوان منبعی بی‌پایان و بی دریغ به عنوان ابزاری برای پیشرفت بشریت و استفاده نامناسب از تکنولوژی، منجر به سلطه بر طبیعت و بهره کشی از منابع طبیعی با فراموشی جایگاه آن و امید به بی‌دریغ بودن امکاناتش صورت پذیرفت. به گونه‌ای که حتی تفکرات حفاظت از طبیعت را از بین برد و فرزندان دیروز طبیعت جامه نو دوخت مدرن را بر تن کرده و هرچه بیشتر به طبیعت هجوم آوردند و باعث از بین رفتن محیط زیست خویش گردیدند و  در پی آن دوری هرچه بیشتر ایرانیان از طبیعتی که هنرمندانه در زندگی با آن همسو بودند را موجب شدند. این اتفاقات با استفاده از پیش زمینه ذهنی موجود سلطه بر زنان، برگ جدیدی از رابطه ایرانیان با طبیعت را رقم زد.

 

3-4-شهر، زن و محیط زیست ایران

کشور ایران در چند سال اخیر بطور جدی با بحران‌های محیط زیستی روبروست. با توجه به پیشینه ارتباط ایرانیان و طبیعت و تمام سابقه‌ای که مردم ایران در تقدیس، حفظ و مراقبت از طبیعت داشته اند، به نظر می رسد راهی به جز توجه موثر به طبیعت و بازگشت به اصل وجودی خود که در آن محیط زیست نقشی اساسی و نه فقط ابزاری دارد میسر نیست. همانطور که گفته شد،  ایران علاوه بر مشکلات محیط زیستی با مشکلات اجتماعی بسیاری نیز دست و پنجه نرم می‌کند، که این مشکلات خود موجب به بار آوردن مشکلات محیط زیستی بسیاری نیز می‌شود. این گونه به نظر می رسد که ارتباط بین مشکلات اجتماعی و مشکلات زیست محیطی انکارناپذیر است و تغییر رویکرد در هر کدام می تواند دیگری را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد. حال که بسیاری از مشکلات زیست محیطی به نقطه بحرانی نزدیک شده‌اند، می‌بایست تجدیدنظرهایی نیز در مناسبات اجتماعی جامعه صورت گیرد.

بستر بروز مسائل اجتماعی در جامعه مدرن، شهر است. شهری که فضاهای اجتماعی آن، تنها با ساز و کار های مردانه طراحی شده است و مناسبت‌های اجتماعی و رفتاری آن بر اساس الگوهای مردانه تنظیم شده‌اند، بستری مناسبی را برای کنش اجتماعی همه افراد جامعه از جمله زنان را ایجاد نمی‌کند. افزایش توجه به بعد انسانی شهرسازی، بیانگر یک تقاضای روشن و قوی برای کیفیت شهری بهتر است. بین بهبود موقعیت مردم در فضای شهری و چشم انداز دست‌یابی به شهرهایی زنده، امن، پایدار و سلامت رابطه‌ای مستقیم وجود دارد. (یان گل،1392، ص7)

امروزه شهری دارای کیفیت‌های فضایی زندگی پایدار است که در سه حوزه اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی بتواند شرایط مناسب برای همه ساکنین خود اعم از زن و مرد فراهم کند. همانطور که به تفصیل، پیشتر نیز گفته شد، رفع مشکلات محیط زیستی تأثیر بسزایی در زندگی اجتماعی و شهری نیز ایفا می‌کند. نظام سلطه ای که بر زندگی اجتماعی و محیط زیستی در جامعه مدرن امروز حاکم است، موجب می شود بسیاری از کیفیت‌هایی که از شهر پایدار انتظار می‌رود محقق نگردد. همچنین مسلماً با وجود نظام سلطه در زمینه اقتصادی که تبلور آن در نظام سرمایه‌داری و به تبع آن شی‌وارگی شهروندان و مصرف گرایی روزافزون مشاهده می شود نمی توان راه برای رسیدن به ثبات در یک چرخه پایدار در نظام اجتماعی و محیط زیستی آسان پنداشت. هنگامی که از شهر و بروز رفتارهای شهری صحبت می‌کنیم، مراد ما کیفیت ارتباطات افرادی است که در شهر زندگی می‌کنند و این ارتباطات در حالت مطلوب خود در فضاهای عمومی شهر رخ می دهد. بعبارت بهتر ارتباط شهری مناسب هنگامی شکل می‌گیرد که این ارتباطات بصورت گسترده و با کیفیت مطلوب ممکن شود. فضای مشارکت فعال اجتماعی فضایی است که  افراد با خود اندیشیده شان و به صورت مستقل خطاب می‍شوند و انتخاب و فعالیت می‌کنند. (نادری، 1392، ص 210)  شهری می تواند بستر مناسبی برای زندگی و رشد ساکنینش باشد که بتواند زمینه مناسبی را برای حضور تمامی افراد جامعه محقق سازد. عدم حضور یا حضور کم رنگ بخشی از جامعه موجب عدم توازن در شهر و ایجاد معضلات اجتماعی می‌شود. آن گونه که تا کنون در این مقاله بیان شد، عدم حضور موثر و پویای زنان در شهر موجب بروز تحرکات یک سویه شهر به سمت و سویی بوده است که در آن عدم توازن اجتماعی حاکم بر شهر، موجب بروز مشکلاتی در محیط زیست و خود اجتماع گردیده و زیست شهری را بطور کل و برای همگان با چالش مواجه کرده است. امکان مشارکت برابر افراد در فرایندهای مختلف و اموری که با منافع فردی و اجتماعی آنان رابطه مستقیم دارد از الزامات هرچه بهتر شدن فضایی عمومی شهری است و تجلی چنین امری بدون حضور و مشارکت هرچه بیشتر زنان امکان پذیر نمی‌باشد.

حال برای آنکه توازن از دست رفته در فضای شهری مجدداً بدست آید، بایستی زمینه برای حضور مجدد زنان در شهر فراهم شود. این امر مستلزم تغییراتی است که در شیوه نگرش به شهر و مسئله حضور تمام افراد جامعه در آن باید بوجود آید. عرصه فعالیت زنان درگذشته ایران تنها به حضور و تأثیر در خانه‌های محدود می‌شد و باتوجه به حضورکمتر زنان در فضاهای بیرون از خانه به تنهایی و یا حضور اجتماعی به ضرورت، آن هم به همراه مردان و طراحی این فضاها در آن زمان با توجه به دیدگاه سلسله مراتبی و سلطه جویانه، فضاهای شهری و عمومی ما نیازمند بازنگری مناسب چه از نظر حضور بی دغدغه‌تر زنان و چه از منظر فضای سبز و توجهی نوین به بازگرداندن طبیعت به فضای زندگی شهری می باشد.

اگر قصد زندگی در قرن بیست و یکم را داریم برای پیوند بسیاری رشته‌ها، برای دیدن بهتر روابط بین آنها باید به تواناییهای زنان در مشارکت آنها متوسل شویم و از دانش زنان استفاده کنیم. زنان باید برای دست یابی به صلح با طبیعت نظر خود را با قاطعیت ابراز کنند و توجه خود را به روندهای تصمیم گیری که باعث نابودی محیط زیست می‌شود معطوف دارند. زنان قادرند نشان بدهند که چگونه با قرار دادن تصمیمات و فعالیت هایشان در چهارچوبی که طبیعت قادر به تحمل آن است می‌توانند آینده را تسخیر کنند. ( براون، 1371، 26)

اگر امیدواریم مردم فضای شهری را بپذیرند، احساس امنیت اهمیتی حیاتی دارد. به طور کلی زندگی و مردم، شهر را هم از نظر امنیت عملی  و هم از نظر امنیت حسی ، پر کشش‌تر و امن‌تر می‌کند.(یان گل،1392، ص91) اگر زندگی شهری تقویت گردد، به طوری که انسان‌های بیشتری در فضاهای همگانی راه رفته و زمان صرف کنند، تقریباً در همه‌ی موقعیت‌ها هم امنیت واقعی و هم امنیت حسی افزایش خواهد یافت. حضور انسان‌ها نشان می‌دهد یک مکان امنیت خوب و قابل قبولی دارد. (همان، ص98-99)

فضاهای عمومی مناسب و دوستانه بر اساس نظریه‌های مبنی بر داشتن «چشم‌ها بر خیابان[11]» که اولین بار توسط جین جیکوبز( 1961) عنوان شد می‌تواند از وقوع جرم جلوگیری و باعث ایجاد حس امنیت شود. ایجاد امنیت شهری و عدم احساس ترس برای حضور در فضای عمومی، امکان حضور هرچه بیشتر زنان در شهر و زمینه مشارکت بهتر آنها را فراهم می‌کند.

کین ورپول می‌گوید: «مسلماً ماهیت عمیق اجتماعی، اقتصادی شرایط است که یک اجتماع پر طراوت و فرهنگ فضای همگانی را پی‌ریزی یا تخریب می‌کند، روشن است که طراحی معماری به تنهایی نمی‌تواند این مسائل را حل کند، اگرچه عموماً ادعا می‌شود که این توان را دارد». (نقل شده از گالاکر[12]، 2005، 11)

بنابر این در ضمن توجه به طراحی و ایجاد فضاهایی مناسب، با توجه به مسئله عدم حضور اجتماعی زنان در شهر و درک هرچه بیشتر توانایی‌ها، دانش و درک ذهنی که از سوی مردان انکارشده است، می‌توان در جهت پایدار شدن و بهبود کیفیت فضای شهری قدم برداشت. بعبارت بهتر دغدغه‌ حضور زنان در اجتماع به عنوان موضوعی اجتماعی و فراهم کردن محیطی امن و پویا برای این حضور در شکل گیری هرچه بهتر فضاهای شهری مناسب  و  در پی آن مشارکت و حضور بهتر تمامی شهروندان یک شهر، به ایجاد شهری با رویکردی همه جانبه کمک می‌کند.

 

4- نتیجه

امروزه تمام جهان با مشکلات بسیاری در زمینه‌های مختلف اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و محیط زیستی دست و پنجه نرم می‌کنند. اما مشکلات محیط زیستی در عصر حاضر به مرحله‌ای رسیده‌ای است که نادیده گرفتن آنها حیات کل بشر را به مخاطره می‌اندازد. پدیدار شدن این مشکلات در عصر معاصر، ریشه در مشکلات اجتماعی و تأثیر نامناسب انسان بر طبیعت دارد. توسعه نامتوازن جوامع و شهر‌ها و رشد یک سویه تمدن به سوی پیشرفت‌های صنعتی، رشد بیش از حد جمعیت، نگاه ناشی از حق مالکیت بر طبیعت و استفاده نادرست از فناوری و تکنولوژی برای تسخیر و تسلط بر طبیعت، مصرف‌گرایی و از خود بیگانگی اجتماعی را به دنبال داشت که از عوامل موثر بر این روند، «نظام سلطه سلسله مراتبی مردسالارانه»، به دنبال آن تقابل شدید دوقطبی‌های فرهنگ/طبیعت، ذهن/جسم، مرد/زن ، اعمال سلطه در جنبه‌ها مختلف زندگی جوامع و همچنین،« نظام سرمایه‌داری »که بر پایه استفاده سوداگرانه از منابع طبیعی و انسان‌های فرودست می‌باشد.

در این میان در جهان نقش زنان تأثیرگذار بوده و هست. زنان در مقولات گوناگونی از جمله تلاش برای حفظ محیط زیست تأثیر زیادی داشته اند. از اولین زنی که با کتاب «بهار خاموش» جرقه‌ی ایجاد جنبش‌های محیط زیستی را زد تا پیدایش جنبش‌های« اکو فمینیستی» که با آگاهی از مسائل محیط زیستی و زنان سعی در بیان ارتباط زنان با طبیعت، ارتباط بین سلطه بر زن و سلطه بر طبیعت و تغییر ساختارهای نادرست در جامعه مردسالار با عناوین سود، سلطه و پیشرفت و تأثیر آنها بر حل مشکلات محیط زیستی داشته اند. آشنایی با این روند به درک بهتر نیاز به تأثیر همه‌ی افراد از جمله زنان در تلاش برای توقف تخریب محیط زیست و بهره کشی عنان گسیخته از طبیعت در کنار مقابله با سرکوب جنسی، اقتصاد سرمایه‌داری، شرایط غیرانسانی زندگی زنان کمک کرده و حائز اهمیت است.

حفظ محیط زیست و ارتباط مناسب با آن خاص زنان نیست اما با توجه به نقش و تأثیری که حل مسائل زنان می‌تواند بر بحران‌های عصر حاضر به خصوص بحران‌های محیط زیستی داشته باشد، بررسی رویکرد برخورد با زنان و جایگاه آن‌ها در ایران می‌تواند در ریشه یابی بسیاری از مشکلات موجود راه گشا باشد.

اکثر زنان ایران قدیم، به دلیل رشد و زندگی در ساختارهای پدرسالار خانواده سنتی و مباحث برتری مرد بر زن، تسلط و سلطه مرد و تصمیم گیری برای زن و عدم استقلال زنان از حضور اجتماعی محروم مانده و حتی با وجود گسترش شیوه‌هایی از روشنفکری و گفتمان ناسیونالیستی مشروطه با وجود طرح مباحثی چون حقوق زنان رگه‌های قوی از« شی‌وارگی»زنان و از آن مرد بودن آن‌ها در افکارشان می‌توان مشاهده کرد. زنان در مواجه با نظام‌های موجود در جامعه به دلیل آنکه وارد نظام‌هایی از پیش شکل گرفته با ساز و کاری مردانه شده بودند، رویکرد‌های متفاوتی را برگزیدند که همین موضوع تضاد میان عنصر اجتماعی زنانه و زن در نگاه سنتی جایگاه زن را در اجتماع دچار سردرگمی و ابهام نمود.

از طرف دیگر با وجود اینکه اساس زندگی مردمان ایران زمین بر دوستی و زندگی مسالمت آمیز همراه با طبیعت شکل گرفته بود، با بررسی دقیق‌تر تاریخ اجتماعی ایران، می‌توان دریافت که با وجود اینکه ایرانیان قدیم طبیعت را مادر خود می‌دانستند و سعی در حفظ احترام و محافظت از آن داشتند، اما این تلاش همانند زبان استعاری مادر وطن و میهن در آستانه انقلاب مشروطیت نه بر اساس مسئولیت مدنی و حقوق جدید، بلکه  بر اساس همان تصورات کهن مبتنی بر دفاع از ناموس و غیرت و مردانگی شکل گرفته که خود سلطه بر زن را تقویت می‌کرد. از جانب دیگر تصور آنها از زن ایرانی به عنوان مادری مهربان و پذیرا با محبتی بی دریغ بود و با ورود مدرنیته به ایران و الگو برداری کورکورانه از غرب، ارتباط عمیق با طبیعت را به سمت برخورد ابزاری با محیط با دیدگاهی سلطه جویانه برای سود و سرمایه بیشتر و متمدن شدن به وسیله غلبه بر طبیعت با امید به بی‌دریغ بودن امکانات مادر طبیعت به فراموشی انجامید. این دو رویکرد در کنار یکدیگر موجب شد، برگ جدید از سلطه بر طبیعت و زنان در ایران آغاز شود.

ارتباط میان مسائل اجتماعی و مسائل زیست محیطی موجب می‌شود تا برای آنکه مانع بروز بسیاری از مشکلات و معضلات زیست محیطی شویم، در مناسبات اجتماعی جوامع بازنگری صورت گیرد. بستر شکل گیری مناسبات و کنش‌های اجتماعی در جوامع مدرن امروزی شهر است و اگر شهر بخواهد راه خود را به سمت پایداری هموار کند، نیازمند ایجاد جامعه‌ای منسجم و همه جانبه است. عدم حضور فعال زنان در جامعه و به عبارت بهتر، کمرنگ شدن نگاه زنانه در شهر موجب شده است تا بستر مناسبی برای کنش زنان در جامعه نباشد که این عامل موجب بروز مشکلات جدی زیست محیطی شده است تا آنجا که حیات تمام جامعه به خطر می‌افتد. برای ایجاد مجدد توازن در جامعه و همچنین رسیدن به جامعه‌ای منسجم، شهر می‌باید زمینه حضور فعال‌تر زنان را در جامعه فراهم کند. حال شهری که با نگاه مردانه شکل گرفته است باید خود را تغییر دهد و امکان ایجاد فضا و کنش اجتماعی را برای زنان نیز در جامعه فراهم کند. این کنش نیازمند حضور و این حضور نیازمند امنیت و آزادی در جامعه و در شهر می‌باشد و لازمه‌ی آن علاوه بر طراحی فضاهای شهری مناسب، ایجاد امنیت عملی و حسی با حضور خود افراد است. نظام سلطه حاکم بر شهر که سالیان طولانی نگاه خود را بر جامعه مسلط کرده است، می‌بایست جای خود را به فضای مشارکت فعال اجتماعی دهد که این فضا تنها در صورت حضور زنان در اجتماع و مشارکت فعال آنان ایجاد می‌شود.

زنان عصر حاضر توانایی آن را دارند که در جهان  “مولدان نوع بشر و خالقان فرهنگ- هم مولد تن، هم خالق اجتماع” باشند. به نوعی به نظر می‌رسد که تنها راه رهائی از شرایط نابسامان کنونی محیط زیست، استفاده و توجه به اندیشه‌ها و نظرات زنان و مردان در کنار هم است که از طریق همین کنش‌های اجتماعی شهری محقق می‌شود. همچنین مشارکت اجتماعی زنان و عاملیت آنها در حل مشکلات فردی و اجتماعی، مستلزم بالاتر بردن سطح کیفیت زندگی انسان‌ها به خصوص زنان از منظر اجتماعی و حقوقی، ایجاد امنیت در فضای شهری، توجه به طراحی این فضاها برای حضور همگان، آگاهی بخشی و  تحول در آموزش دور از سلطه، برطرف کردن تصورات مردان در مورد زنان و زنان در مورد خودشان بر اساس “سرکوب روانی”، ایجاد جنبش های همسو با محیط زیست و عدم سلطه بر محیط زیست می‌باشد. همچنین زنان می‌توانند در روند مصرف‌گرایی که در نظام سرمایه‌داری بر جامعه تحمیل می‌شود نقش ایفا کنند و با کند کردن این روند در حفظ و نگهداری از محیط زیست نقشی اساسی داشته باشند.

 

مراجع

 

  • اباذری، یوسف، کاظمی، عباس،« زندگی روزمره در مراکز خرید تهران»، فصلنامه انسان شناسی، سال سوم، شماره 6
  • اکلشال،رابرت…ودیگران،مقدمه ای بر ایدئولوژیهای سیاسی ،ترجمه:محمد قائد- تهران :نشر مرکز ،1385
  • براون، جون مارتین، وظیفه‌ای که بر عهده ماست، تهران، پیلم یونسکو، شماره 262، 1371
  • برادران رحیمی، عفت، زنانی که دنیا را تکان دادند، تهران: سخن، 1385
  • بیسلی، کریس ، چیستی فمینیسم. ترجمه : محمد رضا زمردی – تهران:روشنگران و مطالعات زنان،1385.
  • شجاعی، منصوره، اکوفمینیسم، هشتمین همایش سیمای زن در جامعه، دانشگاه الزهرا، تهران، 1378
  • توکلی طرقی، محمد، «تاریخ پردازی و ایران آرایی: بازسازی هویت ایرانی در گزارش تاریخ»، ایران نامه، سال دوازدهم
  • صادقی،فاطمه،جنسیت ناسیونالسیم و تجدد در ایران( دوره پهلوی)،تهران، قصیده سرا، 1392
  • فاستر، جان بلامی. اکولوژی مارکس، ماتریالیسم و طبیعت، ترجمه اکبر معصوم بیگی، نشر دیکر، 1382
  • کرن جی. ورن، مجید لباف خانیکی ، فلسفه اکوفمینیسم/ مجله باز تاب اندیشه، شماره 54، 1389
  • کریستوفر، جی بون، مدرس، ترجمه منوچهر طبیبیان، موسسه انتشارات دانشگاه تهران، 1391
  • گل، یان، شهر انسانی، ترجمه علی غفاری، لیلا غفاری، علم معماری رویال، تهران، 1392
  • کارول کوهن، پرتو فرهودی، بمب هسته¬ای و گفتمان جنسی، نشریه الکترونیکی زن¬نگار، ۸/۱۲/۱۳۹۱،
  • عباس محمدی اصل ، زنان و محیط زیست، نشر شیرازه و در ۱۹۶
  • مشیرزاده، حمیرا (1385). از جنبش تا نظریه (تاریخ دو قرن فمینیسم). تهران : شیرازه
  • لگیت، مارین، ترجمه نیلوفر مهدیان،تهران: سپیدار، 1391
  • نادری، سارا، درآمدی بر روایت زنانه از شهر، تهران: تیسا، 1392
  • هام،مگی و سارا گمیل(1382) فرهنگ نظریه های فمینیستی. ترجمه: نوشین احمدی خراسانی ،فیروزه مهاجر ،فرخ قره داغی. تهران: توسعه
  • هنشال، ژانت (1385). نقشهای جنسیتی و دغدغه های زیست محیطی. ترجمه سونیا غفاری. روزنامه سرمایه شماره 365 . 85/10/17
  • هیوستون، پردیتا(1371) زنان و طبیعت، پیوندی برای بقا، پیام یونسکو، شماره262
  • وارن، کارن جی. (1384). توانایی و تعهد فمینیسم بوم­شناختی. در: اخلاق زیست­محیطی (جلد دوم)، (ص 79-118). ویراستار: لوئی پ. پویمان. ترجمه: منصوره شجاعی. تهران: نشر توسعه
  • وارن، مری آن. (1384). نقدی بر نظریه حقوق حیوانات ریگان. در: اخلاق زیست­محیطی (جلد اول)، (ص 161-179). ویراستار: لوئی پ. پویمان. ترجمه: فرخ مستوفی. تهران: نشر توسعه.
  • وایت، لین. (1384). ریشه های تاریخی بحران بوم­شناختی ما. در: زیست­محیطی (جلد اول)، (ص 65-91). ویراستار: لوئی پ. پویمان. ترجمه: مصطفی ملکیان. تهران: نشر توسعه.
  • Agarwal, B., (1997) The Gender and Environment Debate: Lessons from India in Visvanathan, N.(ed), The Women, Development and Gender Reader, Zed Books, London
  • Lee bartky, Sandra, Femininity and domination(studies in the phenomenology of oppression), Routledge, New York, 1990
  • Gaard, G., (1993) Living interconnections with animals and nature, in Ecofeminism women, animals, nature, edited by Gaard, G, Temple University press
  • Hobgood-OsterLaura (2005) ،Ecofeminism – Historic and International Evolution, in Encyclopedia of Religion and Nature, Edited by Bron Taylor, London & New York:
  • Sutton, Philip, W. Nature, Environment and society, palgrave, U.K and U.S.A. 2004
  • Vakoch, D.A. (2011) (ed.). Ecofeminism and Rhetoric: Critical Perspectives on Sex, Technology,and Discourse. New York: Berghahn Books, p.

[1] Sandra.Lee.Bartky

[2] Femininity and domination

[3] Psychological oppression

[4] Rachel carson

[5] Silent spring

[6] Ecofeminism

[7] Françoise D’Eaubonne

[8] Ecology

[9] Feminism

[10] فلسفه اکوفمینیسم / کرن جی. ورن/ مجید لباف خانیکی مجله باز تاب اندیشه، شماره 54 | تاریخ درج : ‎1389/3/28

[11] Eyes on the street

[12] P.Gallacher

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!