بررسی ویژگی ها و مسائل هویتی زنان معاصر در جهت شناسایی علل حضور یا عدم حضور آنان در عرصه عمومی جامعه معاصر
نویسندگان  الناز ایمانی 
 

 منتشر شده از : مقالات همایش زن،معماری و شهر 
 

چكيده

 

ضرورت تجلی هویت حقیقی زنان به صورت مناسب و همراه با شأنیت­بخشی دینی و فرهنگی از محوری­ترین مقولات در جامعه امروز به شمار می­آید. مسائل مربوط به حضور زنان در عرصه­های اجتماعی از موضوعات مهم میان صاحبنظران این حوزه بوده و شناسایی آسیب­های موجود در این عرصه از نیازهای کنونی جامعه ماست. دشواری­های مرتبط با حضور زنان در فعالیت­های اجتماعی، این قشر از افراد جامعه را با چالش­های هویتی مواجه ساخته است. از طرفی منحصر شدن فعالیت­های زنان به فعالیت­های خانگی سبب می­شود که جامعه نتواند با تمام قوا در مسیر رشد اجتماعی و اقتصادی گام بردارد. چرایی و چگونگی برطرف ساختن چالش­های موجود در این حوزه هدف اصلی این پژوهش است. رابطه میان جنسیت و فضای شهری یکی از ابعاد ارتباط میان فضای شهر و فرهنگ است. به دنبال تغییرات اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، تعامل زنان و جامعه، بایستی با رویکرد مهندسی ارزش‌ها و فرهنگ جامعه اسلامی مورد بازنگری و اصلاح معنوی و دینی قرار گیرد. بر اساس نتایج این تحقیق قرار گرفتن در کشاکش سنت و مدرنیته و ارزش­های تناقض­آمیزی که در خصوص نقش زن در خانواده و اجتماع، در این دو منبع هویتی وجود دارد سبب شده که حتی زنان تحصیلکرده با چالش­های هویتی مواجه باشند و هویت مستقل را صرفاً در نقش­های اجتماعی و بالاخص در اشتغال جستجو کنند. نبود حمایت­های اجتماعی و حقوقی و مالی و  در عین حال رواج ارزش­هایی چون فردنگری و مادی­گرایی اغلب بدون آسیب نیست و قبل از هرکس به زنان، خانواده و بعداز آن جامعه آسیب می­رساند.

 

واژه‌هاي كليدي: زن در ادبیات، هویت سنتی، هویت مدرن، اشتغال زنان، زن در عرصه عمومی.

 

1- مقدمه

تحقیق حاضر قصد کاوش ماهیت، واقعیت­ها و برخی ویژگی­های اشتغال زنان معاصر در جامعه معاصر را برای ارائه تصویری از مسائل موجود بر سر راه فعالیت آنان پیش رو دارد. مزیت مطالعه این دست پروژه­ها، فراهم­آوری بررسی و نقد جایگاه زن در جامعه معاصر و ارائه چشم­اندازی از سیمای زن در تحولات آینده است. با توجه به هدفی که این تحقیق دارد، از داده­های حاصل از مطالعه انجام شده می­توان به مثابه الگوی پیش­ساخته جهت پیش­بینی­های مورد انتظار از مسائل پیش­روی زنان معاصر و بهبود شرایط کاری کنونی آنان بهره جست.

تغییرات سیاسی و اجتماعی ایران در انقلاب مشروطه و پس از آن ، نگرش جامعه را نسبت به مسائل اجتماعی، سیاسی و غیره، متحول کرد. یکی از این مسائل، زنان و حقوق اجتماعی آنان بود. تعاریف سنتی از مفهوم زن که در باورهای فرهنگی و سنت ریشه داشت، دگرگون شد و منجر به شکل­گیری هویت مدرن زن شد. اما در پی آن میان زن سنتی و مدرن شکافی به وجود آمد؛ در این میان، لازم است با تبیین­های درست و قابل قبول، تلفیقی میان این دو دیدگاه و روش به وجود آید تا اختلاط این دو را از میان بردارد؛ این مقاله، به بررسی دیدگاه تلفیق­آمیز درباره هویت زن در دو مرحله سنتی و مدرن، پرداخته است؛ تا بتواند در سه مقوله فردی، علمی و اجتماعی- فرهنگی به ارائه تصویری روشن از زن بپردازد و در این راه از پژوهش­ها و کاوش­های انجام شده در حوزه ادبیات و اشعار شاعران بهره می­جوید. چرا که ادبیات نیز همانند معماری رشته­ای مردمی است و در آن بیشتر به موضوع زنان پرداخته شده است. آنچه راجع به موضوع زنان در متون و اشعار آمده حاصل تجربیات و ارتباطات شاعران و نویسندگان با مردم عادی، جوامع مختلف و گروه­های متفاوت در طول زندگی­شان بوده است. در این حوزه نیز بیشتر از شعر شاعران زن استفاده گشته چرا که بررسی ویژگی­های زن در شعر شاعران زن معاصر مسئله اصلی شعر آنان را تشکیل می­دهد.

 

2– سیمای زن در ادبیات

ویژگی­های سیمای زن در اشعار شاعران زن معاصر را می­توان در سه مقوله کلی قرار داد:

الف) ویژگی­های فردی  ب) ویژگی­های علمی  ج) ویژگی­های اجتماعی- فرهنگی

منظور از ويژگي­هاي فردي؛ ويژگي­هايي هستند كه عمدتاً مهارت­ها و فنون زندگي را شامل مى­شوند. ويژگي­هاي علمي با رويكرد تمايل به تحصيل، يادگيرى، كمال جويى و غیره شكل گرفته­اند. همچنين ويژگي­هاي زنان در حوزه مسائل اجتماعي- فرهنگي عبارتند از: محترم شمردن ارزش­ها و فرهنگ­ها، مشاركت­گرايي، رعايت نمودن هنجارها و غیره.

 

2-1- سيماى زن در ادبيات ايران باستان

در ايران باستان برخى از ايزدان چون «آناهیتا» الهه نمو و فراوانى، «چیستا» رب النوع دانش و «رتا» آفريدگار دارايى زن بوده­اند. به همين ترتيب در داستان­هاى منثور و منظوم گاه­گاهى به سيماى زن به مثابه مظهر عطوفت، فداكارى، عشق، دلاورى و حتى مكربازى و حيله­سازى بر­مى­خوريم. در حماسه جاويدان حكيم طوس (شاهنامه) چهره زنانى چون فرانك، رودابه، جريره، سودابه، تهمينه، فرنگيس، منيژه وغیره به صورت برجسته ديده مى­شود(mehremihan.ir).

 

2-2-سيماى زن در شعرکهن

تحسین «زن» در «شعر کهن فارسی» زمانی است که نامی از «مادر» به ميان مى­آيد، آن وقت است كه شعر، رنگ و بوى عاطفى، ارزشى و غير نفسانى به خود مى­گيرد. به طور كلى پايگاه زن به جهت ارتباط با عنصر جمال، پايگاه مستحكمى در شعر فارسى است. زنان در اشعار فارسى، همه در غزل ستوده شده و براى آنان احترام قائلند. در موارد متعددى شخصيت زن در اشعار شاعران گذشته (ادبیات کهن) مورد ستم قرار گرفته است(اکبری، 1379).

پژوهش در حوزه ادبیات و اشعار شاعران به قصد استخراج ویژگی­های تصویر سیمای زن در سه زمینه فردی، علمی و اجتماعی- فرهنگی انجام شده است. آنچه در جدول شماره 1 آمده ویژگی­های مورد انتظار از خروجی­های اشعار شاعران معاصر است.

جدول شماره (1): ویژگی­های سیمای زن در اشعار شاعران معاصر (نیک طلب، 1391)

حوزه ويژگي­هاي فردي حوزه ويژگي­هاي علمي حوزه ويژگي­هاي اجتماعي- فرهنگی
توجه به زيبايى دوستدار علم مبارزه عليه ظلم وستم
توجه به ارزش هاي اخلاقي و ارزش هاي انساني كمال گرا مشاركت جویی
داراى روحيه اميدواري و نشاط  قضاوت صحيح مسئوليت پذيري
پايدارى در برابر سختي ها و مشكلات توانمند در تفكر منطقي و حل مسائل حق مدار، عدالت ورزى و مخالف با تبعيض
محبت و مهرورزي

 

3- تبیین هویت زن و عوامل مؤثر در تغییر آن

در طول تاریخ، فرهنگ مردسالارانه جامعه سنتی ایران و دیدگاه تحقیرآمیز نسبت به زنان، مجال هیچ­گونه فعالیتی را برای زن باقی نمی­گذاشت. تقید به سنت­ها و آداب و رسوم جامعه مردسالار، محدودیت فعالیت آنان به خانه­داری و شوهرداری، از ویژگی­های زنان در جامعه سنتی ایران بود )بشیریه،291:1374).

شعر و ادب فارسی نیز تحت تأثیر چنین جامعه­ای، عمدتاً فرهنگی مرد محور و اغلب ضد زن بوده است؛ در کلیه متون نوشته شده «زن را نه به عنوان یک چهره انسانی، بلکه همچون موجودی مطیع که باید در یک سری استانداردهای مشخص جای گیرد، مطرح می­کردند. در واقع جامعه سنت­گرای ایران در ادوار تاریخ، عموماً هرگونه تشخص مستقل را برای زن بر نمی­تابیده و همواره ارزش­هایی همچون مطیع بودن، ناتوانی، مصلحت اندیشی، پنهان­سازی و اختفای شخصیت حقیقی و نظایر آن را به انواع گوناگون تبلیغ و در هیئت فرهنگ بازدارنده متجلی می­شده است» (احمدی خراسانی،110:1380و 109).

بدین ترتیب فرهنگ و جامعه ایرانی که به وسیله مردان و برای مردان شکل گرفته بوده، مجال تغییر در این روند و بروز و حضور به زن ایرانی را نداده است؛ به طوری که تا پیش از انقلاب مشروطه، زن در دایرة محدود سنت تعریف می­شد ، اما پس از آن با تغییر نگرش­های اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و غیره، نگاه به زن هم تغییر یافت. او دیگر با دیدگاه­های سنتی تعریف نمی­شد؛ بدین ترتیب هویت زن تغییر کرده و هویت مدرن او شکل گرفت.

هویت به معنای ابعاد متشکلة انسانی است. هویت، یعنی آگاهی از خود و ویژگی­های مشترک در زمینه­هایی مانند طبقات اجتماعی، مذهب، قومیت و جنسیت (گل­محمدی، 1381). انسان دارای هویت، کسی است که توانایی ایجاد پیوند میان بنیادها، باورها و اندیشه­هایش و تحولات و دگرگونی­های پیرامون خود را داشته باشد و بتواند دیروز خود را با امروز پیوند دهد، در غیر این صورت او دچار بحران هویت خواهد شد)گیدنز، 1378). عدم آگاهی زنان در تحقق و دستیابی به هویت مدرن و ایجاد پیوند با هویت سنتی، زن ایرانی را دچار بحران هویت کرده و لذا زنان نیازمند بستر و شرایط مناسبی هستند که بتوانند میان هویت سنتی و مدرن پیوند مناسبی را ایجاد کنند.

انقلاب مشروطه در ابعاد گوناگون حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، منشأ تحولات و تغییراتی در جامعة ایران گردید؛ از مهمترین زمینه­های بیداری و تغییرات می­توان به این موارد اشاره کرد: «ارتباط با دنیای غرب، سفرنامه­ها، تأسیس مدارس جدید، ترجمه آثار غربی، مطبوعات و روشنگری روشنفکران» (اکبری بیدق،67:1379). طبیعی است که  تمامی این عوامل موجب گردید که جوانان و خصوصاً روشنفکران با مشاهده پیشرفت و ترقی غرب و مقایسه خود با آن­ها، به عمق شکاف میان جوامع خود با آنان پی برده و درصدد تغییر برآیند و در تلاش و مبارزه برای رسیدن به مقام و موقعیت مردمان غرب باشند.  از این رو با بازگشت آنان از این کشورها، عقایدی همچون آزادی، دموکراسی، برابری زن و مرد، ناسیونالیسم، حق حاکمیت ملی و غیره وارد ایران گردید)ناهید،9:1368). در اثر گسترش نوگرایی و نوسازی در زمینه­های فرهنگی و اجتماعی، به ویژه افزایش سطح تحصیلات و اشتغال، نقش­های زنان نیز در اجتماع و خانواده دگرگون شد و آن­ها را از چارچوب خانه به عرصه فعالیت­های اجتماعی و اقتصادی وارد کرد. آنان با حضور در عرصه­های فرهنگی و اجتماعی، از نقش منفعل و ناکار آمد خود در خانه بیرون آمده و برای رسیدن به آزادی و تساوی حقوق زن و مرد کوشش­هایی را در دو بعد آغاز کردند.

ابتدا از طریق تأسیس مدارس دخترانه و تأسیس روزنامه و چاپ مقالات، سپس از طریق حقوقی و سیاسی؛ یعنی تلاش در جهت تغییر قوانین از طریق تشکیل انجمن­ها )زاهد و خواجه نوری،100:1384و99). با این حال «برخی از گروه­های محافظه­کار با جنبش اصلاحات تربیت موافقت کردند و ضمن محکوم شمردن مؤسسات فرهنگی، این بنیادهای نو را مغایر سنت­های پیشین دانستند» (آفاری،31:1377). درحالی که زنان در به ثمر رساندن انقلاب مشروطه نقشی بزرگ را ایفا کرده بودند، در سال 1329 هجری قمری در کنار اطفال و اتباع بیگانه از انتخاب شدن و حتی انتخاب کردن نمایندگان مجلس محروم شدند (دلریش،177:1376). اما به رغم مخالفت­ها و کار­شکنی­ها ، جنبش­ها و فعالیت­های اجتماعی برای رفع ستم اجتماعی و تبعیض جنسیتی، ادامه یافت.

در بررسی و بازخوانی اشعار شاعران زن، می­توان گفت این شاعران با رویکرد گذشته نگری و آینده پژوهی، ابعاد گوناگون هویت زنان را در دو بعد کلی سنتی و مدرن تبیین می­کنند، تا در عین حفظ میراث­های متعالی و ارزنده گذشته، جامعه­ای پویا و آینده­ای درخشان را پی­ریزی کنند. آن­ها تلاش می­کنند تا بین نگرش­های مدرن که از زن انتظار تحصیل و حضور در جامعه را دارد و ارزش­های سنتی که خواهان مادری دلسوز و همسری فداکار است، نوعی پیوند و ارتباط ایجاد کنند، و نشان دهند هویت جدید زن ایرانی با ارزش­های اسلامی و ایرانی مغایرت ندارد و می­تواند با حفظ اصالت زن ایرانی، به مؤلفه­های زن مدرن دست یابد. به عنوان مثال از نظر پروین در هویت سنتی، زنان ادامه دهنده همان نقش­های مادران خویش هستند و از سنت پیروی می­کنند؛ از جمله ویژگی­هایی که پروین به آن­ها اشاره کرده، مهربانی و شفقت، عفت و پاکدامنی، پایداری و مهربانی، به عنوان همسر و تأمین کننده نیازهای اولیه فرزند به ­عنوان مادر است؛ اما زن مدرن دارای ویژگی­هایی فراتر از زن سنتی است؛ او زنی است تحصیلکرده و دارای اصالت فکر و اندیشه که با شوهرش همراه و همدل است و می­تواند فرزندانی آگاه­تر به جامعه تحویل دهد. با توجه به مقدمات مذکور، ابعاد دوگانه هویت سنتی و مدرن زن ایرانی از دیدگاه پروین مورد بررسی قرار می­گیرد (صادق گیوی و پرهیزکاری،1390):

women

نمودار شماره (1): هویت زن ایرانی (صادق گیوی و پرهیزکاری، 1390)

 

 

3-1- تبیین هویت زن سنتی

در جامعه ایرانی، نخستین هویتی که برای زن در نظر گرفته می­شود، هویت سنتی است که در پایبندی و وفاداری به میراث و قبول ارزش­های مبتنی بر سنت معنا می­یابد (بهنام،179:1383). در این تعریف، زن موجودی است ساده و با عفت که فعالیت­هایش محدود به خانه است. او در جامعه و فعالیت­های اجتماعی حضور ندارد و سعی می­کند وظایف خود را به ­عنوان مادر و همسر به خوبی ایفا کند. مهم­ترین ویژگی­ها و مؤلفه­های زن سنتی در ادبیات بدین صورت معرفی شده است:

 

women-isia-ir

نمودار شماره (2): مؤلفه­های زن سنتی(صادق گیوی و پرهیزکاری، 1390)

 

3-2- تبیین هویت زن مدرن

هویت زن مدرن با بروز تعاریف جدید از بنیان­ها و مبانی زندگی، شکل گرفت؛ یعنی زمانی که جای انسان در جهان، رابطه او با طبیعت و زمان و انسان­های دیگر دگرگون شد (قائم مقامی،1356). این زن؛ زنی است تحصیلکرده که سعی دارد همچون مردان در فعالیت­های مختلف اجتماعی و فرهنگی حضور داشته باشد. او صاحب ویژگی­هایی از قبیل استقلال، خود اتکایی و همچنین تحصیلات است و نگاه غیر جنسیتی به خود دارد؛ در نتیجه رابطه او با همسرش به جای اطاعت، رابطه همکاری و تعامل است. به عنوان مثال پروین نیز به عنوان شاعری که در جامعه مدرن آن روزگار زندگی می­کرده است، خواهان شکل­گیری زن مدرن و تحولاتی در نقش و کارکرد زنان در زمینه­های فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و اخلاقی است. در زمینه فرهنگی و اجتماعی از زنان خواسته شده که از تقلید پرهیز کنند و توان خود را در زمینه آموختن علم و دانش صرف کنند. در مورد مسائل اخلاقی، ار آن­ها خواسته شده همواره بیدار باشند و در مورد مسائل اقتصادی، زنان به ساده زیستی و بومی گرایی دعوت شده­اند. مؤلفه­های زن مدرن بر طبق نمودار زیر در شش بعد بررسی می­شود:

women-modern

نمودار شماره (3): مؤلفه­های زن مدرن(صادق گیوی و پرهیزکاری، 1390)

 

4- حضور زنان در عرصه اشتغال

طرح مسئله زنان در اروپا قرن هجدهم و بعد از حضور زنان در عرصه تولید شکل گرفت و تا قبل از آن زنان بیشتر به کار خانگی اشتغال داشتند. با گسترش صنعت و رشد کارخانه­ها در اروپا و کمبود نیروی کار، زنان به کار فراخوانده شدند. همین حضور زنان در عرصه تولید بود که باعث شد آن­ها رسمیت یابند و به عنوان شهروند شناخته شوند. حضور زنان در عرصه تولید به جنبش­های زنان انجامید و برای اولین بار “مسئله زن” مطرح شد.

در جامعه ایران نیز به نظر می­رسد که زنان و مسائل آنان همیشه از پنهان­ترین ابعاد جامعه ایرانی بوده و هیچ­گاه به صورت مسئله­ای که باید به آن پرداخت، مطرح نبوده است. در دوران مدرن رواج شیوه­های جدید زندگی و عمومی شدن فرهنگ شهرنشینی باعث شد زنان طبقات مختلف به عنوان کنشگران اجتماعی بیش از پیش به عرصه عمومی راه یابند. آنگاه مسائل زنان و نقش جنسیت مورد توجه قرار گرفت. حال با توجه به مطالب مطرح شده تا کنون و با در نظر گرفتن ویژگی­های فردی، اجتماعی، علمی و هویت سنتی و مدرن زن به بررسی مسائل مربوط به حضور زنان در عرصه اشتغال پرداخته می­شود.

ورود زنان به عرصه عمومی پدیده­ای نوظهور است؛ زیرا بر مبنای تعاریف عرفی، فرهنگی و شاید سنتی زنان نمی­توانستند برای خود حوزه­ای مجزا داشته باشند. مهم­تر از آن، زندگی زنانه در فرهنگ ایرانی در حوزه­های کاملاً تعریف شده امکان می­یافت.

در صد سال گذشته فضای اندرونی و کنترل شده به آهستگی مفهوم مکانی خاص خود را برای همیشه از دست داد و زنان توانایی انتقال از خانه به محله و فضاهای بزرگ شهری را پیدا کردند. این توانایی­ها نه تنها در عرصه­های عمومی شهر نمودار شد بلکه به نوعی چگونگی حضور زنان در محیط شهری را تحت تأثیر خود قرار داد. البته واقعیت این است که روابط اجتماعی و زندگی روزمره زنان شهری ایرانی در گروه­های سنی و طبقاتی مختلف متفاوت و در نتیجه امکان­های دسترسی ایشان به عرصه­های عمومی نیز کاملاً متفاوت و حتی در برخی موارد به شدت محدود است. اما در دهه­های اخیر جامعه  ایرانی، با ورود بیش از پیش زنان و دختران جوان به محیط­های کار و آموزش، که در تناقض با دیدگاه­های سنتی بوده، مواجه شده است. شایان یادآوری است که بسته بودن فضای فعالیت زنان و حاکمیت قوانین اندرونی هنوز در بسیاری از محله­های قدیمی و نزد خانواده­های سنتی وجود دارد(مشیرزاده، 1385).

بر پایه تجارب مشاوره­ای و پژوهش­های انجام شده، علل و انگیزه­های مختلفی باعث می­شود تا بانوان به فعالیت­های بیرون از منزل روی بیاورند و اشتغال آن­ها دستاوردها و پیامدهایی نیز به همراه دارد که در جدول شماره 2 به آن­ها اشاره شده است:

جدول شماره (2): انگیزه­ها، دستاوردها و پیامدهای اشتغال زنان (علی محمدی، 1390)

انگیزه­ها، دستاوردها و پیامدهای اشتغال زنان
انگیزه­های اشتغال زنان نیاز مالی و فشار اقتصادی- تکامل­جویی- رسیدن به استقلال مالی- ناچیز شمردن و دست کم گرفتن کار در منزل و خانه­داری- پرکردن اوقات فراغت- رقابت با خانم­های دیگر- رقابت با مردان- فرار از مسئولیت­های اصلی زندگی- احساس مسئولیت و انگیزه خدمت­رسانی.
دستاوردهای اشتغال زنان ایفای نقش اجتماعی­ و کسب مهارت­های اجتماعی- افزایش اعتماد به نفس-  افزایش سطح آگاهی و تجربه و برخورداری از ذهنی پویا و فعال- برآورده شدن نیازهای مالی و افزایش نسبی رفاه اعضای خانواده- خارج شدن از رکود و یکنواختی در زندگی و رهایی از احساس تنهایی و پیامدهای آن- استقلال مالی و وابستگی کمتر به والدین یا همسر- بهره­مند شدن از قدرت درک اقتصادی و مدیریت بهتر خانه از نظر اقتصاد- حفظ نشاط و شادابی ظاهری و تطبیق خود با شرایط مختلف محیطی و اجتماعی- رسیدن سریع­تر فرزندان به استقلال در انجام کارهای شخصی و نیز کمک وهمکاری اعضای خانواده در فعالیت­های مربوط به منزل.
پیامدهای اشتغال زنان اشکال در ایفای نقش­های خود در منزل- انتقال خستگی ناشی از شغل به خانه و عدم آمادگی جسمانی و روانی برای برآوردن نیازهای روانی، عاطفی اعضای خانواده- عدم سرپرستی و نظارت مستقیم فرزندان در منزل، محله و مدرسه و غفلت از نیازهای آن­ها- پیامد­هايي نامطلوب اشتغال مادر بر رشد جسمانی و روانی فرزندان- گرفتار شدن به پیری زودرس- افسردگی و مشکلات جسمانی و روانی در برخی مشاغل-  ارضای مادی و عاطفی در محل کار و مشکلات ناشی از آن در خانه.

 

مشاهده گذرا و سطحی زندگی زنان در عرصه­های عمومی پرسش­های گوناگونی را درباره زنان و کیفیت حضورشان در عرصه عمومی به ذهن متبادر می­سازد، که پاسخگویی به آن­ها روش­های چندگانه­ای را نیز طلب می­کند. اما در اینجا با هدف طرح مسئله به چند سؤال در این باره پرداخته می­شود.

یکم: حضور زنان در عرصه عمومی (با توجه به سده اخیر) چگونه بوده است؟  دوم: چه عواملی موجب کاهش حضور زنان در عرصه اشتغال می­شود؟

 

5- حضور زنان شهری در عرصه عمومی ( در سده گذشته)

در فرآیند اجتماعی شدن، افراد می­آموزند که برخی از رفتارها زنانه و برخی دیگر مردانه هستند و در آغاز همین فرآیند است که ورود زنان و مردان به بخش­های مختلف عرصه عمومی محدود و یا تشویق می­شود. به نحوی که برخی از فضاها و حتی اماکن عمومی زنانه یا مردانه شناخته می­شوند. اما در دوران مدرن عواملی از قبیل تحصیل، به ویژه در مناطق بالا و همچنین اشتغال به کار در خارج از فضای خانه تغییرات قابل توجهی را در دسترس زنان قرار داده است.

خانه­های سنتی ایرانی به دو بخش اندرونی و بیرونی تقسیم می­شوند، که زنان معمولاً در بخش بیرونی خانه حاضر نمی­شدند و به نظر می­رسد که محدودیت زن ایرانی و ارتباط آن با معماری خانه­های ایرانی غیر قابل انکار است(سرنا،1362).

حضور زنان شهری ایرانی در گذشته چنان محدود بوده که در خارج خانه معمولاً نام و نشانی از آنان مطرح نمی­شده است و حتی خانواده­های محترم تمام سعی خود را به کار می­بسته­اند که کمتر زنان و دخترانشان از خانه خارج شوند؛ در واقع حضور زنان در خارج از خانه محدود به اماکنی نظیر محکمه، طبیب، تکایا، مراسم تعزیه، بازارها، حمام عمومی یا زیارت قبور خویشاوندان و منزل دوستان و اقوام بوده است(شهری،1367).

چگونگی حضور زنان ایرانی در فضای شهری در رخدادهای تاریخی قابل پیگیری است. اما هنوز حضور زنان در عرصه عمومی از الگوی پیچیده­ای که آمیزه عجیب از زندگی مدرن و سنتی است پیروی می­کند.  محدودیت­ها و حصارهای فرهنگی ایجاد شده برای زنان در اجتماع و عرصه­های عمومی باعث شده تا زنان از موقعیت­های خود به خوبی نتوانند بهره ببرند و تا حد امکان به عنوان عناصری فرعی از صورت مسائل شهری و عرصه عمومی حذف شوند. شاید بتوان جنبش تنباکو را در سال 1275 (ه.ش) اولین بهانه حضور جدی زنان در عرصه عمومی دانست. همچنین 2 سال بعد در جریان بحران نان، زنان بر تمایل خود مبنی بر حضور اجتماعی صحه گذاردند. فضای ملتهب و متلاطم مشروطه­خواهی دستاویزی بود تا بخش دیگری از زنان ایرانی از سرنوشت سیاسی و اجتماعی خود آگاه شده و در راه اعتلای آن پا به پای مردان پیکار کنند و با حضور در عرصه­های اجتماعی و مبارزات از انزوا در کنج خانه خارج شوند. این وقایع در حقیقت اولین نشانه­های ورود زنان به عرصه­ای کاملاً مردانه محسوب می­شود (رحمت آبادی، 1387).

پس از این دوران، حضور زنان در چند عرصه از جمله جنبش­ها و مبارزات خیابانی، فعالیت­های فرهنگی، اجتماعی، مطبوعاتی و آموزشی عادی و فرایند آگاه شدن و آگاهی بخشی در این قشر متجلی شد. اما پس از استقرار نظام اجتماعی قانونمند برآمده از انقلاب مشروطه، این انقلاب نه تنها توجهی به وضعیت زنان جامعه نکرد بلکه همچنان آنان را از حقوق اساسی محروم نگه داشت. به طوری که تا مدتی پس از استقرار مشروطه، زنان همچنان از آموزش بی­بهره بودند و برای بهبود وضعیت آنان در این قوانین جایگاهی تعریفی ارائه نشده بود. چنانکه در سال 1285 (ه.ش) همزمان با انقلاب مشروطه اولین مدرسه جدید دخترانه موسوم به دبستان دوشیزگان افتتاح شد که هیاهو و جنجال گسترده­ای به پا کرد، تا آنجا که به تعطیلی مدرسه انجامید و مشروطه­خواهان و نمایندگان مجلس موافق با تحصیل زنان هم از ترس تبدیل شدن مخالفت با دبستان دخترانه به یک بحران سیاسی در برابر مخالفان مدارس دخترانه سکوت کردند (جلالی نائینی و نجم آبادی، 1385).

 

6- عوامل افزایش زنان شهری در عرصه عمومی:

شکل و کیفیت روابط اجتماعی و قوانین حاکم بر آن از منظرهای مختلف با تغییر جوامع سنتی به مدرن تغییر کرده است. این مناسبات از رشد شهرنشینی به عنوان الگوی غالب سکونت در دوره مدرن، بسیار تأثیر پذیرفته است. امروزه تحصیلات دانشگاهی و به تبع آن اشتغال زنان، امکان استفاده از فضاها و اماکنی را برای زنان فراهم آورده است. اما زنان فاقد تحصیلات و شغل این امکان را ندارند. البته گروه­های مختلف زنان به اشتراک در عرصه عمومی مشاهده می­شوند و امکان بهره­مندی از فضاهایی را دارند که در گذشته نداشته­اند. مانند فضاهای فراغتی جدیدی که تعریف شده و در گذشته وجود نداشته است (شهری،1367).

برخورداری از تحصیلات دانشگاهی و اشتغال، دسترسی زنان را به عرصه­های گسترده­تر و بیشتری باعث شده که محل کار و تحصیل از مهم­ترین این عرصه­هاست و تقریباً عرصه­های امن و موجهی تلقی می­شوند (فاضلی،95:1382). مطالعات تاریخی نشان می­دهد هر چه طبقه اجتماعی زنان شهری ایرانی بالاتر بوده فاصله آن­ها با فضای شهری بیشتر بوده است. به طور مثال در گذشته زنان طبقات فرودست، دلایل کوچک و کم اهمیت اما بیشتری برای حضور در شهر نسبت به زنان طبقات بالا داشته­اند، چنانکه در برخی یادداشت­ها سفرنامه­نویسان از زنان طبقات پایین در حال شستن لباس و ظروف در کوچه ها و کنار جوی­ها یاد کرده­اند؛

همچنین نقش زن ایرانی روستایی (غیر شهری) در بازار کار سنتی به خصوص در محیط روستا بسیار چشمگیر است و این نقش اجتماعی- اقتصادی که با وجود اهمیت چشمگیر در ارقام و جدول­های آماری قابل اندازه­گیری و ارائه نیست باعث شده تا نتیجه هر نوع تحقیق و پژوهشی با تردید مورد توجه قرار گیرد و ارزشیابی دقیق از کار زن در خانواده روستایی امری دشوار به نظر رسد (کار، 105:1379). اما این نیروی مولد چنان در عرصه اجتماعی حضور دارد که قابل حذف یا در نظر نگرفتن نیست. اشتغال و حضور در اجتماع زنان روستایی ایرانی هرگز تحت تأثیر تبلیغات ضد اشتغال زنان، تضعیف نشده است زیرا که حیات اقتصادی روستا کاملاً به حیات این نیروی مولد و مؤثر انسانی بستگی دارد (کار،107:1379). در انتهای این بحث واضح به نظر می رسد که برای بررسی­های دقیق­تر علل افزایش و تحرک زنان در شهر و عرصه عمومی باید دو عنصر آموزش و اشتغال را مدنظر قرار داد زیرا از مهم­ترین عوامل ارتقاء موقعیت فرهنگی و اجتماعی آنان محسوب می­شوند.

 

7- آیا زنان شهری در عرصه های عمومی حضور دارند؟

زنان برای حضور در عرصه عمومی تلاش­های بسیاری کرده­اند اما هنوز محدودیت­هایی وجود دارد که البته زنان نیز کمابیش بدان خو گرفته­اند. بعد جنسیتی به طور سنتی، از مباحث اجتماعی است و وقتی زنان در حوزه خصوصی قرار گیرند، ارتباط آن­ها با ویژگی­ها و مفروضات شهروندی متزلزل می­شود. از همین رو، آزادی مدنی، سیاسی و اجتماعی زنان در طول تاریخ عقب­تر از مردان بوده و هنوز هم می­توان گفت از بسیاری جهات ناقص است.

با توجه به آن­که اشتغال دستمزدی مظهر مهم­ترین راه دسترسی به شهروندی کامل است، از یک سو نظر به اینکه وظایف خانگی هنوز هم بیشتر بر دوش زنان است، جای شگفتی نیست که شهروند هنوز در قالب خصوصیات مردانه توصیف شود. البته حقوق رسمی شهروندی به همه افراد اعطا شده است و به طور کلی جنسیت در این میان نقشی ندارد؛ اما این نابرابری­ها در فرصت­ها و قدرت است که هنوز هم علیرغم پیشرفت­هایی که در وضع آنان حاصل شده شهروندان درجه دو محسوب می­شوند (فیتز پتریک،145:1383).

از سوی دیگر زنان شاغل نخست در مشاغلی که به نوعی دنباله همان کارهای خانگی هستند، مانند آموزش، خدمات بهداشتی و مراقبتی دیده می­شوند و زنانی که مشاغل مدیریتی دارند معمولاً در رشته­هایی شاغل هستند که از اعتبار و موقعیت پایین­تری برخوردارند. کارهای نیمه وقت نیز موجب می­شوند که زنان از رقابت برای جایگاه قدرت و بهتر کردن موقعیت کاری­شان باز بمانند. دلیلی که این شکل و فرم اجتماعی به عنوان یک امر هنجارمند پابرجا مانده، فقط تبعیض از سوی مردان نیست بلکه این هم هست که زنان احساس می­کنند طبیعی­تر است که کارهای زنانه را انتخاب کنند و طبیعی­تر است که توسط یک مرد مدیریت و رهبری شوند. تغییرات بافت اقتصادی- اجتماعی اشتغال زنان در سال­های اخیر نشان می­دهد که اشتغال زنان در کشور توسعه نخواهد یافت مگر اینکه آموزش و اشتغال زنان در عرصه فعالیت­های مختلف و متنوع­تری بدون هیچ محدودیتی رشد و پیشرفت مناسبی پیدا کند (کار،144:1379). در جدول شماره 3 به شایع­ترین علل ترک شغل توسط زنان اشاره شده است. همانطور که دیده می­شود ویژگی­های فردی و اجتماعی زنان و مسائل هویتی مربوط به آنان نیز نقش مهمی در این مسئله داشته و باید در ارائه راهکارهای تقویت حضور زنان در حوزه اشتغال و عرصه عمومی جامعه با دید عمیقی به آن ویژگی­ها پرداخت تا بتوان گامی در جهت رفع مشکلات اشتغال زنان در جامعه برداشت.

 

جدول شماره (3): علل شایع ترک شغل از طرف زنان با در نظر گرفتن ویژگی­ها و مسائل هویتی مربوطه (نگارنده،1392)

علل شایع ترک شغل از طرف زنان با در نظر گرفتن ویژگی­ها و مسائل هویتی مربوطه
ساعات طولانی کار حقوق ناکافی و کم عدم انعطاف­پذیری در محیط کاری در حاشیه ماندن در محیط کاری نبود فرصت برای خلاقیت انتخاب شغل نادرست قوانین و آئین­نامه­های گوناگون شرایط سخت و ضعیف کاری وظایف مادرانه مسائل فرهنگی
مشکلات ایجاد تعادل بین کار و زندگی عدم تضمین آینده­ای روشن نبود تنوع، خلاقیت و ایجاد فضایی یکنواخت نادیده گرفته شدن ایده ها نبود فرصت برای ارائه تفکرات نو عدم انطباق ویژگی­های شغلی با ویژگی­ها و توانمندی­های فردی، اجتماعی و غیره خطر دعوی قضایی و دادخواهی استرس بالا در محیط کاری کمبود اعتماد و اطمینان در محیط کاری رفتارها و افکار نادرست در محیط کاری
خستگی ناشی از آن پرداخت ناعادلانه نبود فضایی دوستانه نبود موقعیت پیشرفت نبود آزادی عمل هزینه بیمه و غیره نبود امنیت کافی ایجاد وقفه در کار محیط­های نامناسب فرهنگی و اجتماعی
عدم امکان رسیدگی مناسب به سایر مسئولیتها نبود امنیت شغلی فرسودگی بدنی یا عاطفی ایجاد فشار و پریشانی ذهنی و جسمی و مشکلات ناشی از آن محیط خسته کننده نبود رضایت شغلی ناکارآمدی و کم کاری و عدم امکان استفاده از موقعیت های بهتر عدم تأمین مالی نبود حامی و پشتیبان
نبود فرصت ارتقاء شغلی ایجاد استرس بدلیل عوامل ناسازگار نبود زمان کسب تجربه جلوگیری از رشد و خلاقیت خستگی ناشی از ساعات کار کند بودن پیشرفت کاری عدم انسجام اجتماعی

 

در مورد شکل حضور زنان در عرصه عمومی، با توجه به نرخ اشتغال و تحصیلات زنان نسبت به کل جمعیت آنان، هنوز شباهت زیادی با زن سنتی دیده می­شود. اما رادیو، تلویزیون، تلفن، ماهواره و اینترنت شکل جدیدی از رابطه و فرصت خاصی برای ارتباط با بیرون از خانه را برای زنان فراهم آورده­اند که امکان تداوم فضای خانگی را به سوی عرصه عمومی برای آنان فراهم می­کند؛ بی­آنکه نقش­های آنان در مقایسه با زن سنتی، تحول چندانی یافته و دگرگون شده باشد.

با آنکه شرایط زیستی زنان در فضاهای سنتی و به روال گذشته هم اکنون سپری شده است، زیرا زن شهری، حداقل با استفاده از وسایل ارتباط جمعی از داخل خانه به فضاها و اماکن گسترده­تر و وسیع­تری دسترسی دارد، اما کماکان به نظر می­رسد که حوزه­هایی مثل فضای خانگی به زنان اختصاص داشته و معمولاً متعلق به آنان است. چنانچه گسترش تحصیلات و اشتغال، در بین زنان شهری ایرانی به عنوان دو عامل مدرن در نظر گرفته شود، که شرایط حضور زنان در عرصه عمومی را تسهیل کرده است، لازم است پذیرفته شود که همچنان محل اصلی حضور زن شهری ایرانی در خانه است.

مطالعات نشان می­دهد که زنان مشغول به کار و تحصیل فرصت بیشتری برای خروج از خانه دارند؛ اما تأکید جامعه بر جدایی جنسیتی منجر بدان شده که محل اصلی حضور زنانه خانه باشد و اشتغال و تحصیلات دانشگاهی فقط می­توانند بر خروج زنان از خانه مؤثر باشند.

 

8- نتیجه­گیری

کار در هر دوره­ای از تاریخ مورد نیاز همه اقشار اجتماع بود تا بتوانند به وسیله آن گذران زندگی کنند و محیط زندگی را با تلاش و کوشش، شیرین و دلچسب نمایند. اما با گذشت زمان و ایجاد نیازهای مختلف، کار گسترش یافت و گاهی همه افراد خانواده از جمله کودکان، زنان و مردان مجبور بودند برای گذران زندگی کار کنند. در این میان پدیده­ای که بیش از هر موضوعی نمود پیدا کرده و کارشناسان را واداشته تا به آن بپردازند، کار و اشتغال زنان است؛ چرا که با پیشرفت جوامع صنعتی، از بین رفتن عوامل بیسوادی بانوان، نیاز به همراهی برای تأمین هزینه­های زندگی و دلایل بی­شمار دیگر، کار زنان هم در بیشتر جوامع، رو به پیشرفت گذاشته به طوری که گاهی تعداد زنان شاغل اگر بیشتر از مردان نباشد کمتر هم نیست. ایران هم از این قاعده مستثنی نیست. چرا که تحصیلات بانوان در اکثر رشته­ها، نیاز به جبران کمبودها و هزینه­های زندگی و دلایل دیگر، این قشر فعال را نیز به عرصه اجتماع کشانده است. اکنون با توجه به اینکه عادت­های زندگی سنتی برچیده شده و زنان از خانه­ها پا به کارگاه­ها و دانشگاه­ها گذاشته­اند، بررسی مشکلات این قشر نیاز به کندوکاو دقیق و آمارگیری مشخصی دارد. همچنین نباید از نظر دور داشت که عوامل مؤثر بر ایجاد مشکلات بی­تأثیر نیست؛ مشکلات و عواملی مانند سوء استفاده از ضعف اخلاقی برخی زنان، امنیت کاری، یافتن کار مناسب، مشکلات حین انجام کار و غیره عواملی هستند که زنان را برای انجام فعالیت و ادامه آن به صورت مطلوب دچار مشکلات چند برابر می­کنند.

نتایج حاصل شده از اشعار شاعران زن معاصر بیان کننده افکار و اندیشه­هایی در مورد تغییر جایگاه و مقام زن در اجتماع است. آن­ها با بیان این مسئله که زن و مرد با هم برابرند، سعی در اثبات نقش مهم زنان به عنوان  نیمی از جمعیت کشور، در گردش چرخه­های اقتصادی­، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی داشته­اند؛ و معتقدند هویت زن ایرانی باید ترکیب مناسبی از ارزش­های سنتی ایرانی و ارزش­های ناشی از مدرنیته باشد تا بحران عمیق هویت در جامعه زنان ایران شکل نگیرد. برای زنان معاصر  نه الگوی زن سنتی که بدون هرگونه آگاهی، شناخت و تأملی صرفاً نقش­های خانگی را دنبال می­کند مطلوب است و نه الگوی زن مدرن که نقش­های اجتماعی و اشتغال برایش اهمیتی بیش از نقش­های خانوادگی دارد و این مسأله هم برای خودش و هم برای خانواده او آسیب­هایی را به همراه می­آورد.

پژوهش­هایی که در حوزه زنان انجام شده نشان می­دهد که زن مسلمان ایرانی به بسیاری از سنت­های دینی و فرهنگی خود ارج می­نهد و هم برای خانواده و نقش­های خانوادگی اهمیت زیادی قائل است و هم دارای گرایش دینی بالاست. از طرف دیگر رویکرد انتقادی به ویژگی­های زن مدرن دارد و اگرچه برخی از این ویژگی­ها از جمله ارتقای آگاهی­ها و تحصیلات و کسب استقلال شخصیتی و هویتی را می­پذیرد و برای نقش­های اجتماعی زن ارزش قائل می­شود اما هنوز هم در عرصه عمل و نظر برای نقش­های خانوادگی به ویژه نقش مادری اهمیت و اولویت بیشتری قائل است.

خود بحث اشتغال زنان هنوز هم مطرح و محل مناقشه و اختلاف نظر است، به ویژه اینکه زنان چه نوع فعالیت­های اجتماعی یا چه میزان از فرصت های تحصیلی و شغلی را در اختیار داشته باشند، هنوز محل بحث است. حتی میان زنان شاغل و دارای پست­های مدیریتی و زنان دانشگاهی، این مسئله بیشتر خود را در نوع مشاغل و زمان کار نشان می­دهد. نمی­توان انکار کرد که استقلال هویتی انسان تا حدی به استقلال مالی او وابسته است. به ویژه در جامعه امروز که ارزش­های مادی­گرایانه به شدت غالب شده است. در چنین شرایطی وابستگی اقتصادی بیش ازحد زن به مرد، در شرایطی که حمایت­های اجتماعی و قانونی نیز مکفی نباشد، امنیت اقتصادی زن را با خدشه رو به رو می­کند. از این رو تمایل زنان به اشتغال هم به جهت تأمین اقتصادی است و هم به جهت استقلال شخصیتی و هویتی.  استقلال اقتصادی مهم است اما هویت با فعالیت اجتماعی تأمین می­شود نه صرفاً با اشتغال. مسئله اصلی تأمین و گسترش حمایت­های اجتماعی در این زمینه است.

بحث کارکردی این موضوع هم به این مسئله وابسته است که اگر سیاستمداران و برنامه­ریزان ما به این نتیجه نرسند که حضور زن هم درخانواده و هم در اجتماع می­تواند مؤثر باشد، به دنبال ایجاد سیاست­های حمایتی نمی­روند. دستیابی زنان به هویت مدرن می­تواند از دو جهت مورد توجه و مهم تلقی شود؛ اولاً این دگرگونی در فکر و اندیشه و رشد و پویایی آن­ها، مسیر زندگیشان را تغییر داده و ثانیاً به طور گسترده و عمیقی  بر روی توانمندی آن­ها در خانواده چه در ارتباط با همسر و چه در خصوص تعلیم و تربیت فرزندان تأثیرگذار خواهد بود.

در پایان آنکه­، زنان معاصر باید بتوانند میان هویت زن سنتی و مدرن نوعی تعادل و توازن ایجاد کنند؛ بدین معنی که در بعد سنتی همگام با خانواده و در بعد مدرن همگام با اجتماع نقش آفرینی کنند. در میان ویژگی­هایی که برای زن سنتی به عنوان مادر و همسر بیان شد­، مواردی همچون تعامل و همکاری­، همراهی و همدلی و همچنین در نقش مادر، ارتقاء و تحکیم هویت فرهنگی فرزندان، جزو خصوصیات زن مدرن به حساب می­آید که به دلیل حضور در جامعه و فعالیت­های اجتماعی و فرهنگی، توانسته است این مهارت­ها را کسب کند. زنان فقط از طریق آموزش و تربیت می­توانند پیوندهای خانواده را استوارتر کرده، روابطی بر مبنای همدلی و همکاری شکل دهند و از این آگاهی برای تربیت بهتر فرزندان و ارتقاء سطح جامعه، بهره گیرند. اشتغال زنان نیازی است که جامعه و دولت را ملزم می­سازد با گزینش سیاست­های مناسب و نگاهی همه جانبه، زمینه حضور فعال ولی مناسب زنان را فراهم سازند، چرا که زنان اندوخته­ها و توانایی­هایی دارند که در توسعه نقش دارد. عدم برنامه­ریزی مناسب در این زمینه به هدر رفتن انرژی، منابع پیشرفت و توسعه می­انجامد، که با بینش امروز نمی توان آن را کوچک و بی اهمیت شمرد. فراموش نکنیم که توسعه، به معنی استفاده از همه توانایی و ظرفیت­های کشور برای تأمین شرایط بهتر و وضع مطلوب برای مردم است و امکان ندارد توسعه کشور بدون نقش­آفرینی زنان محقق شود؛ نه فقط برای اینکه زنان نیمی از جامعه هستند، بلکه به این دلیل که خداوند استعدادهای مختلفی را در وجود زنان و مردان به ودیعه گذاشته و این حق جامعه است که از توان انسانی برای رشد و پیشرفت خود بهره گیرد.

 

مراجع

  • آفاری، ژانت (1377)، «انجمن سری زنان در نهضت مشروطه»، ترجمه جواد یوسفیان، تهران: بانو.
  • احمدی خراسانی نوشین (1380)، «زنان زیر سایة پدر خوانده­ها»، تهران: توسعه.
  • اکبری، منوچهر (1379)، «زن در آئینه شعر فارسی»، مجله مطالعات راهبردی زنان، شماره10.
  • اکبری بیدق، حسن (1379)، «مبانی فکری ادبیات مشروطه»، تهران: پایا.
  • بشیریه، حسین (1374)، «جامعه شناسی سیاسی»، چاپ چهارم، تهران: نی.
  • بهنام، جمشید (1383)، «ایرانیان و اندیشة تجدد»، تهران: فروزان.
  • جلالی نائینی زیبا، نجم آبادی افسانه (1385)، «زنان پیشگام ایران: افضل وزیری دختر بی­بی خانم استرآبادی»، تهران: نشر شیرازه.
  • دلریش، بشری (1376)، «زن در دورة قاجار»، تهران: سازمان تبلیغات اسلامی.
  • رحمت آبادی، الهام (1387)، «از اندرونی تا عرصه عمومی»، مجله جستارهای شهرسازی، شماره 25-24، صص 99-94.
  • زاهد سعید، خواجه نوری بیژن (1384)، «جنبش زنان در ایران»، شیراز: ملک سلیمان.
  • سرنا، کارلا (1362)، «آدم­ها و آئین­ها در ایران»، ترجمه علی­اصغر سعیدی، چاپ اول، تهران: نشر زوار.
  • شهری، جعفر (1367)، «تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم»، چاپ اول، تهران: نشر اسماعیلیان.
  • صادقی گیوی مریم و بهاره پرهیزکاری (1390)، «تبیین مؤلفه­های هویت سنتی و مدرن زن در شعر پروین اعتصامی»، فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهش زبان و ادبیات فارسی، شماره 20، صص 227-207.
  • فاضلی، محمد (1382)، «مصرف و سبک زندگی»، چاپ اول، تهران: نشر پژوهشگاه فرهنگ.
  • فیتز پتریک، توتی (1383)، «نظریه رفاه»، ترجمه هرمز همایون­پور، چاپ دوم، تهران: نشر گام نو.
  • قائم مقامی، فرهت (1356)، « آزادی یا اسارت زن»، چاپ پنجم، تهران: جاویدان.
  • کار، مهرانگیز (1379)، «زنان در بازار کار ایران»، چاپ دوم، تهران: نشر روشنگران و مطالعات زنان.
  • گل محمدی، احمد (1381)، «جهانی شدن، فرهنگ، هویت»، تهران: نی.
  • گیدنز، آنتونی (1378)، «تجدد و تشخص»، ترجمه ناصر موفقیان، چاپ چهارم، تهران: نی.
  • مشیرزاده، حمیرا (1385)، از جنبش تا نظریه اجتماعی، چاپ سوم، تهران: نشر شیرازه.
  • ناهید، عبدالحسین (1368)، «زنان ایران در جنبش مشروطه»، تبریز: احیاآ.
  • نیک طلب، پوپک (1391)، «سیمای زن در شعر شاعران زن معاصر»، مجله حافظ، شماره 92، صص 71-78.
  • علی محمدی، کاظم (1390)، « آسیب­شناسی اشتغال زنان، از نگاه اسلام و روانشناسی»، مجموعه مقالات همایش خانواده و جنسیت، قم: مؤسسه امام خمینی.
  • http://mehremihan.ir/research/365-zandaradabiyat.html

 

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!