زنان و کارآفرینی  
نویسندگان   حسینعلی   فاتحی 
 

 منتشر شده از : مقالات همایش زن،معماری و شهر 
زنان و کارآفرینی  :
همزمان با انقلاب صنعتی ، جهان با جنبش زنان برای اعاده حقوق از دست رفته شان در تمامی عرصه های حیات اجتماعی و به ویژه در عرصه اقتصاد مواجه شد. قبل از انقلاب صنعتی ،چرخ اقتصادی جوامع در مزارع و خانه ها گردش داشت ، با پیدایش انقلاب صنعتی کار از خانه و مزرعه به کارخانه ها منتقل شد و میزان همبستگی متقابل را افزایش داد زیرا فعالیت های اقتصادی به تلاش جمعی ، تقسیم کار ، هماهنگی و ترکیب تعداد زیادی از مهارتهای مختلف نیاز داشت و موفقیت عملکردها به همیاری  و دقت زمان بندی شده هزاران نفر دور از همبستگی پیدا کرد. در نتیجه مردان رفته رفته خانه را به قصد انجام کار مستقیم اقتصادی ترک کردند و زنان به طور عموم در خانه ماندند تا کارهای غیر مستقیم اقتصادی را انجام دهند. مرد انجام کار مستقیم اقتصادی را بر عهد گرفت و زن عقب ماند تا نوع قدیمی تر و عقب افتاده تر کار را انجام دهد ، و بدینسان مرد به سوی آینده حرکت کرد و زن در گذشته های خود باقی ماند .اما این وضعیت دیری نپائید و زنان  با ایستادگی و مقاومت کم کم راه خود را به درون کارخانه ها ،شرکتها و سازمان ها باز نمودند، ورود زنان به عرصه های اقتصادی خارج از خانه با استقبال مردان که زمام امور را به دست داشتند مواجه نشد بگونه ای که امروزه:
  • نسبت زنان شاغل به مراتب کم تر از مردان شاغل است.
  • سهم زنان از پست های عالی مرتبه و ارشد سازمانی در حوزه تصمیم گیری و مدیریت بسیار کم تر از مردان است.
  • میزان تحصیلات زنان شاغل بیشتر از میزان تحصیلات مردان شاغل است .
  • طیف شغلی زنان جهان و نیز ایران بسیار محدود است.
  • زنان در شرایط کاری مساوی با مردان ,حقوق و مزایای ، کمتری نسبت به مردان دریافت می نمایند
  • این در حالی است که:
  • – زنان در مقایسه با مردان از توانایی و استعداد برابر و کافی برای حضور مولد و اثر بخش در بازر کار برخوردارند
  • – در ساختارهای سازمانی زن سالار، روابط درون و برون سازمانی سود مند تر و رضایت کارکنان بیشتر است.
  • – انعطاف پذیری ، تشکیل تیم ، جلب اعتماد، مشارکت جویی ، توزیع قدرت در زنان بیشتر از مردان است .
  • – رضایت شغلی زنان به مراتب بیشتر از مردان است.– زنان برای انجام امور کم تر به پایگاه قدرت تکیه می کنند و بیشتر از روابط مطلوب انسانی بهره می جویند .
  • وضعیت فوق الذکر برای کشور ما نیز صادق است ، با این تفاوت که نرخ تحصیلات و آموزش های عالی زنان کشور به شدت افزایش یافته و هم اینک فارغ التحصیلان زیادی در صدد ورود به عرصه های اقتصادی هستند. فرهنگ مرد سالار حاکم بر کشور نیز به وخامت وضع زنان دامن میزند ، قوانین حمایت از زنان ضعیف و ناکار آمد است . برنامه ریزی های کلان کشور نیز توجهی درخور و شایسته به زنان ننموده و چنانچه وضع به همین منوال تداوم یابد بحران ها و زیان های فراوانی گریبان گیر گشور خواهد شد ، ضمن اینکه بدون جلب مشارکت جدی و همه جانبه زنان در امور اقتصادی ، تحقق رشد و توسعه کشور امری محال و دست نیافتنی خواهد بود
  • *کلیدواژه ها : اقتصاد، زنان، بازار کار، جنسیت و توسعه

 

مقدمه:

درآستانه هزاره سوم پس از میلاد ، جهان با تحولاتی بنیادین در تمامی عرصه های اجتماعی و به ویژه در عرصه اقتصادی مواجه میباشد .دنیای کنونی به سوی نرم افزارها و استفاده از روشهای افزوده و خاصیت درونی پدیده ها پیش می رود.

تغیراتی که در این زمان و به ویژه در چند دهه اخیر پدید آمده، معادله و سیاق روش های گذشته زندگی ، و اداره امور مشاغل را بر هم زده است .

سطح نیاز های انسان از نیازهای فیز یولوژیکی و تامینی ، به نیازهای قدر و منزلت ، شناخت ، و شکوفایی استعداد ها ارتقاء یافته است .الگوی خانواده و جمعیت شکل سابق   خود را ندارد .مشاغل به جای نیروهای جسمی به نیروهای فکری نیاز دارند که اصطلاحاً به انها مشاغل اطلاعاتی گفته می شود. سازمان های بزرگ و کوچک تخصصی فراوانی به وجود امده است که با فناوری بالا و دانش و اطلا عات پر حجم و با رقابت فشرده و بسیار نزدیک با سایر سازمان های داخلی و خارجی در حال کار هستند .

دکترین اقتصاد جهانی حیات را صرفاً برای ملت های قائل است که در بازار تولید دانش و تکنولوژی و کالا و خدمات و یا باز ساخت منابع، توانایی رقابت تنگاتنگ با سایر عرضه کنند گان را داشته باشند .کشورهای فراصنعتی و توسعه یافته در راستای این مهم همه عوامل انسانی و ابزاری خود را گسیل داشته اند تا از آخرین ظرفیت ها و امکانات جامعه جهانی به نفع خود بهره برداری نمایند .

کشور ایران نیز که در سالهای اخیر زمزمه توسعه همه جانبه را می سراید ، گریزی جز استفاده از تمامی منابع انسانی و ابزاری موجود برای حضور فعال و مولد در عرصه های بین المللی ، منطقه ای ، و ملی ندارد ، که لازمه تحقق این فرض       بنیادین ، سازماندهی عقلایی همه منابع ، انرژیها و قابلیت های خدادادی ، انسانی و تکنولوژی است .

زنان نیز بعنوان نیمی از انرژی و استعداد انسانی کشور نه تنها ضامن 50 درصد از موفقیت های قابل حصول  در حوزه جنسی ، بلکه آنها عامل اساسی در تحقق 50 درصد دیگر موفقیت های مربوط به جنس مقابل نیز هستند و خاصیت هم افزایی نیز از این ایده حمایت می نماید ، که متاسفانه این چنین نیست و نرخهای موجود مربوط به میزان حضور زنان در عرصه های اشتغال خارج از منزل ، خلاف این موضوع را نشان می دهد . امروزه محدود کردن زنان به مدیریت اقتصاد درون خانه نظیر ایفای نقشهای سنتی آشپزی، کودک آوری ، و کودک پروری و نظافت و … ، و محاسبه اینگونه فعالیت ها بعنوان شغل و دخالت دادن آن در نرخهای اشتغال و تولید کشور ، چیزی جز مجموعه ای از آمار و ارقام فریبنده و زیبانبار عاید کشور نخواهد کرد  . بدیهی است استمرار این وضعیت به صرفه و صلاح نظام مقدس جمهوری اسلامی و  نیز تحقق آرمانهای متعالی آن نبوده و کشور با این درجه از مشارکت هیچگاه نخواهد توانست در عرصه رقابتهای جهانی به موفقیت هایی که استحقاق و استعداد آن را دارد نائل گردد.

*بیان مساله:

 

آمار و ارقام مربوط به جمعیت ، تحصیلات ، و دیگر شاخصهای رشد وتوسعه زنان کشور حاکی از آن است که به رغم تلاشهای انجام شده ،کشور نتوانسته است حقوق زنان را بخوبی ادا و از آن مرزبانی نماید . بعبارت دیگر نرخ اشتغال زنان هیچگونه تناسبی با نرخ و میزان تحصیلات آنان ندارد. در حوزه های تصمیم گیری ومدیریت و بویژه در سطوح تصمیم گیری مدیریت ارشد نیز سهم زنان با تعداد زنان شاغل تناسب ندارد، ضمن اینکه نرخ اشتغال زنان از تناسب لازم با نرخ اشتغال مردان ، و یا نرخ اشتغال زنان در پست های عالی مرتبه و ارشد مدیریتی هیچگونه تناسبی با نرخ اشتغال مدیران مرد شاغل در پست های ارشد مدیریتی ندارد.

(از هر 000/10 مدیر ارشد کشور فقط 3 نفر از آنان زن هستند). بر پایه ی آمار های منتشره سال 2000  سازمان بین المللی کار ، فعالیت اقتصادی زنان ایران فقط 9 درصد مجموع فعالیتهاست که این نرخ در یک تقسیم بندی جامع و فراگیر برای زنان جهان 5/35 درصد ،کشورهای در حال توسعه 7/33 درصد، آفریقا 2/33 درصد، آسیا و آقیانوسیه 6/34 درصد ، آمریکای لاتین 7/27 درصد، کشور های صنعتی 1/41 درصد، کشور های دار نده اقتصاد برنامه ای متمرکز 1/47 درصد ، و کشورهای عضو اقتصاد بازار 8/37 درصد بوده است. بعلاوه آنکه اشتغال زنان کشور در مشاغل دولتی ، یک اشتغال کاملا محدود و  غیر فراگیر می باشد. بر اساس آمار و اطلاعات موجود ، طیف شغلی زنان کشور محدود به معلمی و مشاغل بهداشتی و درمانی است و اکثریت قاطع زنان شاغل در این دو طیف قرار دارند.

هم چنین از یک طرف هیچگونه سازگاری مطلوب و اثر بخش بین کارکردهای آموزش عالی در بخش آموزش زنان با اشتغال آنان وجود ندارد و کشور در معرض هجوم برق آسای زنان تحصیلکرده به بازار کار مواجه است ، حال آنکه فرهنگ مرد سالار حاکم بر نظام اداری تمهیدات لازم و کافی را برای اشتغال آنان نیندیشیده است .

امروزه زنان بیشترین ظرفیت دانشجویی دانشگاهها و مراکز آموزش عالی را بر اساس شایستگی و استعداد و تلاش خود بدست آورده اند ، که این موضوع ، هشداری شفاف ، جدی و منطقی به مدیران سیاسی کشور برای باز تعریف قلمرو اشتغال زنان و اندیشه نوین پیرامون مصالح جامعه و زنان می باشد.

بدیهی است هر گونه کم توجهی نسبت به رویکردها و واقعیت های جدید زنان نتیجه ای جز از دست رفتن فرصت ها و تقویت تهدیدها و بحرانها در بر نخواهد داشت .

 

 

 

 

*ضرورت و اهمیت موضوع :

در تعریفی جامع از توسعه ، آن را امری درونزاد که در تمام ابعاد حیات اجتماعی یک کشور اتفاق می افتد بیان نموده اند ، با این تعریف ، توسعه سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی و … بدون تحقق همزمان توسعه اقتصادی میسور نخواهد بود . توسعه اقتصادی نیز بدون مشارکت گسترده و مؤثر تمام بخشهای جامعه اعم از  زن و مرد محال و دست نیافتنی است.

جامعه زنان کشور با کسب معرفت و آگاهی عمیق نسبت به حقوق فردی و اجتماعی خود ، از تمام توان و استعداد خود در جهت شکستن قالبهای سنتی و کلیشه ای جنسیتی تلاش می نمایند. اینک زنان با نیم نگاهی به مطالبات تاریخی جنس خود ، با تلاشی بی وقفه سعی در اثبات خویشتن دارند ، آنها چاره بسیاری از رویکردها، تفکرات و فرهنگهای غلطی که در طول تاریخ آنها را به انزوا ، سکوت ، مظلومیت، و عجز و استیصال سوق داده است را بر خورداری از تمکن و استقلال اقتصادی می دانند، و واقعیت نیز جز این نیست.

زنان بطور مستمر در حال ارزیابی شایستگی روز افزون خود و اقتدار بی قید و شرط و بی انتهای جنس مخالف هستند . آنها دستیابی به منابع قدرت را نه برای سلطه گری بلکه برای تضمین حفظ و بقای خویش جستجو می کنند، و این موج چندی است که براه افتاده ، عجله و شتاب دارد ، اما ویرانگر نیست ، سازنده ا ست به شرطی که آن را با دریا پیوند دهیم.

سالهای قبل ، مدارس، دانشگاهها و مراکز آموزش عالی دروازه های خود را بر روی زنان گشوده و بدینسان همه بخشهای کشور مشارکت آنان را در عرصه های مختلف و از جمله عرصه اقتصادی خواستار شد ، که نتیجه آن سیاستهای صواب ، آن است که ما در آتیه شاهد میلیونها زن تحصیلکرده ، مستعد و توانا در بازارهای کار خواهیم بود. جمعیتی هوشمند ، فهیم ، مصمم، توسعه طلب و مشتاق که سخت نیازمند حمایت و توجه جامعه می باشند ؛ جمعیتی که خود را شایسته و توانا می داند و از همه وجود برای دفاع از حقوق خود تلاش می کند .

روند رشد و توسعه  در کشورهای فرا صنعتی و توسعه یافته حاکی از مقاومت و تلاشهای همه جانبه سیاسی ، اجتماعی زنان می باشد . این رویکرد برای کشور قابل پیش بینی است ، لذا توجه به مسائل زنان و کوشش همه جانبه همه نهادهای کشور در جهت حذف و یا کاهش مشکلات فرا روی آنان از الزامات سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی می باشد .

 

*فرضیه ها :

 

  • زنان در مقایسه با مردان از توانایی و استعداد برابر و کافی برای حضور مولد و اثر بخش در بازار کار برخوردارند.
  • نرخ اشتغال خارج از منزل زنان به مراتب کمتر از نرخ اشتغال مردان است .
  • سهم زنان از پست های عالی مرتبه وارشد سازمانی در حوزه های تصمیم گیری و مدیریت بسیار کمتر از مردان است .
  • زنان از توانائی و استعداد بسیار ارزنده برای احراز پست های ارشد سازمانی برخوردارند.
  • طیف مشاغل زنان کشور بسیار محدود است .
  • در ساختارهای سازمانی زن سالار روابط مطلوب درون و برون سازمانی و رضایت کارکنان بیشتر است.
  • در شرایط مساوی حقوق زنان شاغل کمتر از مردان است.

 

*روش تحقیق:

 

روش تحقیق مورد استفاده در این مقاله کتابخانه ای است . در این مقاله  محقق سعی بر آن داشته ضمن بیان نقطه نظرات خود ، مهمترین وجوه مربوط به اشتغال زنان را بر اساس آخرین یافته های علم اقتصاد و مدیریت و رفتار سازمانی مورد بررسی قرار دهد .

 

  • چارچوب نظری:

 

  • بنیادهای نظری این مقاله عبارتند از ؛

 

*الف) نظریه یادگیری اجتماعی

 

این نظریه درگیر پرداختن به ریشه ها یا مضمون تعاریف «زنانگی» یا «مردانگی» نمی شود ، و مدعی است کودک هویت جنسیتی و نقش های جنسیتی را کم و بیش نظیر چیزهای دیگر یاد می گیرد . والدین  و دیگران ، با پاداش و تنبیه ، کودک را به تقلید آنچه نقش جنسی مناسب می پندارند، تشویق می کنند . در حقیقت این پیش فرض که والدین آشکارا میان دختر و پسر فرق می گذارند در این نظریه نقش اساسی دارد.

 

*ب) تئوریهای جنسیتی

 

نکته اصلی تئوریهای جنسیتی این است که موقعیت تابعی زنان در بازار کار و در خانه و خانواده با یکدیگر مرتبط و جزئی از یک سیستم کلی اجتماعی است که در آن زنان تابع مردان هستند . یک موضوع کلیدی (نه فرضی) در تئوریهای جنسیت، اختصاص کار خانگی ( به ویژه مراقبت کودک) به زنهاست . برای اینکه علت وجود مشاغل « مناسب» برای زنان و اشتغال آنها در مشاغل پست تر را درک کنیم باید عوامل داخلی بازار کار را کنار بگذاریم و به شرایطی که زنها تحت آن شرایط نیروی کار خود را می فروشند توجه نمائیم.

 

*پ)  عوامل مؤثر در نابرابریهای جنسیتی

 

این دسته عوامل متعددند که برخی از آنها عبارت از :

  • ساعت و محل کار . (به دلیل وظایف دیگری که در خانه به عهده زنان گذارده شده ، ساعت و محل کار در بسیاری از مواقع به زیان زنهاست) .
  • فقدان قوانین حمایتی کافی از زنان .
  • ضعف تشکلها و سندیکاهای کارگری در حمایت از زنان .
  • طرز تلقی و رفتار منفی مدیریت در بسیاری از زمینه ها نسبت به زنان.
  • غیبت های اجباری زنان بدلیل مسائل و مشکلات و وظایف خانوادگی .
  • بارداری
  • جابجایی
  • تقسیم جنسیتی مشاغل توسط کارفرمایان.
  • قدرت جسمی کمتر زنان نسبت به مردان برای تصدی برخی از مشاغل .
  • سطوح پایین تر آموزش زنان و بویژه آموزشهای فنی.
  • کیفیت تقسیم کار در خانه بین زن و مرد.
  • مسئول شمردن مرد برای کفالت همسر در بسیاری از فرهنگ ها و نظایر آن می باشند.

 

*گزیده ای از وضعیت اقتصادی زنان جهان

 

 کفه های ترازوی برابری جهانی به هیچ وجه متوازن نیستند ؛ زیرا کفه مربوط به زنان به علت مسئولیت سنگینی که دارند پائین است و در همان حال کفه مربوط به مردان به علت قدرتی که دارند بالاست . منافع مردان موجب شده است که مواهب زندگی اجتماعی همواره به سود آنها انباشت پذیرد و تقریبا همه ثروت گیتی در اختیار مردان قرار گیرد ، در حالی که بار سنگین کار جهان همچنان بر دوش زنان باقی مانده است . زنان اصولا میراث بر نوعی بی عدالتی تاریخی اند که تفسیر این بی عدالتی خود موجب دور باطلی شده است و درنتیجه ، زنان را از همه امکانات فطری و قدرت و خلاقیتی که در امر توسعه اجتماعی و فرهنگی دارند باز داشته و به کودک آوری و کودک پروری محدود گردانیده  است . ما معتقدیم که اگر قرار است زنان از قیود کهن آزاد شوند و نیروی طبیعی خود را در راه توسعه و تغییرات اجتماعی بکار اندازند ، الزاماً باید این دور باطل از هم گسسته شود . ( ملل متحد، وضع زنان ، 1985)

در بسیاری از کشورهای جهان ، زنان در مقابل حمایتهای قانونی که از وابستگی و انقیاد زنان در برابر مردان صورت می گیرد، مبارزه کرده اند و ضمن تاکید بر حق برابری و حرمت برای خود ، الغای این قوانین تبعیض آمیز را خواستار گردیده اند .

در سال 1979 ، سازمان ملل متحد عهد نامه ای را به تصویب رساند که خواستار لغو همه اشکال تبعیض علیه زنان بود و زنان در همه کشورها از آن سود می بردند . مثلا در پرتوی این عهد نامه ، زنان کنیایی حق مالکیت زمین را بدست آوردند و زنان کانادایی امکان یافتند که در تدوین قانون اساسی به سود خود شرکت یابند . هم چنین بعضی از دولت ها قوانینی وضع کردند که بر پرداخت مزد مساوی با مردان در ازای کار مساوی برای زنان تاکید می کرد . در کانادا قانون مزد مساوی برای کاری که ارزش یکسان دارد طرح شد ، فرض اساسی این بود که فرصت قانون ، سود یکسان را برای همه تضمین خواهد کرد ، اما علیرغم کاهش قوانین تبعیض آمیز ، زنان دریافتند که فقط تغییرات قانونی و سیاسی نمی تواند به رفتار مبتنی بر عدالت نسبت به زنان منجر گردد . بعنوان مثال، در حال حاضر در کانادا در برابر کاری که ارزش یکسان دارد ، در مقابل یک دلار که به مردان داده می شود ، تنها شصت و شش سنت به زنان پرداخت می گردد. هم چنین در کنیا زنان با این که از لحاظ قانونی می توانند زمین داشته باشند ، اما به هیچ روی قدرت خرید آنرا ندارند و مردان در فروش زمین به زنان رغبتی نشان نمی دهند و حتی گاهی اوقات نسبت به خرید زمین از سوی زنان خصومت نیز می ورزند . تبعیض منظم بدین معنی است که بعضی از افراد در وضع بهتری در جامعه قرار می گیرند و در نتیجه می توانند بهتر از افراد دیگر از فرصتها سود جویند.

 

 

*جنسیت و توسعه

ملاحظاتی کلی درباره ی زنان

 

توسعه هیچگاه جریانی بی طرف نبوده است و از این رو همواره و ازجهات بسیار زنان را مورد  غفلت قرار داده و به آنها آسیب وارد ساخته است . با آنکه سازمان ملل متحد دهه های 1960 و 1970 را ده های توسعه اعلام کرد ، باید گفت که ما در آغاز دهه 1980 با آمارهای غم انگیزی بشرح زیر روبرو بودیم :

  • 67 درصد ساعات کار در جهان به زنان تعلق داشت (ساعت کار جهان ) .
  • 10 درصد در آمد جهان را زنان بدست می آوردند .
  • دو سوم بی سوادان جهان را زنان تشکیل می دادند .
  • زنان کمتر از 1 درصد دارایی جهان را در اختیار داشتند .

در استنتاجی که سازمان ملل در 1985 از گزارشهای جمع آوری شده به مناسبت دهه زن ( 1985 ت 1976 ) به عمل آورده است ، یافته های زیر مورد تاکید قرار گرفته اند .

  • تقریبا همه کارهای که در محیط خانه صورت می گیرد ، بوسیله زنان انجام می شود ، و اگر کارهای خارج از منزل را به آن بیفزاییم می توان نتیجه گرفت که اکثر زنان در یک روز به اندازه دو روز کار می کنند.
  • زنان یک سوم نیروی کار رسمی جهان را تشکیل می دهند ، اما در کارهایی اشتغال دارند که کمترین مزد به آن پرداخت می شود و پیش از مردان نسبت به بیکاری آسیب پذیرند . از این گذشته در ازای کار مشابهی که زنان و مردان آن را انجام میدند ، زنان سه چهارم مردان را دریافت می کنند .
  • زنان نیمی از مواد غذایی را تولید می کنند ، اما با این وجود ، بندرت مالک زمینی هستند و هم چنین بسختی می توانند وامی دریافت کنند ، و علاوه بر این در طرحها و پروژه های کشاورزی نیز مورد غفلت قرار می گیرند .
  • زنان بیش از همه خدمات بهداشتی که از سوی جامعه برای خانواده ارائه می گردد ، برای خانواده خود مراقبت های بهداشتی عرضه می دارند ، بر این اساس زنان در زمینه اولویت پیشگیری از بیماری بر مداوا و نیز بهبود وضعیت بهداشتی خانواده خود پیشگام بوده اند .
  • نسبت بی سوادی زنان به مردان در جهان همچنان سه به دو باقی مانده است ، اما آمار ثبت نام مدارس نشان می دهد که فاصله موجود بین آموزش دختران و پسران بتدریج کاهش می پذیرد.
  • اگر چه 90 درصد کشورهای جهان دارای تشکیلاتی برای پیشرفت پایگاه اجتماعی زنان هستند ، با این وجود زنان به علت آموزش  کمتر و عدم اعتماد به نفس و کار و مسئولیت سنگین تر خویش ، حضور بسیار اندکی در سطوح مختلف تصمیم گیری دارند .
  • نقش زنان در توسعه ، مستقیما به هدف توسعه اجتماعی و اقتصادی بستگی دارد و از این رو در تحول همه جوامع انسانی ، عاملی بنیادی محسوب می گردد ، منظور از توسعه ، یک دگرگونی پر شمول است که توسعه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و وجوه دیگر زندگی انسانی را در بر می گیرد ، و نیز رشد اقتصادی و گسترش منابع مادی و اخلاقی و فکری جامعه را شامل می شود . هم چنین توسعه باید امکانات لازم را برای زنان و بویژه زنان تهیدست فراهم سازد تا بتوانند ضمن ابراز مطالبات فزاینده خود به اهداف انسانی خویش دست یابند و از مواهب زندگی و فرصت های یکسان برخوردار شوند . افزون بر این ، مشارکت مقرون به توفیق هر زن به عنوان یک عامل مستقل و قانونی در فعالیتهای اجتماعی ، به شناسایی و تحقق عملی حق او در عرصه برابری اجتماعی منجر خواهد شد. توسعه نیازمند یک نظم اخلاقی است تا به ما اطمینان دهد که نسبت به نیازها و حقوق انسانی ، جانب مسئولیت و عدالت را نگاه می دارد و در همه حوزه های اجتماعی و اقتصادی از علم و تکنولوژی به گونه ای سود می جوید که امنیت محیط زندگی بشری را در سیاره ما تامین خواهد کرد.

لازم به ذکر است که این تجدید نظر در مفهوم توسعه ، گذشته از اینکه نسبت به زنان و دارای حسن نیت است ، در عین حال از موضعی انسان دوستانه نیز برخوردار است و حامی مردم مستضعف و خواستار مشارکت اجتماعی و توسعه پایدار است . از این رو چنین توسعه ای بر سایر مفاهیم توسعه که صرفا بر مفهوم رشد اقتصادی پای می فشارد به مراتب برتری دارد.

 

*انقلاب صنعتی و بروز شکاف بین زن و مرد

 

یکی از باورهای قالبی مرسوم جامعه صنعتی این است که مردان را در سوگیریهای خود نسبت به مسائل ، « عینی» و زنان را «ذهنی» تعریف می کند . اگر در این ادعا کمی هم حقیقت وجود داشته باشد ، نه ناشی از واقعیت به اثبات رسیده بیولوژیکی بلکه ناشی از تاثیرات روانی شکاف نامرئی است.

در جوامع سنتی و اولیه ، کار اکثراً در مزارع  و یا در خانه انجام می شد و افراد خانوار به اتفاق یک واحد اقتصادی را تشکیل می دادند ، اغلب میزان تولید ، به مصرف داخل روستا یا اربابان می رسید . زندگی شغلی و خانوادگی در هم آمیخته و  ادغام شده بود و امور کمتر به هم ارتباط داشت . موفقیت دهقانان یک ناحیه به آنچه در ناحیه دیگر بوقوع می پیوست بستگی نداشت ، حتی در داخل واحد تولیدی اغلب افراد چند نوع کار انجام می دادند و با توجه به فصل یا به علت بیماری یا تمایل شخصی نقش ها معاوضه می شد یا از فردی به فرد دیگر انتقال می یافت . تقسیم کار قبل از صنعتی شدن خیلی ابتدایی بود ، در نتیجه وابستگی متقابل در سطح کم  از ویژگیهای کار در جوامع کشاورزی اولیه بشمار می رفت .

با پیدا شدن انقلاب صنعتی در سراسر  انگلستان ، فرانسه ، آلمان و دیگر کشورها ، کار از مزرعه و خانه به کارخانه منتقل شد و میزان وابستگی متقابل را افزایش داد . فعالیت ها به تلاش جمعی ، تقسیم کار ، هماهنگی و ترکیب تعداد زیادی از مهارتهای متفاوت نیاز داشت . موفقیت عملکردها به همیاری ، دقت زمان بندی شده هزاران نفر دور از هم که بسیاری از آنان حتی برای یک بار هم یکدیگر را ندیده بودند بستگی پیدا کرد.

در برخورد بین این دو نظام ، ظاهرا شیوه های جدید کار بر شیوه های گذشته غلبه کرد، زیرا تولید بیشتر و بیشتری به کارخانه و اداره محول شد . روستا و ده از جمعیت تهی گردید. میلیونها کارگر جذب شبکه هایی با وابستگی زیاد شدند و بدینسان کار موج دوم ، شیوه قدیمی و عقب افتاده موج اول را محو و نابود کرد . البته کار با وابستگی متقابل بر کار خودکفا بطور کامل  غلبه نیافت . جایی بود که شیوه قدیمی سرسختانه مقاومت می کرد و آن خانه بود . هر خانه بصورت یک واحد غیر متمرکز باقی ماند که به کار تولید مثل ، پرورش اطفال و انتقال میراث فرهنگی اشتغال داشت . زن خانه دار همچون همیشه به انجام یک رشته فعالیتهای مهم اقتصادی ادامه می داد . او به کار تولید اشتغال داشت اما برای استفاده شخصی خانواده اش ، نه برای عرضه به بازار.

شوهران کم و بیش خانه را به قصد انجام کار مستقیم ترک کردند و زنان بطور عموم در خانه ماندند تا کار غیر مستقیم اقتصادی انجام دهند . مرد آنجام کار اقتصادی پیشرفته را برعهد گرفت و زن عقب ماند ، تا نوع قدیمی تر و عقب افتاده تر کار را انجام دهد . مرد از آنجا که بود به سوی آینده حرکت کرد وزن در گذشته باقی ماند . تعجبی ندارد وقتی می بینیم زنانی که انزوای خانه را  ترک می کنند تا به جریان تولید وابسته بپیوندند، به از دست دادن ظرافت زنانگی ، بی احساسی ، خشن شدن ، و «عینیت گرایی» متهم می شوند.

 

*موانع ارتباطی بین زن و مرد

 

پژوهشگری به نام دلوراتانن در مورد تفاوت بین شیوه برقراری ارتباط زنان و مردان تحقیق جالبی انجام داد . او سعی کرد تا در مورد علل موانع ارتباط بین دو جنس مخالف بررسیهایی بعمل آورد.

اساس تحقیق پژوهشگر یاد شده بر این امر استوار است که مردان به هنگام صحبت بر پایگاه خود تاکید می کنند ، در حالیکه زنان در ایجاد ارتباط و برقرار کردن تماس برمی آیند. او می گویند که ارتباط نوعی اقدام مستمر است که هر یک از طرفین به گونه ای درصدد ایجاد تعادل بر می آیند و فرآیند مزبور به گونه ای سحر آمیز ، نیازهای متفاوت هر یک از دو جنس مخالف ( ایجاد تماس و حفظ استقلال) را تامین می کند . کسی که در سایه ارتباط سعی می کند صمیمیت را بوجود آورد ، همواره بر نزدیک شدن و تماس گرفتن تاکید می کند . آن که در پی صمیمیت است ، داستان وصال و قرابت را می سراید و آن که در پی استقلال است ، بر هجران و دوری تاکید می کند و نکته اصلی در همین جاست . زن با بی زبانی صحبت می کند و گوشش جملاتی را می شنود که داستان تماس و صمیمیت است ولی مرد جملاتی را بر زبان می راند ، با زبانی سخن می گوید و کلماتی را می شنود که گویای استقلال و موقعیت مستقل است .

از نظر بسیاری از مردان صحبت کردن وسیله ای است برای حفلظ استقلال ، حفظ سلسله مراتب و نظم اجتماعی ، از نظر بسیاری از زنان صحبت کردن حالت گونه ای مذ اکره یا چانه زدن را دارد که در آن افراد در پی گرفتن تائید و حمایت ازطرف دیگر هستند ، اودر مورد دیدگاه خود مثالهایی را ارائه می کند.

اغلب مردان از این امر شکایت دارند که زنان همواره مسائل و مشکلات خود را مطرح می کنند  . زنان از این بابت مردان را مورد انتقاد قرار می دهند که آنها به هیچ وجه تحمل شنیدن ندارند . در واقع داستان از این قرار است که هنگامی مرد مساله ای را می شنود درصدد است تا ابراز وجود نماید و با ارائه راه حل ، استقلال خود را حفظ کند . از سوی دیگر زن بیان مساله را به عنوان وسیله ای می پندارد که می تواند بدان وسیله بر میزان قرابت و صمیمیت بیفزاید . هدف زن از بیان مشکلات خود این است که کسب حمایت نموده و ارتباط برقرار کند و قصد او این نیست که از مرد توصیه ای بگیرد ، گرچه درک متقابل حالت قرینه دارد ، ولی دادن توصیه ، نیز متقارن یا نا متناسب است و توصیه کننده را در سطحی قرار می دهد که مبین دانشی بیشتر،  استدلالی بالاتر و کنترل قوی تر است . وجود این ویژگیها باعث می شود تا زن و مرد در راه ایجاد ارتباط از یکدیگر فاصله بگیرند.

اغلب مردان دارای صراحت لهجه بیشتری هستند ، ولی زنان محافظه کارانه تر عمل می کنند .

سر انجام مردان از این بابت زنان را مورد انتقاد قرار می دهند که آنها در هر موردی عذر خواهی می کنند از نظر مردان جمله «متأسفم» یک نقطه ضعف به حساب می آید ، زیرا بیان این جمله بدین گونه تعبیر می شود که زنان همواره ملامت را خریدارند ، در حالیکه در آن موقع آنها نباید ملامت می شدند . البته زنان هم از این امر آگاه هستند که نباید بیهوده ملامت شوند.

 

*تقسیم کار بر اساس جنسیت

 

اکثر جوامع انسانی ، نقشهای مختلفی را بر عهده مردان و زنان می سپارند . در تقسیم کار سنتی که بر مبنای جنسیت صورت می گیرد ، معمولا جامعه از مردان انتظار دارد که وسایل معیشت خانواده را فراهم آورند . از این رو مردان در بیرون خانه به کار تولید می پردازند و با تولید محصول یا کسب در آمد ، استمرار حیات خانواده را تضمین می کنند و نیازهای اساسی آن را تامین مینمایند . متقابلاً از زنان انتظار می رود که در خانه کار کنند و به خانه داری بپردازند و از در آمد محصول کار شوهر در اداره خانواده سود جویند .

واقعیت آن است که این تقسیم کار بسیار مساله آفرین است . بررسیها نشان می دهد که مردان و زنان هر دو به کار تولیدی دست می زنند ، اما کار در خانه تنها به عنوان کار عمده زنان باقی می ماند . برای نمونه زنانی که در امر کشاورزی  فعالیت می نمایند ، در همه مراحل کاشت ، داشت ، و برداشت پا به پای شوهر تلاش و کوشش می کنند ، با این همه فقط زن مسئول امور منزل به شمار می رود و مردان به ندرت در  مراقبت از فرزندان و خانه داری شرکت می جویند . زنان پس از اینکه همراه مردان در مزرعه و یا فعالیتهای دیگر خارج از خانه کار و تلاش نمودند ، خسته و فرسوده به خانه باز می گردند ، و الزاماً به کارهایی چون تدارک غذا و نظافت و رسیدگی به فرزندان مشغول می شوند . گفتنی است که تقسیم کار بر اساس جنسیت در همه بخشهای جامعه به چشم می خورد . در اینگونه جوامع مردان بعنوان تولید کنندگان اصلی شناخته می شوند . از این رو انتقال و تغییر تکنولوژی  در کشاورزی و تملک زمین و فرصتهای شغلی در بخش صنعت و اعتبارات مالی و برنامه توسعه مهارتها ، همه در جهت تامین منافع مردان است ، زیرا ایشان مولدان اقتصادی و سرپرستان خانواده محسوب می شوند.

بدین ترتیب ملاحظه می کنیم که از یک سو در عرصه واقعیت و در جریان مشارکت زن و مرد در کارهای تولیدی و  از سوی دیگر در طرح برنامه های توسعه ، شکافی عمیق پدید می آید . بسیاری از برنامه ها بر نقش زنان در کارهای منزل تاکید می ورزند و تلاشهای تولیدی را مورد غفلت قرار می دهند . معمولاً زنان در کارهای مربوط به رهبری جامعه دیده نمی شوند، زیرا ارزش کار آنها در توسعه اجتماعی شناخته شده نیست.

 

*آیا رهبری مردان با زنان متفاوت است؟

 

نوشتارهای بسیار زیادی در این زمینه وجود دارد که  با بررسی آنها به دو نتیجه دست می یابیم:

 نخست شباهتهای این دو شیوه رهبری بسی بیشتر از تفاوتهاست .

دوم اینکه چنانچه به تفاوتها توجه کنیم ، چنین به نظر می رسد که زنان در شیوه رهبری بیشتر دموکراتیک یا مردم سالار هستند . در حالیکه مردان طرفدار دستور دهی و صدور فرمان می باشند.

شباهتهای رهبری زنان و مردان نباید موجب شگفتی شود ، تقریبا در همۀ تحقیقاتی که در این زمینه انجام شده مدیر را مترادف رهبر دانسته اند ، با توجه به این تحقیقات نمی توان جنسیت افراد مورد تحقیق را مشخص کرد ، زیرا مساله انتخاب مسیر شغلی ( بوسیله افراد) و انتخاب سازمانی مطرح است .(2)

تحقیقات دیگر بیانگر این است که شیوه رهبری مرد و زن بصورت فطری و ذاتی با یکدیگر متفاوت است  اصولا زنان از شیوه رهبری مردم سالار (دموکراتیک) استفاده می کنند . آنها زیر دستان را تشویق به مشارکت می نمایند و در قدرت سهیم می کنند ، اطلاعات لازم را به آنها می دهند و همواره می کوشند آنان را تشویق کنند تا برای خود ارزش بیشتری قائل شوند . آنها ترجیح می دهند در رهبری خود بیشتر از پدیده های فرهمندی ، تخصص و تماس با دیگران استفاده کنند و برای اعمال نفوذ بر دیگران از مهارتهای انسانی کمال استفاده را ببرند .ولی مردان بیشتر طرفدار صدور فرمان و کنترل امور هستند . آنها در پست یا موقعیتی که قرار می گیرند بر اختیارات رسمی تکیه می کنند و با استفاده از پایگاه ، در صدد اعمال نفوذ بر دیگران بر می آیند.

با توجه به اینکه از گذشته های دور همواره پست های مدیریت سازمانها در دست مردان بوده است ، این فکر تداعی می شود که تفاوت رهبری بین مرد و زن بگونه ای است که کفه ترازو به نفع مرد سنگین تر می شود ، ( یعنی مردان از نظر رهبری برتری دارند) . ولی واقعیت چنین نیست . در سازمانهای کنونی ، انعطاف پذیری، تشکیل تیم ، اعتماد و سهیم کردن یا مشارکت دادن افراد در اطلاعات ، جایگزین ساختارهای قدیمی و خشک ، اقدامات پر رقابت ، اعمال کنترل های شدید و رمز و رازهای گذشته شده است . بهترین مدیر کسی است که به حرف افراد گوش بدهد ، موجبات انگیزش آنها را فراهم کند  و به حمایت از آنها برخیزد . بنظر می رسد که زنان در انجام این کارها بسیار بهتر از مردان عمل می کنند.

یک نمونه بسیار ویژه این است که تشکیل تیم های متخصص یا چند وظیفه ای در سازمان بدان معنی است که مدیران اثر بخش باید بتوانند از نظر مذاکره و چانه زدن یا در زمینه روابط انسانی از مهارتهای بالایی برخوردار باشند . اصولا شیوه رهبری زنان به گونه ای است که در  امر مذاکره و چانه زدن بهتر از مردان عمل می کنند ، و چون در این زمینه همانند مردان به مسائل برد و باخت توجه زیادی نمی کنند آنها به هنگام مذاکره بیشتر روابط همیشگی را در نظر می گیرند و به گونه ای عمل می کنند که از نظر دیگران طرف مقابل برنده شود.

 

*جنس عضو گروه و تاثیر آن در انجام کار :

 

مدارک موجود نشان می دهد که انسجام زنان به مراتب از مردان افزون تر است (3) در آزمایشهایی که در رابطه با مقایسه گروههای چهار نفره و 16 نفره ( برخی تنها مرد ، برخی تنها زن ، و برخی مخلوطی از هر دو ) انجام شد ، (4) این نتیجه بدست آمد که اگر اعضای هر دو گروه از یک جنس بودند ، انسجام گروههای کوچک بیشتر بود ، ولی اگر اعضای گروه مخلوطی از زن و مرد بودند ،ا انسجام گروههای بزرگتر بیشتر بود . اعضای گروههایی که از هر دو جنس تشکیل شده بودند ، ترجیح می دادند که اعضای گروهشان مخلوطی از هر دو جنس باشند و ظاهرا فرصت یا امکان ایجاد ارتباط متقابل در یک گروه بزرگتر که اعضای آن از هر دو جنس باشند موجب افزایش انسجام گروه می شود (5)

در حالیکه تعمیم دادن نتایج حاصل از این آزمایشها خطرناک خواهد بود ، ولی نباید اثر تعدیل کننده جنس مخالف بر روی رابطه بین اندازه و انسجام گروه را نادیده گرفت ، به ویژه که در این روزها نیروی کار به صورت مساوی بین زن و مرد (در آمریکا) تقسیم شده است .

 

*ناهمگونی نیروی کار

 

نا همگونی نیروی کار یک واقعیت است که سازمانها باید به آن توجه نمایند و هیچگاه آن را نادیده ننگارند. کارکنان ( همانند مشتری ) از نظر جنس ، سن ، و توانائی های فیزکی پیوسته در حال تغییرند . (6) نتیجه تحقیقی که بتازگی انجام شده نشان داد که شیوه کار زنان بگونه ای است که می تواند موفقیت های سازمانها را در سده 21 تضمین کند ، اما مشکل در اینجاست که هنوز هم زنان نمی توانند به پست های بالا و رهبری سازمانها و شرکتهای بزرگ دست یابند. (7)

 

*ساختار زن سالار femine organization

 

به تازگی سازمانها با این مسئله روبرو هستند که آیا در طرح ریزی سازمان باید اختلافات کارکنان ( از نظر جنسی ) را مورد توجه قرار داد یا خیر ، و بر همین اساس است که سازمانهایی به نام سازمانهای زن سالار بوجود آمده است . در نخستین سالهای دهه 1980 یک نظریه پرداز سازمان درصدد برشمردن ارزشهای زنان برآمد و کوشید تا سلیقه های آنان را از نظر ساختاری بیان نماید .  او در تحقیقات خود به این نتیجه رسید که زنان سازمانهایی را ترجیح می دهند که در آن به مساله روابط بین افراد توجه زیادی بشود. (8)  از دیدگاه نظریه پردازان این دستاورد بدان سبب است که نوع رفتار زنان ( صمیمی و گرم بودن با سایر اعضای سازمان) متفاو ت است . پژوهشگر دیگری بر این باور است که چنین ساختاری بدان سبب است که زنان در نقشهای خانوادگی خود برای داشتن روابط حسنه ، گرم و صمیمی با سایر اعضای خانواده اهمیت قائل می شوند و همین نقش باعث می شود که آنان در سازمان هم بدان گونه عمل کنند و در چنین سازمانی همه افراد درگیر حل مساله می شوند و می کوشند تا منافع متقابل اعضاء تامین گردد. (9)

جویس روچیلد که یک جامعه شناس سازمانی است ویژگیهای سازمان زن سالار را بدین گونه بیان کرده است:

  • برای افراد انسانی ارزش قائلند .

در این سازمانها برخورد با افراد جنبه انسانی دارد . به ارزشها و نیازهای فرد اهمیت می دهند و با کارمند یا عضو سازمان ، به عنوان کسی که نقشی را بر عهده دارد یا محل یا پستی را احراز کرده است برخورد نمی کنند.

  • فرصت طلب نیستند.

با «روابط» به گونه ای عمل می شود که دارای ارزش اند ، و تنها به عنوان ابزار یا وسایل رسمی جهت تامین اهداف سازمانی به حساب نمی آیند.

  • مسیر شغلی بر حسب خدماتی که به افراد ارائه می شود ، تعیین می گردد. در سازمانهای دیوانسالار موفقیت در مسیر شغلی بر حسب ارتقای مقام و افزایش حقوق تعیین می گردد ، ولی در سازمانهای زن سالار معیار سنجش موفقیت در گرو خدماتی است که به دیگران ارائه شده است.

4-تعهد به رشد کارکنان .

در سازمانهای زن سالار فرصتهای زیادی برای رشد فردی اعضای سازمان وجود دارد . به جای اینکه بر تخصص و رشد در یک رشته محدود تاکید شود . در این سازمانها اعضا دارای مهارتهای گسترده ای هستند و فرصتهای زیادی برای یادگیر تجربیات جدید وجود دارد 5-ایجاد جامعه ای دلسوز

افراد وابستگی زیادی به یکدیگر پیدا می کنند. سازمانها در شهرهای کوچک قرار دارند . افراد اعتماد و اطمینان نسبتا زیادی به یکدیگر دارند و به همسایه های خود رسیدگی می کنند . ( منظور همسایه های سازمان است ) .

 6- تقسم قدرت

در سازمانهای بوروکراسی سنتی اطلاعات و قدرت تصمیم گیری مورد حسادت کارکنان واقع می شود و برحسب سلسله مراتب اختیارات سازمانی تخصیص می یابد . در سازمانهای زن سالار اطلاعات به همه اعضای سازمان داده می شود . کسانی که تحت تاثیر تصمیمی قرار می گیرند فرصت مشارکت در فرآیند تصمیم گیری را خواهند داشت . (10)

با توجه به دیدگاه روچیلد ، سازمانهای زن سالار اثر بخش تر هستند ، بدین سبب که اصولا به وسیله زن اداره و رهبری می شوند . معمولا در چنین سازمانهایی ( در آمریکا)  در مواری هتک حرمت جنسی مشاهده می شود و این سازمانها بیشتر در زمینه محصولاتی که مصرف کنندگان آنها زنان هستند ، فعالیت می نمایند ، برای مثال پژوهشگر مزبور بر روی چندین سازمان که برای منافع خاصی (اتحادیه) تشکیل شده بودند و اعضای آنها را بیشتر زنان تشکیل می دادند مطالعه کرد او به این نتیجه رسید که : (11)

  • ساختار سازمانی این نهادها شباهت زیادی به سازمان های زن سالار دارد و نه دیوانسالار.
  • آنها در امور مربوط به زنان فعالیت می کند و در برخی از موارد در جایی که قوی ترین اتحادیه های کارگری آمریکا ناموفق مانده اند ، این سازمانها به موفقیت هایی دست یافته اند.

 

*برنامه های ویژه و جدید سازمانها برای زنان

 

برخی از سازمانها همگام با قوانین استخدامی ، اقدامهایی حمایتی را در زمینه جذب ، گزینش و آموزش زنان پی می گیرند . گذشته از این ، آنها بازخوردهای اضافی ، فرصتهای آموزشی ، مشاوره و سمینارهای مدیریت شغلی را برای کارکنان زن ارائه می نمایند تا نیازهای خاص آنها تامین شود .این اقدامها به گونه ای طرح ریزی می شوند که زنان فرصت رقابت برای پست های مدیریتی را بدست آورند .

گروهی بر این باورند که با توجه به افزایش جمعیت زنان ، بویژه زنان شاغل ، سازمانها باید انعطاف بیشتری در بافت نیروی انسانی خود پدید آورند . در همین راستا برنامه های خاصی ارائه می شود تا زنان بهتر بتوانند در قالب فرهنگ سازمانی جای گیرند و حتی گاهی ساختار سازمانی به گونه ای طراحی می شود که بتواند پاسخگوی نیازهای آنان باشد . بعضی از استراتژیهایی که سازمانها برای کمک به زنان بکار گرفته اند عباتند از ؛

  • خدمات برنامه ریزی مسیر شغلی ( مانند مشاوره فردی ، کارآموزی و کارگاه ، مربیگری و اعلام پست های خالی )
  • برنامه های پرورشی مانند ( هسته های ارزشیابی ، چرخش شغلی ، فرصت های آموزشی اضافی ، برنامه های رسمی رایزنی ).
  • در کلاسهایی که به شکل کارگاه اداره می شود به مسائلی پرداخته می شود که به تعارض کار و زندگی ، دادن مرخصی برای نگهداری از کودکان ، وظیفه های شغلی انعطاف پذیر ، سیاست های سازمانی انعطاف پذیر در مورد مسافرتها و انتقالها ، حمایت از کودکان و استخدام نیمه وقت مربوط است .

 

*محدوده شغلی در بازار کار ایران

 

در یک نگاه به ساختار شغلی زنان مشاهده می شود که محدوده شغلی زنان کشور از سه الی چهار شکل فراتر نمی رود . حضور زنان فقط در مشاغلی که در واقع ادامه نقشهای سنتی آنها و انتقال این نقشها از خانه به اجتماعی است ملموس و قابل اعتماد می باشد . این مشاغل عبارت از معلمی و مشاغل مربوط به امور بهداشتی و درمانی که در در واقع ادامه نقشهای سنتی آنهاست می باشد . سایر مشاغلی که فعالیتهای زنان در آن تمرکز یافته اند عبارت از کشاورزی و امور مربوط به کشت و زرع ، ریسندگی و بافندگی می باشد ، این مشاغل به نوبه خود ادامه نقشهای مراقبتی مادارنه از خانه به محیط بیرون است . تغییرات بافت اقتصادی اشتغال زنان در سالهای اخیر نشان می دهد که اشتغال زنان کشور توسعه نمی یابد مگر اینکه فعالیت های صنعتی رشد و پیشرفت اقتصادی مناسبی پیدا کند . پیشرفت اشتغال زنان و ترویج آن ، گذشته از ارتباط با عوامل اقتصادی ، بستگی زیادی به طرز تفکر و نگرشهای خانواده نسبت به کار خارج از مدرسه و تبلیغات و فعالیتهای ارشادی همسو با آن دارد که جامعه در زمینه ایجاد باورهای مطلوب و موافق رشد و توسعه به آن بپردازد.

 

*نرخ اشتغال زنان در بازار کار ایران

 

در سال 1378 از مجموع 000/958/1 نفر کارمندان دولت حدود 000/618 نفر آنها را زنان تشکیل می دادند که 31% از کل کارکنان دولت را شامل می شوند . از این تعداد 73% در آموزش و پرورش ، 5/15 درصد در وزارت بهداشت و 11 درصد در سایر دستگاههای دولتی اشتغال داشتند .  5/59 درصد زنان شاغل دارای مدرک تحصیلی دیپلم و کمتر از آن ، 8/24 درصد دارای مدرک تحصیلی فوق دیپلم و 7/15 درصد دارای مدرک لیسانس و بالاتر بودند . نرخهای مزبور فاصله بسیار زیاد بین نرخ اشتغال زنان و مردان را یادآور می گردد . همچنین تنوع شغلی بین کارکنان زن بسیار اندک و نگران کننده است.

 

*بررسی فرضیه ها:

 

مطالب این مقاله که مبتنی بر تئوریها ، نظریه های روانشناختی زنان ، نتایج پژوهشی، آمار و اطلاعات موثق سازمانهای معتبر بین المللی و نیز بررسی ساختارهای اشتغال و  مدیریت در سازمانهای خارجی و داخلی است همگی به سهم خود فرضیه های مقاله را تائید می نمایند . هم چنین برای هر یک از فرضیه ها در منابع اطلاع رسانی مستندات بسیار فراوان موجود است و در فهرست منابع و مآخذ نیز بسیاری از آنها قابل دستیابی است .

 

نتایج و پیشنهادات:

 

فرضهای اساسی این مقاله نکاتی کلیدی در زمینه اقتصاد و اشتغال زنان را مطرح ساخت ، همانگونه که در بخشهای پیشین بیان شد ، زنان سرشار از هوش و استعداد ، و انگیزه و شایستگی برای حضور مولد و اثر بخش در عرصه های اقتصادی و کار خارج از منزل هستند ، و جامعه انسانی در تمام اعصار و قرون از ویژگیهای برجسته زنان برای آفرینش های اقتصادی و توسعه و سازندگی جامعه آگاه بوده است ،  اما مردان با برخورداری از قدرت فیزیکی برتر ، در سایه وجود فرهنگهای غلط و یک طرف ، تعصبات جاهلانه و کلیشه های جنسیتی ، همواره همه داشته های خدادادی و اکتسابی زنان را انکار ، و حق مالکیت و اشتغال و آموزش و مدیریت و دیگر امتیازات و مزایای حقوق انسانی را بطور کامل و سر به مهر برای خود خواستند ؛ و امروزه اگر گشایشی مقدماتی و روزنه ای کوچک در اعاده حقوق زنان مشاهده می شود ، نه از بذل و کرم مردانه ، بلکه نتیجه چند صد سال تلاش و ایستادگی زنانی است که تاریخشان جز در سکوت و تبعیت ، و کار مضاعف و مظلومیت نوشته نشد.

مطالب این مقاله ، ضمن تائید همه فرضیه های ارائه شده ، ناظر بر این واقعیت است که هنوز اهتمام جدی همه آحاد جامعه برای بهبود وضعیت اقتصادی زنان بعمل نیامده است . با این وجود ، محقق اتکاء صرف بر یان دلیل را برای توسعه نایافتگی زنان در بخش اقتصاد و اشتغال کافی ندانسته و دلایل بنیادین تر دیگری نظیر بی عدالتی جنسیتی در توزیع آموزش و به ویژه آموزش های فنی و حرفه ای برای زنان ، عدم برخورداری نهادهای فرهنگی و بویژه رسانه های جمعی از استراتژیهای شفاف و مؤثر در تبیین حقوق زنان و زدودن فرهنگها و رویکردهای جنسیتی غلط ، ضعف قوانین حمایتی ، و نظایر آن را مؤثر در نابسامانی وضعیت اقتصادی زنان می داند که البته طرح این نظریات به هیچ روی موافق با تفکرات فمینیست های افراطی نیست ، بلکه رعایت ارزشها و هنجارهای اصیل امعه ، لزوم تناسب مشاغل با زنان ، حمایت از زنان در تمامی عرصه ها و بویژه آموزش و اقتصاد ف و حفظ هسته خانواده از الزامات قابل توجه در رشد و توسعه اقتصادی زنان می باشد.

امروزه کشور در شاهراه توسعه گام نهاده است ، اما این آغاز بدون جلب مشارکت جدی و همه جانبه و مؤثر زنان در عرصه های اقتصاد و تولید هیچگاه به فرجامی نیک دست نخواهد یافت . اینک زنان کشور با ارزیابی دقیق از وضعیت زنان جهان ، در درون مرزهای کشور سهم خود را می جویند . ساختارهای جدید سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی نیز به گونه است که زنان حضور خود را در عرصه اقتصاد خارج از منزل ، نه فقط برای مطالبه یک حق  فراموش شده ، بلکه برای تضمین حیات حال و فردای خود خواستارند.

موضوع اشتغال زنان در مقایسه با سایر مسائلی که هم اینک زنان با آن دست و پنجه نرم می کنند از اهمیت ویژه ای برخوردار است که چنانچه این رویکرد به درستی برنامه و مدیریت شود می توان امید داشت که برای سایر مسائل و  مشکلات زنان نیز بتدریج پاسخهای مناسب فراهم آید.

باید توجه داشت که مدت زمانی است زنگهای خطر از ناحیه زنان به صدا در آمده ، و تاخیر در برنامه ریزی و مدیریت خواسته های آنان بحرانهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی ناخواسته و زیانباری را در پی خواهد داشت  ، لازم به ذکر است قبل از آنکه بیگانگان و دشمنان کشور مدیریت افکار و خواسته های زنان را بدست گیرند وهسته ها ی خانواده و جامعه را با واکنشهای  منفی و پر خطر رادیکال فمینیستی مواجه سازند، زمینه های جلب مشارکت همه جانبه زنان در اداره امور اقتصادی کشور فراهم آید.

فهرست منابع و مآخذ فارسی

 

  1. از کمپ ، استوارت . (1377) . روانشناسی اجتماعی کاربردی . ( فرهاد ماهر ، مترجم ) . چاپ سوم . مشهد . نشر آستان قدس رضوی .
  2. ال ، شیمون . (1377) . مدیریت امور کارکنان و منابع انسانی . (علی محمد طوسی و محمد صائبی ، مترجم ) چاپ سوم . نشر مرکز آموزش مدیریت دولتی.
  3. انصاری ، زهرا . (1380) . هویت . چاپ اول . تهران . انتشارات اتیا.
  4. ایوانز ، گیل . (1381) . مردانه بازی کن زنانه پیروز باش. ( ویدا اسلامیه ، مترجم ) . چاپ دوم . تهران . نشر تندیس.
  5. تافلر ، الوین . ( 1374) موج سوم . ( شهیندخت خوارزمی ، مترجم ) . چاپ دوم . تهران نشر فاخته .
  6. پیرویان ، ویلیام . ( 1377) . سیمای زن در جهان ( هندوستان) . چاپ اول . تهران . نشر برگ زیتون .
  7. دفت. ریچاردال . ( 1377) . تئوری طراحی سازمان. جلد اول . ( علی پارسائیان و سید محمد اعرابی ، مترجم ) چاپ اول تهران . نشر دفتر پژوهشهای فرهنگی .
  8. دفت. ریچاردال . ( 1377) . تئوری طراحی سازمان. جلد دوم . ( علی پارسائیان و سید محمد اعرابی ، مترجم ) . چاپ اول . تهران . نشر دفتر پژوهشهای فرهنگی .
  9. دوپویی ، گزاویه . (1374) . فرهنگ و توسعه . ( فاطمه فراهانی و عبدالحسین زرین قلم ، مترجم ) . چاپ اول . تهران . انتشارات یونسکو.
  10. رابینز ، استیفن پی . ( 1378) . رفتار سازمان ( فرد) . جلد اول . ( سید محمد اعرابی ، مترجم ) . چاپ دوم . تهران . نشر دفتر پژوهشهای فرهنگی.
  11. رابینز ، استیفن پی . ( 1378) . رفتار سازمان (گروه) . جلد دوم . ( سید محمد اعرابی ، مترجم ) . چاپ دوم . تهران . نشر دفتر پژوهشهای فرهنگی.
  12. رابینز ، استیفن پی . ( 1378) . رفتار سازمان ( سازمان) . جلد سوم . ( سید محمد اعرابی ، مترجم ) . چاپ دوم . تهران . نشر دفتر پژوهشهای فرهنگی.
  13. روشندل ، جلیل . ( 1377) . سیمای زن در جهان (آمریکا) . ( پریچهر شاهسوند بغدادی ، مترجم) . چاپ اول . تهران . نشر زیتون.
  14. دیوس، کیت . ( 1377) . رفتار انسانی در کار . ( محمد علی طوسی ، مترجم) . چاپ سوم . تهران . نشر مرکز آموزش مدیریت دولتی .
  15. شادلو ، شیده . (1377) . سیمای زن در جهان ( چین) . چاپ اول . تهران . نشر برگ زیتون.
  16. شاهسوند بغدادی ، پریچهر (1377) . سیمای زن در جهان ( استرالیا) . چاپ اول . تهران . نشر برگ زیتون .
  17. شعاری نژاد ، علی اکبر . ( 1373) . روانشناسی رشد بزرگسالان . چاپ اول . تهران . نشر پیام آزادی .
  18. طالب، مهدی . ( 1369) . چگونگی انجام مطالعات اجتماعی . چاپ اول ، تهران . انتشارات سپهر .
  19. فینکلی ویچ ، سوزانا. (1373) . علم و تکنولوژی در کشورهای در حال توسعه . ( پریدخت وحیدی ، مترجم ) . تهران . چاپ اول . انتشارات یونسکو.
  20. کار ، مهرانگیز . (1379) . زنان در بازار کار ایران . چاپ دوم . تهران . انتشارات روشنفکران و مطالعات زنان.
  21. کیوی ، ریمون . (1376) . روش تحقیق در علوم اجتماعی. (عبدالحسین نیک گهر ، مترجم ) . چاپ دوم . تهران . نشر توتیا.
  22. گرت، استفانی . ( 1382) . جامعه شناسی جنسیت . ( کتایون بقائی ، مترجم ) . چاپ دوم . تهران . نشر دیگر.
  23. گوردون ، توماس . (1381) . فرهنگ تفاهم . ( پریچهر فرجادی ، مترجم) چاپ اول . تهران . نشر آئین تفاهم .
  24. لیس تورس ، آماری . (1375) . جنسیت و توسعه . ( جواد یوسفیان ، مترجم) . چاپ اول . تهران . انتشارات بانو.
  25. میچل ، ترنس آر. (1373) . مردم در سازمانها . ( حسین شکر کن ، مترجم ) . چاپ دوم . ترهان . نشر وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
  26. میشارا، بریان ل . (1373) . روانشناسی بزرگسالان . (حمزه گنجی ، مترجم ) چاپ چهارم . تهران . انتشارات اطلاعات .
  27. دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهوری . ( 1374) . زن در رسانه ها . چاپ اول . تهران . نشر دفتر امور زنان در نهاد ریاست جمهوری .

فهرست منابع و مآخذ انگلیسی

 

  • Tannen You just Don’t Understand: Women and men in Converstaion (NewYork: Ballantine Books ,1991(.
  • The material in this section is based on j . Grant , Women as managers : What They Can Offer to Organizition , Organizitional Dynamics (Winter 1988) , pp . 56 – 63 : s . Helgesen , The femal Advantage : Womens Ways of Leadership (New yourk :Doubleday , 1990) , pp 233 – 56 : A . H . Eagiy and S . J. Karau , Gender and the Emergence of leaders : A Meta Analysis , joumal of personality and Social psychology (May 1991) , pp . 685- 710 .j .B . Rosener , Ways Women Lead , Harvard Business Review ( November – December 1990) , pp . 119- 25 : Debate : Ways Men and Women Lea , Harvard Business Review ( January – February 1991) pp . 150- 60 : A H . Egly , M . Gmakhijani , and B . G . Klonsky , Gender and the Evaluation of leaders : A . Meta –  Analysis ,  Psychological Bulletin (January1992) , pp . 3 – 22 : A H . Egly . S. J . Karau , and B . T . Johnson , Gender and            Leadership Style Among School principals : : A . Meta –  Analysis , Educational Admininstration Quartely (February1992 , pp , 76 – 102 :L . R . Offermann and C . Beil , Achievement Styles of Women of  Women Leaders and Their peers Psychology of Women Quartely (March 1992) , pp . 37 – 56 : T . Melamed and N Bozionelos , gender Differences in the personality Features of British Managers , Psychological Reports (December 1992 ) , pp . 979- 986 : G. N .        Powell Women & Men in Management , 2 nd . (Thousand Oaks , CA: sage , 1993) .               
  • I. Bettenhaasen , flve Years of Grpups Research : What We Have learned and What Needs to Be Addressed , journal of Management (june 1991) . P. 362.
  • R. Taylor and D.S. strassherg , The Effects of sex Comjxsition on Cohesiveness and interpersonal learning in short Term Personal Growth Groups, psychotherapy (Summer 1980) , pp. 267- 73
  • A.Wrisberg and M.v. Draper , sex, sex Orientation and the Cohesion of intercollegiate Basketball Tems , journal of Sports Behavior (March 1988) , pp. 45 – 54
  • Genevievc Capowski , Managing Diversity. Management Review (June 1996) : 13 – 19
  • Jolin Godfrey , Been There , Doing That . lnc March 1996 , 21 – 22 : Paula Dwyer , March Johnston , and Karen Lowry Miller , Out of the Typing pool , into Career Limbo , Business Wee ; 15 April 1996 , 92 – 94 .
  • See , For instance , C. Hyde , A Feminist Model for Macropractice : Promises and problems , Administration in Social Castrating the female Advantage , journal of Management inquirty (March 1994) , pp . 74 – 82
  • Rothschild and C .Davies , organizations Throujh the lens of Gender : introduction to the special lssue , Human Relations (Summer 1994) , p . 588
  • Rothschild Towards a Feminine  Model         of organization. Working paper , Departmend of sociology , Virginia polytechnic lnstitute and State University , 1991.

 

 

 

امکان ارسال دیدگاه وجود ندارد!