جنسیت و کیفیّت فضاهای شهری: بررسی عوامل تاثیرگذار بر رضایت­مندی زنان از

 فضاهای شهری

نویسندگان  مهسا حقانی، مهدی اصلیان 
 

 منتشر شده از : مقالات همایش زن،معماری و شهر 
 

چكيده

سیطره­ی جهان مدرن بر جوامع بشری، همواره میان گروه­های مختلف اجتماعی از جمله گروه­های جنسیتی باعث افزایش شکاف شده­است. ازاین­ رو در قرن اخیر، برنامه­ریزان و تصمیم­گیران سیستم­های مدیریت شهری مترصّد کاهش این شکاف به­ منظور افزایش کیفیت و رضایت شهروندان در گروه­های مختلف اجتماعی بوده­اند. در این میان، توجه به گروه­های جنسیتی به عنوان دو گروه شاخص اجتماعی همواره از اهمیت به­سزایی برخوردار بوده­است. از آن­جا که از یک­سو جنسیت مفهومی ورای ویژگی­های فیزیولوژیک دو جنس مخالف و شامل ویژگی­ها و کنش­های رفتاری متفاوت دو گروه زنان و مردان است، و از سوی دیگر توجّه به خواست زنان از کیفیت­ فضاهای شهری گاهاً در اولویت­های بعد از مردان بوده است، توجّه به عوامل مؤثر بر رضایت زنان از فضاهای شهری می­تواند واجد اهمیت به­سزایی باشد. لذا مقاله حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، سعی بر آن دارد تا در میان عوامل احتمالی متعدّد، که مؤثر بر رضایت­مندی زنان از فضاهای شهری­ است، به برّرسی چهار محورِ امنیت، وسایل حمل و نقل عمومی، تاثیر فضاهای مناسب کودکان بر رضایت زنان و پیاده­محوری بپردازد، تا با شناخت این عوامل، زمینه های بکارگیری آن را در جهت پویایی فضای شهری فراهم آورد.

 

واژه‌هاي كليدي: جنسیت، فضای شهری، رضایت مندی، زنان

 

 

1– مقدمه

سال­هاست که تصمیم­سازان و سیاست­گذاران شهری در اقصی نقاط دنیا به این مهم پی­برده­اند، که فضاهای شهری نقش کالبدی و عملکردی مهمی در برنامه­ریزی و توسعه­ی شهری ایفا­ می­کنند. ضرورت ایجاد فضاهای شهری، از این جهت حائز اهمّیت است که این فضاها برای پیشگیری از درماندگی، افسردگی، گوشه­گیری و خشونت بسیار مؤثر و حتی ضروری هستند. فضاهای شهری می­توانند موقعیتی برای رشد خلاقیت به­وجود آورده و محیطی تفریحی و سازنده در یک مجموعه­ی شهری باشند(پاکزاد، 1386). از منظر فرهنگی-اجتماعی، فضای شهری به عنوان مکانی برای روابط متقابل و رویارویی وتبادلات اجتماعی تعریف می شود که خواستگاه پوشش­دادن نیازهای گروه­های مختلف اجتماعی است (Borja & Muxi, 2001). در نتیجه یکی از ابزارهای سنجش میزان موفقیّت یا شکست طرح­های توسعه­ی شهری میزان توجّه به نیازها و گرایشات این  گروه­های متنوع است. از آن­جا که یقیناً، تفاوت­هایی بین نیازهای فضایی در یک جامعه میان زنان و مردان وجود­دارد (Soltaniet all, 2012)، توجّه کافی به نیازهای متفاوت گروه­های جنسیتی (به­­عنوان دو گروه شاخص اجتماعی)، دارای اهمّیت بسزایی است، که باید در طراحی­های شهری مورد نظر واقع­شود.

اهمّیت این مطب وقتی دوچندان می­شود که شماری از پژوهش­ها در زمینه­ی برنامه­ریزی شهری حاکی از آن است که طراحی فضاهای عمومی، تاثیر بیشتری بر زندگی روزمره­ی زنان در مقابل مردان دارند .(Garcia-Ramon et all, 2004) علاوه براین، نقش زنان در ساختار کلی یک شهر نه تنها به دلیل داشتن سهمی بیش از 50% جمعیت، بلکه به این دلیل که زنان در توالد، تربیت و پرورش نسل جدید درگیر هستند،  حیاتی است (Soltani et all, 2012). از این­رو با توجه به مطالب مذکور و  به­منظور پیشگیری از درماندگی، افسردگی و گوشه­گیری جمعیت زنان – به­مثابه گروهی که نقش اصلی را در بقای اجتماع دارد-، توجّه به نیازهای آنان در طراحی شهری امری بسیار ضروری و مهم به نظر­می­رسد.

بدین منظور این مقاله سعی بر آن دارد تا به بررسی عوامل تأثیر­گذار بر رضایت­مندی زنان از فضاهای شهری بپردازد؛ تا به سهم خود گامی در جهت آگاه­سازی جامعه­ی طراحان شهری و معماران نسبت به ابعاد تأثیرگذاری تصمیات آن­ها بر جامعه­ی زنان و بر سلامت روانی نسل آینده­ی جامعه به­طور، بردارد.

 

2- بیان مسئله

از آن جایی که فضای عمومی را، فضایی جهت دسترسی تمام مردم که فعالیت­هایی در آن صورت پذیرد، تعریف می­کنند (مدنی پور، 1387)، برابری و عدم تبعیض در جامعه برای تمام افراد و گروه­های مختلف اجتماع، ضروری شمرده­می­شود. اگر برابری در فضاهای شهری، را به ایجاد امکان زندگی، انتخاب و رضایت­مندی برای تمام افراد جامعه با در نظرگرفتن تفاوت در خصوصیات و نیاز­های آنان معنا کنیم، در حال حاضر زنان به­عنوان نیمی از جامعه­ی ما، یا از امکان حضور برابر با مردان در عرصه­ی اجتماع محروم­اند و یا حضور آن­ها با عدم رضایت­ همراه است. لذا این مسئله به سهم خود از عواملی است که موجب عدم پویایی در فضاهای شهری می­شود. در این راستا، و به منظور ایجاد رضایت­مندی زنان به­عنوان یکی از گروه­های اجتماعی، باید ضمن درک تفاوت نیازها، موقعیت ها و اهداف آنان، موانع پیش رو در ایجاد نارضایتی­شان را در گام اول شناسایی نمود و در گام دوم از میان برداشت، تا امکان حضور پویا و فعّال تمام افراد اعم از زن و مرد در فضای شهری امکان­پذیر گردد.

 

1- بیان مفاهیم و چارچوب نظری

1-3- جنس و جنسیت[1]

جنس مذكر و مؤنث نشان دهندة تفاوت بيولوژيكي ميان بدن است و این تفاوت های جنسی غالباً تفاوت های طبیعی اند (رندل، 2000: 15). جنس فقط معنای زیست شناختی دارد، یعنی شخص  از نظر پیکرشناسی مرد است یا زن (آبوت، 1388: 31). اما واژة جنسيت يك مقوله­ی اجتماعي است و با واژه­ی جنس كه عموماً براي بيان همان مقوله فقط از ديدگاه زيست­شناسي به كار مي­رود تفاوت دارد.  جنسيت مردانه و زنانه، به مجموعه تفاوت­هاي اجتماعي ميان مردان و زنان اشاره دارد. از اين رو تفاوت­هاي جنسيتي اگرچه مبتني بر تفاوت­هاي جنسي­اند، معمولاً اختلافات اجتماعي، فرهنگي و تاريخي را دربر مي­گيرند و بسته به زمان و مكان تغيير مي­كنند (رندل، 2000: 15).

جنسيت مشمول رفتارها، انديشه­هاي اجتماعي و كنش­هايي است كه فرهنگ حاكم در هر جامعه به عهده­ی دو جنس زن و مرد مي­گذارد، از اين رو در مورد نقش­هاي جنسيتي هر دو جنس افكار قالبي درجامعه مشاهده مي­شود كه دامنه­ی انتظارات از هر دو را طرح­ريزي و تعيين مي­­كند (نرسيسيانس، 1380: 38). بنابراين لازم است افراد را فراتر از جنس بيولوژيكي آنان در نظر بگيريم، به طوري كه جنسيت مردانه و زنانه آن­ها داراي اهميت است.

 

2-3- فضای شهری

ﻓﻀﺎي ﺷﻬﺮي ﻣﻔﻬﻮﻣﻲ ﻣﺘﻌﺎﻟﻲ­ﺗﺮ از ﻳـﻚ ﻓﻀﺎي ﻣﻌﻤﻮﻟﻲ و ﺳﺎده اﺳﺖ. ﺑـﻪ ﮔﻮﻧـﻪ­اي ﻛـﻪ ﻋﻼوه ﺑﺮ ﭘﻮﺷﺶ ﺧﺼﻴﺼﻪ­ﻫﺎي ﻛﻠّﻲ ﻳﻚ ﻓـﻀﺎ، ﻣﻌﻴﺎرﻫــﺎي زﻳﺒــﺎﻳﻲ ﺷــﻨﺎﺧﺘﻲ و ارزشﻫــﺎي ﭘﻴﭽﻴﺪه اﻗﺘـﺼﺎدي و اﺟﺘﻤـﺎﻋﻲ را ﻧﻴـﺰ ﺷـﺎﻣﻞ ﻣﻲ ﺷﻮد. اﺳﺘﻔﺎده از ﻓﻀﺎﻫﺎي ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺷـﻬﺮي، ﺗﺠﺮﺑﻪاي اﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﺮاي ﺗﻤﺎﻣﻲ اﻓـﺮاد ﻳﻜـﺴﺎن ﻧﻴــﺴﺖ و ﻣﺘﻐﻴّﺮﻫــﺎﻳﻲ ﻧﻈﻴــﺮ ﺳــﻦ، ﺟــﻨﺲ،    ﮔﺮوه­ﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و اﻗﻠﻴﺖ­ﻫﺎي ﻗﻮﻣﻲ- ﻧﮋادي ﺑﺮ ﭼﮕﻮﻧﮕﻲ درك زﻧـﺪﮔﻲ ﺷـﻬﺮي اﺛﺮﮔﺬارﻧـﺪ. رﺿﺎﻳﺖ ﺷﻬﺮوﻧﺪان از ﻓﻀﺎﻫﺎي ﺷﻬﺮي ﺑﻪ وﻳـﮋه ﺑــﺮاي ﺑﺮﺧــﻲ از اﻧــﻮاع ﻓﻌﺎﻟﻴــﺖﻫــﺎ، ﺑــﻪ درﺟــﻪ­ی ﺑﺮداﺷﺖ و ادراك ﻧﻴﺎزﻫﺎي ﻓﺮد اﺳﺘﻔﺎده­ﻛﻨﻨـﺪه ﺑﺴﺘﮕﻲ دارد.

از این­رو و از آن­جا که ﻋﻤﻠﻜـــﺮد اﺻـــﻠﻲ ﻓـــﻀﺎي ﻋﻤـــﻮﻣﻲ،  ﻓــﺮاﻫﻢﺳــﺎزي و ﺑــﺴﺘﺮﺳﺎزي ﺣــﻀﻮر ﻣــﺮدم ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ، ﻟﺬا اﺑﻌﺎد اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ و ﻓﺮﻫﻨﮕـﻲ آن از ﺟﺎﻳﮕـﺎه وﻳــﮋه­اي ﺑﺮﺧـﻮرداراﺳــﺖ . در اﻳــﻦ ﺧــﺼﻮص، ﻣﻮﺿــﻮﻋﺎﺗﻲ ﻫــﻢﭼــﻮن ﺑــﺴﺘﺮﺳﺎزي ﺷﺮاﻳﻂ ﻣﻄﻠﻮب ﻓﺮﻫﻨﮕﻲ- اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺳﺮزﻧﺪﮔﻲ و ﺣﻴــﺎت اﺟﺘﻤــﺎﻋﻲ ﻛــﻪ اﺑﻌــﺎد ﻛﻴﻔــﻲ رواﺑــﻂ ﺟﻤﻌﻲ را رﻗﻢ ﻣﻲ زﻧـﺪ، از ﻣﻬـﻢ­ﺗـﺮﻳﻦ وﻇـﺎﻳﻒ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ­رﻳﺰان و ﻃﺮاﺣﺎن ﺷـﻬﺮي اﺳـﺖ . ﻓـﻀﺎي ﺷﻬﺮي ﺑﻪ ﻫﻤﺎن ﻧﺴﺒﺖ ﻛﻪ ﻣﻲ­ﺗﻮاﻧﺪ در ﺗﻮﺳﻌﻪ­ی ﻋﺪاﻟﺖ اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ راه­گشا ﺑﺎﺷﺪ، در ﺻﻮرﺗﻲ ﻛـﻪ دﻗّﺖ ﻛـﺎﻓﻲ در ﺑﺮﻧﺎﻣـﻪ­رﻳـﺰي و ﻃﺮاﺣـﻲ آﻧﻬـﺎ ﺻﻮرت ﻧﭙـﺬﻳﺮد، ﻣـﻲ­ﺗﻮاﻧﺪ ﻋﺎﻣﻠﻲ در ﺟﻬـﺖ ﺗﻌﻤﻴﻖ ﻧﺎﺑﺮاﺑﺮيﻫﺎي اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﮔﺮدد ( رفیعیان:1388 ،228).

city-women

شكل شماره (1) : روابط و فعالیت در فضای شهری

 

3-3- جنسیت و فضای شهری

رابطه­ی میان جنسیت و فضای شهری یکی از ابعاد ارتباط میان فضای شهری و فرهنگ است. در مطالعه­ی این بُعد با رابطه­ی میان بدن انسان و فضا سر و کار داریم. فضاهایی که بنا بر ماهیت خود می­توانند به سوی مردانه شدن یا زنانه شدن سوق یابند و یا تجارب متفاوتی برای هریک از این دو جنس رقم زنند. در این حوزه به ویژه گفتمان­های فمنیستی به صورت پررنگ­تری خود را مطرح می­کنند و تلاش دارند تا مناسبات زنان را در متن فضاهای مرد سالارانه مورد تحلیل قراردهند. در نتیجه­ی چنین تحلیل­هایی مفاهیمی چون تجارب زنانه از فضای شهر، عدالت جنسیتی در فضا، امنیت، رضایت­مندی و حقوق شهروندی زنان و مشارکت آن­ها در امور شهر و… مطرح می شود. در این زمینه لفور اهمیت شرایط زندگی روزمره را مطرح می‌کند و بحث فضامندی را پی­می‌گیرد و پس از آن تعاریف سه‌گانه‌ای را، ارائه­می‌دهد که یکی از آن­ها موضوع فضاهای          «ضدتفوق» یا «تسلط‌گریز» است و یا فضاهایی که فقط امکان بودن را ارائه­می‌دهد؛ در اصل مبحث‌هایی که لفور درباره­ی فضا مطرح می‌کند بعدها در بحث جغرافیای فمینیستی، خود را نشان­می‌دهد. از دیدگاه لفور فضا، فضای هندسی نیست، بل­که    به­عنوان یک فضای اجتماعی محسوب می­شود. درواقع شهر فقط جایی نیست که در آن حمل‌ونقل صورت می‌گیرد، یا در آن ساختمان ساخته می‌شود. بلکه مکانی است که شهروندان بتوانند خود را در آن متحقق سازند.

از دیدگاه لفور، فضاهای اجتماعی به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ یک‌سری مناسبات مربوط به تولید جنسی است؛ تولیدمثل و مناسبات زیست فیزیولوژیک و دسته­ی دیگر مربوط به مناسبات تولید و تقسیم کار و وظایف اجتماعی سلسله‌مراتبی است. لفور می‌گوید که در دوره­ی پیش‌سرمایه‌داری این دو دسته مناسبات بر هم تاثیر می‌گذاشتند. تقسیم کار پیامدهایی بر خانواده دارد و جزئی از آن است. این دو مناسبات با هم عجین بودند، اما با شکل‌گیری سرمایه‌داری این مناسبات منفک و این انفکاک منجر به بحران‌های جدید می‌شود (Wilson:2000).

ما می‌دانیم که انسانِ اسطوره‌ای، با طبیعت و خدایان و تمام چیزهایی که پیرامونش قرارداشته، یکپارچه بوده و وحدت داشته­است. وحدت نه منشاء حرکت است و نه تضاد. درواقع انسان دوره­ی مدرن بود که توانست از اندیشه‌های اسطوره‌ای فاصله بگیرد و و براساس این فاصله‌گیری­ها، تضاد و بحران‌ها پیش آمد و منشاء حرکت گشت. مساله‌ای را هم که دکارت مطرح می‌کند در بحث تمایز بین سوژه و ابژه – ذهن و عین – درواقع از همین بحران ناشی می‌شود. دکارت تلا‌ش می‌کرد سوژه و ابژه را به هم وصل­کند. به هر حال از دکارت به این سو در همه عرصه‌ها ما با این شکاف و بحران روبه‌رو هستیم. اساساً در دنیای کهن چیزی به نام زن و مرد وجود نداشت. چیزی به‌عنوان تناقض یا تعارض بین زن و مرد وجود نداشت. انقلا‌ب‌ها و جنبش‌هایی که شکل گرفت همه متعلّق به دوران مدرن است که ناشی از این فاصله‌گیری است که در تمدن غرب شکل گرفت و تا امروز پابرجاست و جنبش زنان هم نشان­گر از بین رفتن همان وحدت و یکپارچگی و ایجاد شکاف است. جنبش‌های فمینیستی در برخی شاخه‌ها مشخصا تقابل یا تعارض بین جنس‌ها – زن و مرد – را طرح می‌کنند. شاید آنجا که بحث جنسیت درست تعریف نمی‌شود، جنسیت متفاوت از بحث پیرامون جنس – یا تفاوت‌های بیولوژیک زن و مرد – است. در واقع حوزه­ی جنسیت، حوزه­ی ارتباط زن و مرد با فضای اجتماعی است و کنش و واکنشی که انسان – زن و مرد – با جامعه دارد.

 

4-3- زنان و فضای جنسیتی شهری

تاکنون پژوهش­های مختلفی در مورد رویکرد جنسیتی در طراحی فضاهای شهری انجام شده­است و عدم توجه به نیازهای زنان در برنامه­ریزی و طراحی فضاهای شهری به اثبات رسیده­است ( رضازاده؛ محمدی، 1389) پیش از آغاز دهه­ی هشتم قرن بیستم، برنامه­ریزی و طراحی فضاهای شهری در جهان بدون توجّه به نیازهای زنان شکل­می­گرفت. هم­واره به ­لحاظ تاریخی، معماری، طراحی و برنامه­ریزی شهری، امری مردانه تلقّی شده­است و فرهنگ مردسالاري با تقسيم كار و محوّل نمودن انجام امور خانه به زنان، عملاً به نوعي سبب سلب فرصت مشاركت برابر زنان در جامعه شده­است و به­تدريج به صورت يك نهاده ذهني در­آمده­است، كه مطابق آن، الگوهاي رفتاري متناسب با همان ارزش­ها را به زنان ارائه­مي­دهد (خلیلی، 1386). از منظری دیگر، از آن­جا که سیاست عمدتاً يك هويّت مذكر داشته و مردان را از نوعي «رانت موقعیت» (رییس دانا، 1383) برخوردار کرده است، بنابراین به تبع این، سیاست­گذاری­ها و برنامه­ریزی­های شهری که خود یکی از ابزارهای اجرایی سیاست­های کلان در سطح جامعه است، فضاهای شهری را به فضاهایی جنسیتی تبدیل کرده­اند. از این­رو در بیشتر جوامع توجه به نیازهای اجتماعی زنان و در نتیجه رضایت­مندی آنان، در اولویت­هایی پس از مردان قرارگرفته­است. لذا در ادامه­ی این مقاله تلاش شده­است که برخی از عوامل که به زعم نگارنده­گان بیشترین تأثیر را در ارتقاء حسّ رضایت­مندی زنان از فضاهای شهری دارد، بررسی شود.

 

 

3-5- عوامل مؤثر بر رضایت مندی زنان از فضاهای شهری

شاید عوامل متعدّدی در رضایت­مندی زنان دخیل باشد و قطعاً رضایت آنان از فضاهای شهری یک تابع چند متغیره است. لذا در فرصت این مقاله تلاش شده است که به ذکر چند عامل از عوامل بارزتر که برنامه­ریزی­های کالبدی شهری قابلیت مداخله در آن­ها را دارند، پرداخته­شود. ازین­رو در ادامه­ی این متن به چهار مورد، که به زعم نگارنده­گان مهم تر از دیگر موارد احتمالی مؤثر بر رضایت زنان از فضاهای شهری است، خواهیم پرداخت:

 

1-3-5- امنیت : اصلی­ترین عامل در رضایت­مندی زنان
امنیت هم­واره یکی از مهم­ترین نیازهای زندگی بشر به شمار آمده­است. در هرم مازلو پس از نیازهای فیزیولوژیک انسان ( نیاز به آب و غذا و …)، اولین نیاز، نیاز به امنیت ذکر شده است. بر اساس این مطلب، شاید بتوان گفت که مهم­ترین نیاز از نظر روحی، امنیت است؛ که به عنوان مهم­ترین هدف زندگی و جوهر سلامت روانی فرد نیز تلقی مي­شود ( فروم، 1360: 11).

mazlo

شكل شماره (2) : هرم نیازهای مازلو

 امنیت، ابعاد مختلفی دارد: امنیت انسانی به معنی حفظِ حقوق و امنیت فردی، مالی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی. امنیت انسانی خود دارای دو بعد است، بعد حداقلی( کفاف)، كه در آن آحاد جامعه قادر به تأمین و تضمین معیشت و بقا و امنیت خود هستند؛ و بعد ارتقایی (رفاه) كه در آن مردم قادرند از احساس مثبت و آسایش در زندگی و امنیت روانی- اجتماعی برخوردار باشند. امّا، در این میان امنیت فردی برای مردم بیشتر از سایر امنیت های انسانی دارای اهمیت است ( قرایی، 1389). به دلیل تاثیرات وسیع امنیت فردی در بهداشت روانی افراد، آرامش، رشد، شکوفایی، خلاقیت و بالندگی هر انسان وابستگی زیادی به حس امنیت فردی دارد. لذا از این منظر است که یکی از اساسی­ترین ملاک­ها برای سنجش شاخصه­های کیفی زندگی در یک شهر، ضریب امنیت آن شهر است. فقدان وجود حس امنیت در سطح یک جامعه تبعات مخرّبی مانند،      کناره­گیری افراد از حضور در سطح جامعه، امحای نظم و در نهایت ازهم پاشیدگی جامعه را در پی­ خواهدداشت ( قرایی، 1389).

در این بین، پژوهش­هایی صورت گرفته­است که اثبات می­کند زنان به دلیل آسیب پذیری بیشتر، عدم قدرت دفاع از خود و نگاه جنسیتی كه به آ نها وجود دارد، بیشتر در معرض ناامنی قراردارند ( قرایی، 1389). متاسفانه به این علت که زنان به صورت پیش­فرض به فضاهای خانگی وابسته­اند و به دلایلی همانند درآمدهای شغلی نیازمند حضور در فضاهای عمومی هستند، گاهاً هدف تعرّض قرارمی­گیرند و به ناچار حرکت آن­ها در سطح اجتماع محدود می­شود (Krenichyn, 2004). مطالعات دیگری که در امریکا و انگلستان انجام شده حاکی از آن است که زنان نسبت به مردان زمان کمتری را به گذران اوقات فراغت و تفریحات در فضاهای عمومی می­پردازند، که البته این آمار با تغییر سن، سطح فرهنگ و اقتصاد خانواده و حضور دیگر اعضای خانواده در کنار زنان، تعدیل می­شود. ترس از وقوع جرم که خود عاملی هم­تراز وقوع جرم به­لحاظ اهمیت است، گاهی مانع ورزش و فعالیت­های اوقات فراغت آن­ها می­شود و گاهی نیز کیفیت  و ماهیت تجارب آنان را به صورت کاهش و یا تغییر مکان فعالیت، تحت­الشّعاع قرار می­دهد (Krenichyn, 2004).

بررسی­های صورت­گرفته از سوی سازمان ملّی جوانان درباره امنیت روانی اجتماعی زنان جوان 18 تا 29 سال شهرتهران (کانون زنان ایرانی) نشان می­دهد كه تنها عده­ی كمی از آن­ها دارای احساس امنیت در فضاهای شهری هستند. شرایطی مانند هراس از حضور در ساعات آخر شب، ترس از تنها ماندن در مكان­هایی مانند پارك، ترس از رانندگان ماشین­های شخصی یا حرف­زدن با مردان ناآشنا برای این دسته از زنان، تجاربی ناخوشایند به­همراه داشته كه از شنیدن یا یادآوری آن لحظات، احساس بدی پیدا می­كنند. این زنان احساس ناامنی خود را ناشی از مزاحمت­هایی می­بینند كه در جامعه نسبت به آن­ها صورت می­گیرد و جامعه بدون تفاوت از كنار آن­ها می­گذرد. به­نظر آن­ها كم توجهی به مقابله­ی قاطع و مستمر با پدیده­ی زنان و مردان خیابانی امنیت را در معابر و مراكز شغلی از بین می­برد ( قرایی، 1389). در طرح پژوهشی مشاركت اجتماعی زنان (مرکز مطالعات و تحقيقات زنان دانشگاه تهران ) كه با حجم یك هزار و 477 نفر در سطح شهر تهران در سال 1381 انجام شده است، از پاسخگویان پرسیده شده بود كه « در عرصه­های عمومی و روابط اجتماعی تا چه اندازه احساس امنیت و اطمینان خاطر نسبت به نگاه­ها و برخوردهای احتمالی آقایان احساس می­كنند؟» در پاسخ های داده شده در مورد 15 گونه­ی مزبور،پایین ترین میانگین ها مربوط به « هنگام رفت و آمد در كوچه های خلوت » و سپس مربوط به « هنگام رفت و آمد در خیابان های شلوغ » بوده­است. از سوی مقابل، بالاترین میانگین­ها در مورد احساس امنیت در موارد مختلف مربوط به: « وسایل نقلیة عمومی»، « انجمن­های علمی و فرهنگی» و « انجمن­های اسلامی» است. حتی در این موارد نیز میانگین مربوط از سطح 51/3 در فاصله­ی 0 تا 5  بالاتر نمی­رود كه در واقع به­معنای سطح متوسطی از احساس امنیت است ( قرایی، 1389).

نتیجه­ای­که از مطالب مذکور می­توان گرفت این­است که در بهترین شرایط هم کسر قابل ملاحظه­ای از زنان جامعه نسبت به فضاهای عمومی، احساس امنیت ندارند و محصول این امر چیزی جز انزوای زنان و ترجیح­دادن حریم­های خصوصی به    حریم­های عمومی و به تبع آن درماندگی، افسردگی، گوشه­گیری و خشونت نخواهدبود، هم­چنین نبود امنیّت برای زنان، چه واقعی و چه بالقوه سبب می­شود که زنان نتوانند شهروند تمام عیار به ­شمارآیند و به­راحتی در زندگی عمومی مشارکت   داشته­باشند ( ضابطیان، 1381).

 

2-3-5- وسایل حمل ونقل عمومی

همانطور که پیش­تر ذکر شد یکی از بالاترین میانگین­های حس امنیت در زنان مربوط به وسایل حمل و نقل عمومی است. شاید به همین دلیل است که زنان به وسایل حمل و نقل عمومی وابسته­تراند (مدنی­پور، 1379). در حال حاضر زنان از هر قشر و هر طبقه­ای و با هر نوع پوشش و آرایشی كه در سطح شهر ظاهر شوند، در زمینه­ی حمل و نقل و جابه­جایی در شهر با مشكلاتی مواجه­اندكه این مساله، هم زنانِ دارای وسیله­ی نقلیه و هم زنان استفاده­كننده از وسایل نقلیه­ی شهری و عمومی را شامل می­شود؛ و همین احساس عدم امنیت، حضور زنان در شهرها را در نقش شهروند فعّال با مشكل مواجه ساخته­است و به جدایی بیشتر عرصه­ی عمومی و خصوصی و محدودتر شدن زنان به عرصه­ی خصوصی منجر شده است ( قرایی، 1389). زنان به دلایلی همانند کمتر بودن قدرت اقتصادی­ نسبت به مردان و شاید به واسطه­ی هنجارهای اجتماعی در مورد رانندگی زنان که از دیر باز در تاروپود جامعه­ی ما وجود دارد، کمتر از مردان صاحبان خودروهای شخصی­اند و قطعاً بیش از مردان در سفرهای درون­شهری از وسایل حمل­ونقل عمومی استفاده­می­کنند. امّا متاسفانه علاوه بر کاستی­های کلّی موجود در سیستم حمل­و­نقل عمومی، توجّه کمتر به زنان در این بخش و تخصیص سهم کمتری از وسایل عمومی به قسمت­های زنانه موجب ازدحام بیشتر همیشگی بخش زنان و نارضایتی آنان خواهدبود.

 

3-3-5- وجود فضاهای مناسب کودکان

در پژوهش­های انجام شده، یکی از دلایل آسیب­پذیری بیشتر زنان نسبت به مردان، وظیفه­ی آنان در قبال مراقبت از افراد ضعیف­تر از خود یعنی کودکان، قید شده­است. زنان علاوه بر مسئولیت­های خانوادگی، عموماً مسئولیت مراقبت از کودکان، حمایت آن­ها در ورود به اجتماع و فعالیت­های روزمره­شان را نیز عهده­دار هستند. این مسئولیت، محدودیت زیادی برای فعالیت و حضور زنان در اجتماع به­دنبال دارد. سرعت حرکت آن­ها را کند و دایره­ی حرکت­شان را کوچک می­کند و از نظر زمانی نیز محدودیت زیادی به آن­ها تحمیل می­شود؛ به­ویژه مادرانی که در دوره­ی شیردهی به فرزندانشان هستند به­دلیل نبود مکان­های امن و مناسب برای شیردادن به کودکان­شان در بیرون از منزل و فضاهای شهری، این محدودیت­ها را با شدّت چندین برابر احساس می­کنند (تمدّن، 1387). ازاین­رو وجود فضاهای مناسب جهت امنیّت و رفاه بیشتر کودکان ومادران برای رضایت­مندی بیشتر زنان از فضاهای شهری ضروری به­نظر می­رسد.

شاید ضعف فضاهای شهری در ارتباط با رفاه کودکان و تاثیرات متعاقب آن بر زنان را از دو جنبه بتوان برّرسی کرد؛ اولین جنبه، کمبود فضاهای سرگرم­کننده و جاذب برای حضور کودکان در فضاهای شهری است؛ فضاهای شهری کشور ما علاوه بر کاستی­هایی که در جذب بزرگسالان برای حضور در فضاهای اجتماعی داراست، نسبت به جذب کودکان به مراتب بی­توجّه­تر است. در اغلب فضاهای شهری که برای بزرگسالان تدارک دیده شده­است، اثری از فضایی برای حضور و جذب کودکان به­چشم نمی­خورد. در بیشتر بازارها و مراکز خرید، پیاده­راه ها، فضاهای فرهنگی وغیره، کمتر پیش­بینی حضور کودکان شده­است. لذا ماحصل این کاستی خستگی و واپس­زدگی زودرس کودکان از فضاهای شهری­است؛ و از آن­جا که در اغلب موارد زنان وظیفه­ی نگه­داری از کودکان را به عهده­دارند، این امر متعاقباً موجب بی­قراری آن­ها نیز خواهد شد و چاره­ای جز ترک زودهنگام فضاهای مذکور برای آن­ها نخواهدماند.

دومین جنبه، عدم رعایت استانداردهای کودکان در بیشتر فضاهای شهری است. در اغلب فضاهای شهری کشور ما، حتّی در بهترین شرایط، تنها استانداردهای بزرگسالان رعایت شده­است. عدم تدارک تسهیلات حرکتی برای وسایل حمل کودکان، عدم وجود پله­های اتوماتیک در پل­های عابر پیاده، استاندارد نبودن پلّه­های معمول برای حرکت کودکان و کمبود وجود لیفتر و آسانسور در فضاهای غیرهمسطح از مشکلاتی است که آسیب­های قابل توجّهی را متوجّه حضور کودکان در فضاهای شهری می­کند و در اکثر مواقع موجب محدودیت­های حرکتی برای کودکان، و به تبع آن موجب محدودیت­های حرکتی برای مادران آن­ها در فضاهای شهری می­شود.

 

4-3-5-  پیاده­محوری

می­دانیم که معابرِ شبكه­های دسترسي شهری اثری زندگي بخش در كالبد شهر دارند. ولی متاسّفانه در شهرهاي حاضر كه به تمام معنا مسخّر وسايل نقليه شده­اند و چيرگي آن بر انسان مشهود است، پياده­روي مورد كم توجّهي قرار گرفته و پياده­ها همواره در معرض آسيب و مخاطره­ی جاني و مالي به سر مي برند (رفیعیان و دیگران، 1390). پیاده محوری یکی از مقولاتی است که در سال­های اخیر در شهرسازی کشور ما مورد توجه واقع­شده­است. امّا در واقع توجّه جدّی و عملی به سامان­دهی حرکت پیاده و پیاده­راه­ها در کشورهای توسعه­یافته به حدود نیم قرن پیش برمی­گردد. اولین گذرگاه­های پیاده در دهه­ی 1950 در کشورهای آلمان، هلند و دانمارک جهت بازسازی شهرهای آسیب­دیده در طول جنگ دوّم جهانی و نوسازی مراکز تاریخی شهرها با هدف جداسازی معابر پیاده و سواره احداث گردید (بمانیان و دیگران، 1391). پس از تجربیات به­دست­آمده از ماحصل جبرِ جنگ جهانی دوّم بر پیکره­ی شهرهای اروپا، آشکار شد که توجّه مضاعف به پیاده­راه­ها محاسنی از قبیل، بهبود دسترسی مردم به مراکز خرید و تجاری شهر، حضور مستمرّ استفاده­کنندگان از محیط­های شهری، افزایش مقیاس انسانی و مردم­واری در مسیرهای پیاده و بسیاری محاسن دیگر را در پی­دارد. از آنجا که زنان از یک سو سهم کمتری از مالکیت خودروهای شخصی دارند، و از سوی دیگر اغلب حرکت­شان در شهر به استفاده از وسایل عمومی و حرکت پیاده محدود می­شود، بی­توجهی به پیاده­راه­ها نارضایتی بیشتری در بین زنان به­دنبال خواهدداشت. کاستی­های پیاده­راه­ها که موجب آسیب بیشتری به زنان    می­شود را در زمینه­های مختلفی می­توان بررسی کرد که در ذیل صرفا به دو مورد اشاره خواهد شد:

به­عنوان اولین مورد می­توان به عرض نامناسب پیاده­راه­ها به نسبت حجم افراد پیاده به­مثابه یکی از عوامل مشکل­آفرین برای زنان نام­برد. از آنجا که زنان به واسطه­ی الزامات فرهنگی و هنجاری همواره دارای حریمی بیش از حد معمول نسبت به مردان در اطراف خود هستند، لذا در پیاده­راه­هایی با عرض کم، و در هنگام مواجهه با جنس مخالف اغلب ناچارند حرکت در خیابان را به حرکت در پیاده­راه ترجیح دهند و به ناچار پیاده­راه را ترک کرده و پس از عبور از کنار مردان دوباره به آن بازگردند، که این عمل به نوبه­ی خود موجب خطر جانی و ایمنی برای آنان است. خطرات این مسئله در مواردی که زنان در حال نگهداری از کودکان به هر نحوی باشند، تشدید خواهدشد.

دومین مشکل پیاده­راه­­ها، اولویت دادن به خیابان در لحظه­ی تقاطع وتداخل این دو باهم است. تقریباً در تمام مواردِ تقاطع خیابان­ها و پیاده­راه­ها، به­جز طرح­های جدید شهرداری­ها، اولویت حرکت با سواره است. بدین معنا که این عابران پیاده­اند که باید تمام ایمنی و امنیت عبور از خیابان را عهده­دار باشند و خودروها کمتر به حقوق عابران و مراعات آن­ها پای­بندند. از این روست که در اصول پیاده­محوری، امتداد بافت و مصالح پیاده­راه در خیابان، و ایجاد اختلاف ارتفاع بین پیاده­راه و خیابان در تقاطع­ها، از تمهیداتی است که برای اولویت و ارجحیت قائل شدن برای حرکت عابران اندیشیده شده­است. به نظر می­رسد در مواردی که در تقاطع­ها اولویت با حرکت سواره است، خطراتی از قبیل اهانت مزاحمین سواره به زنان، کیف قاپی توسط سارقین موتورسوار و دیگر جرائم شایع، افزایش خواهدیافت.

 

6– نتیجه­گیری

جهان امروز ضمن توسعه­ی شتابان و بی وقفه­ی خود، در حال افزایش شکاف­هایی میان گروه­های مختلف اجتماعی است. دراین بین، شیوع روزافزون شهر نشینی و تبعات آن، موجب حضور روزافزون گروهِ اجتماعی زنان در سطح جامعه شده­است؛ این در حالیست که توجه به تفاوت ها در ویژگی های زن و مرد در فضای شهری مشاهده نمی گردد و آن چه در فضاهای شهری بیشتر به چشم می خورد، توجه به ویژگی های مردان می باشد، این در حالی است که توجه به گروه اجتماعی زن و ایجاد شرایط مناسب جهت حضور آنان در فضای شهری، تأثیر شگرفی بر سرزندگی، نشاط و پویایی شهر خواهد گذاشت. از این رو شناخت این عوامل و یافتن راه های بکارگیری آن از یک سو موجب سلامت روانی افراد و از سوی دیگرموجب سرزندگی جامعه خواهد شد.

از سوی دیگر، عدم توجّه به رضایت­مندی زنان از فضاهای شهری علاوه بر تاثیر مستقیم بر سلامت روانی بیش از نیمی از جمعیت جامعه، موجب کاهش سطح پرورشی و تربیتی نسل آینده­ی به طور غیرمستقیم خواهدگشت.

در انتها به نظر­ می­رسد انجام پژوهش­هایی کمّی با هدف جستجوی  انتظارات متفاوت گروه­های جنسیتی از فضاهای شهری، به جهت نیل به اهداف مذکور ضروری بوده و در تحقیقات آتی می­تواند مورد توجّه واقع­شود.

 

مراجع

  • آبوت، پ، والاس، ک (1388)، «جامعه شناسی زنان»، ترجمه منیژه نجم عراقی، چاپ ششم، تهران: انتشارات نی
  • رفیعیان، مجتبی (1388) «بررسی شاخص ها و معیارهای مؤثر بر رضایتمندی شهروندان از فضاهای عمومی شهری»، فصلنامه راهبرد، شماره53، صص 248-227
  • فرانک، فرزانه (1390) «درآمدی بر تعامل مفاهیم جنسیت و فضا»، فصلنامه صفه، شماره21، صص 110-99
  • مدنی پور، علی (1384)، «طراحی فضای شهری: نگرشی بر فرآیندی اجتماعی- مکانی»، ترجمه فرهاد مرتضایی، تهران: انتشارات شرکت پردازش و برنامه ریزی شهری
  • نرسیسیانس، ا (1383)، «مردم شناسی و جنسیت»، چاپ اول، تهران: انتشارات افکار
  • رییس­دانا، فریبرز (1383): « عوامل ايجاد فساد اداري _ مالي در ايران »، در كتاب: انجمن جامعه شناسي ايران مجموعه مقالات اولين همايش ملي آسيبهاي اجتماعي در ايران، خرداد 1381 : جلد ششم، مسايل و جرايم مالي – اقتصادي و سرقت، تهران: آگاه، صص 23 تا 48.
  • رضازاده، راضیه- محمّدی، مریم (1389): «بررسی حضور پذیری زنان در فضاهای شهری»، مجله­ی هویت شهر، شماره دوازدهم- سال ششم- زمستان 1391
  • خلیلی، محسن (1386): « آسيب­شناسي مشاركت زنان در جامعه معاصر ايران» ، مجله­ی پژوهش زنان، دورة 5، شماره 2، پاييز 1386
  • -فروم، اریک (1360): « جامعه سالم »، ترجمه اکبر تبریزی، تهران: انتشارات بهجت.
  • قرایی، فریبا؛ راد جهانبانی، نفیسه؛ رشیدپور، نازیلا(1389): « بررسی و سنجش حس امنیت در مناطق مختلف شهری نمونه موردي: مناطق 2 و 11 تهران»، مجله­ی آرمانشهر، شماره­ی 4، بها و تابستان 1389.
  • ضابطیان، الهام؛ رفیعیان، مجتبی (1381): « در آمدی بر فضاهای امن شهری با رویکرد جنسیتی»، مجله­ی جستارهای شهرسازی، شماره­ی 24 و 25، بهار وتابستان 1387.
  • تمدّن، رویا (1387): « زنان و فضاهای شهری»، مجله­ی جستارهای شهرسازی، شماره­ی 24 و 25، بهار وتابستان 1387.
  • رفیعیان، مجتبی؛ صديقي، اسفنديار؛ پورمحمدي، مرضيه (1390): « امكان سنجي ارتقاء كيفيت محيط از طريق پياده راه سازي محورهاي شهري مورد: محور خيابان ارم بخش مركزي شهر قم»، مجله­ی مطالعات و پژوهشهاي شهري و منطقه­اي، سال سوم، شماره يازدهم، زمستان 1390
  • بمانیان، محمدرضا؛ یاری، فهیمه؛ حسین­پور، سیدعلی؛ شمشیربند، مصطفی (1391): « تحلیل راهبردی استفاده از فضاهای پیاده محور در طراحی شهری با تاکید بر کاهش آلاینده­های شهری»، چهارمین کنفرانس مدیریت و برنامه­ریزی شهری: مشهد، 1391
  • پاکزاد، جهانشاه (1386). مجموعه مقالات در باب مفاهیم معماری و طراحی شهری. انتشارات شهیدی
  • Wilson, E. (2000). Into the Labyrinth, in Gender space architecture an interdisciplinary introduction. London and New York, Routledge,pp152.
  • 18- Krenichyn, Kira (2004): “Women and physical activity in an urban park: Enrichment and support through an ethic of care” Journal of Environmental Psychology 24 (2004) 117–130
  • Soltani, Leila, Zangiabadi, Ali, Nastaran, Mahin (2012): “The quarter: An effective pattern for satisfying women’s sense of place in the city of Isfahan” Cities 30 (2013) 161–174
  • Garcia-Ramon, M. D., Ortiz, A., & Prats, M. (2004): “Urban planning, gender and the

use of public space in a peripheral neighborhood of Barcelona.” Cities, 21(3), 215–223.

  • Borja, J and Muxi´, Z (2001): Espai Pu´ blic: Ciutat i Ciutadania Diputacio´ de Barcelona, Barcelona.

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!