تاثیر طراحی شهری بر امنیت زنان | ||
|
||
آیا فضا جنسیت دارد؟ یا فضا جنسیتی میشود؟ آیا میان «جنسیت و فضا» در معنی عام و «شهر و معماری» در معنای خاص آن رابطهای وجود دارد؟ شاید اگر همچون زیمل شهر مدرن را هویتی جامعهشناختی که به نحوی فضایی شکل گرفته است تصور نماییم، آنگاه ارتباط میان جنسیت و فضا دور از ذهن نباشد. یا این سخن هانری لوفبور که «آنچه معماران و شهرسازان بنا میکنند تنها فضای فیزیکی و کالبد شهر است و برای… ساماندهی فضای اجتماعی حاکم بر شهر یا همان شهرنشینی که مستقیما با زندگی روزمره و فرهنگ انسانها مرتبط است، کاری از دست مهندسان و تکنوکراتها ساخته نیست»، ما را به این فکر فرو ببرد که اولا این فضای اجتماعی چیست؟ و ثانیا چگونه سازماندهی میشود؟
اگر براساس نوع نگاه هانری لوفبور سه بعد فضا را تحت عناوین «فضای کالبدی»، «فضای اجتماعی» و «فضای ذهنی» از یکدیگر تفکیک کرده و آنها را در تعامل با یکدیگر معرفی کنیم، آنگاه از توجه به فضای اجتماعی و ذهنی، آن هم با توجه به بحث خردهفرهنگها (عام) و جنسیت (خاص)، در خلق و ساماندهی هر فضایی گریزی نباشد.
گفتمان پسامدرن شهری و معماری به گروههای اجتماعی در حاشیه، توجه بسیار دارد؛ گروههایی که در پی اتخاذ رویکرد فرهنگی امروزین در توسعه شهرها و مکانهای زیست، همچون مخاطبانی مهم از حاشیه به مرکز فراخوانده شدهاند؛ مخاطبانی که حق خود را از شهر و فضای زیستِ خویش خواسته و با مصرف این فضا از بند ساختارها و سیستمهایی که شهرهای مدرن به آنها تحمیل میکنند گریختهاند و با ارائه سبک زندگی خویش به بازتعریف فضاهای شهری و زیستِ خویش پرداخته و سهم مهمی در تولید فضایی متکثر و متنوع با احترام به تمام گونههای زیستی دارند.
با این تعریف، فضای اجتماعی و زیستی پدید آمده، چنان متکثر است که دیگر گفتمان واحد براساس نیاز مرد طبقه متوسط به عنوان تنها سوژه شناسا و تغییردهنده در عرصه عمومی را برنمیتابد و تمامی گروههای اجتماعی از زنان گرفته تا کودکان و اقلیتها و قومیتها در آن سهیماند و از آن حقی دارند.
از طرفی دیگر نگاه بینرشتهای به مسائل از ضروریات عصر حاضر است و میدانیم معماری در گذار تاریخی خود همواره با رشتههایی همچون فلسفه، ادبیات، نقاشی و… در ارتباطی تنگاتنگ بوده است. اما جای خالی رشتههایی نظیر جامعهشناسی، انسانشناسی و مطالعات فرهنگی در ارتباط با معماری همیشه سوالات بسیار زیادی در پی داشته است. هرچند در ایران از لزوم رابطه آنها سخنانی به میان میآید، اما اساسا این ارتباط در برنامهریزی، طراحی و ساماندهی فضاهای شهری و معماری به چشم نمیخورد.
یکی از مباحث بسیار مهم در این ارتباط، مساله توجه به خردهفرهنگها (عام) و جنسیت (خاص) است. این موضوعات و بالاخص مساله جنسیت موضوعی است که فضا حول آن، رفتارها، محیط، روابط و معنی را انتظام بخشیده و محیط فیزیکی عملا از طریق متبلور و عینی کردن طرحوارههای رسمی و غیررسمی جنسیت به عامل کنترلکننده رفتارها در فضا بدل میشود.
اینگونه است که برای درک کنشها، رفتارها و کردارهای افراد، شناخت عادتوارهها لازم است و برای درک آن عادتوارهها که در مناسبات با قدرت و سنت سامان مییابند، گریزی جز درک فضا نیست. چنین مسائلی در خصوص فضاها، عادتوارهها، جنسیت و… در ایران مورد غفلتی جدی قرار گرفتهاند و فقدان چنین توجه و نگاهی در گفتمانهای معماری و شهری رایج کشور شدیدا به چشم میآید، بهگونهای که گفتمانهای رایج، علیرغم تضادها و تفاوتهایی که با یکدیگر دارند درباره مساله عدم توجه به مساله خردهفرهنگها (نظیر زنان، کودکان، نوجوانان، اقوام و….) یککلام و همسو شدهاند.
با این وصف اگر گفتمان را براساس نگاه فوکویی، نوعی نظام دانایی و معرفت، با زبان و ابزارهای بیانی خاص خود بدانیم که به واسطه آن ابزار، هر موضوعی را قابل فهم کرده و به امری گفتوگویی تبدیل میکند و با توجه به تعریف اندیشه انتقادی، گفتمان را ساختاری نامرئی و خودآگاه دانسته که در پی اندیشههای منفرد، تئوریها و سخنان روزمره، برپایه انگاره دانایی خاص (اپیستمه) شکل گرفته و نگاهی خاص به جهان را در هر عصر تاریخی فراهم میآورد، آنگاه درمییابیم که فقدان نگاه به خردهفرهنگها و موضوع جنسیت در گفتمان معماری و شهری معاصر ایران، شهروندان و متخصصان را با شهری عاری از توجه به خردهفرهنگها مواجه میکند؛ خردهفرهنگهایی که در کنار هم زندگی و کار میکنند و اساسا در شکلگیری محیطزیست خویش نقش بسزایی دارند.
این معضل از سویی شهروندان را با شهر بیگانه میکند و از سوی دیگر معماران را همچون گروهی روشنفکر از بستر اجتماع و مردم دور میکند و موجب میشود آنها با تمرکز بیشتر بر سنت روشنفکرانه طراحی که تنها بر کالبد تمرکز دارد و رابطه محیطهای زیستی با فرهنگ را نادیده میانگارد، روز به روز در فضایی تخیلیتر و انتزاعیتر نسبت به بستر و زمینه واقعی جامعه فرو بروند. در نهایت این وضعیت نتیجهای جز این نخواهد داشت که هم معماران فکر کنند نماینده این مردم نیستند و هم مدیران نتوانند برای ارتقای کیفیت شهر، کاری از پیش ببرند.
شاید بهتر باشد برای ایجاد یک تصور دقیقتر برای مخاطبان و پیشگیری از برداشتهای اشتباه احتمالی، به تفاوتهای سه مفهوم «جنسیت»، «جنس» و «فمینیسم» به اجمال اشاره کنیم؛ مفهوم «جنس» بیشتر مبین تفاوتهای بیولوژیکی زن و مرد است. چنین تفاوتهایی در قالبِ مطالعاتیِ این مفهوم اشاره به تفاوتهای مونث و مذکر از بدو تولد دارد. «جنسیت» (یا همان GENDER) نیز به تفاوتهای مردانگی و زنانگی اشاره دارد که در بستر اجتماعی و فرهنگی و عمدتا از طریق آموزش و هنجارها باعث شکلگیری هویت جنسیتی میشود. برای مثال همانطور که میدانید تا مدتها قبل تصور رایج بر این بود که یک زن نمیتواند مدیر باشد و مدیریت یک کار مردانه است. یا برخی کارها و هنجارها را در جامعه کاملا مردانه و برخی دیگر را کاملا زنانه میدانستند. بحث جنسیت به دنبال تبیین علل و فرایند ایجاد چنین تفاوتهایی است. مفهوم آخر یعنی «فمینیسم» بیشتر در قالب مباحثی مطرح میشود که با هدف برابریخواهی مرد و زن شکل میگیرد. فمینیسم برخلاف مفهوم جنسیت که سبقه دانشگاهی دارد، مفهومی است که به دنبال جنبشهای سیاسی و اجتماعی دهههای 60 و 70 قرن بیستم شکل گرفت.
همایش «زن، معماری و شهر» به صورت کلی حول محور جنسیت و فضا برگزار میشود. چنین محوریتی در دیگر کشورها عمری نزدیک به سی سال دارد و در دانشگاههای مختلفی از جمله آکسفورد، کمبریج، هاروارد، دانشگاه اقتصاد لندن، دانشگاه ملبورن و غیره به عنوان رشتهای دانشگاهی با نام “GENDERED SPACE” تدریس میشود.
و اما کنفرانس زن، معماری و شهر؛ این همایش براساس مفهوم «جنسیت»، دارای دو محور کلی است که این دو محور طی دو روز برگزار خواهد شد. محور اول به مسائل و مباحثی در قالب «زن، به عنوان کاربر فضا» اختصاص دارد. محور دوم نیز به موضوعاتی خواهد پرداخت که زن را به عنوان «خالق فضا» در نظر میگیرد.
در ارتباط با محور اول، تا به امروز مباحث و تحقیقات گوناگونی در دنیا مطرح شده است. مباحثی از قبیل اینکه شهرها و معماری در گذر تاریخی یا امروز تا چه اندازه به مساله زن توجه کرده است؟ به چه میزان نیازهای زن را به عنوان نیمی از جامعه انسانی در نظر گرفته است. به چه میزان فضاهای طراحیشده، نشانگر امنیت لازم برای زنان بوده است؟ شاید مطرح کردن این مسائل در نگاه اول اندکی باعث تعجب شود. اما واقعیت این است که تحقیقات مختلفی که در موسسات و دانشگاههای معتبر دنیا انجام گرفته، بر این مساله صحه میگذارد که تاریخ طراحی معماری و شهر به صورت کلی در نظامهای پدرسالار، بر محوریت کاربر مَرد بوده است. حقیقت این است که تاریخ طراحی و ساخت، نشاندهنده غلبه عناصر و ایدههای طراحی مردانه بر زنانه بوده است. چنین امری باعث شده است در اکثر بررسیها، محیطهای ساختهشده را «محیطهای مردساخت» بنامند. به عنوان مثال در اکثر موارد شاهدیم که خیابانها برای زنان محیط ناامنی (INHOSPITABLESTREETS) است یا در ایدههای طراحی معماری در اغلب موارد اهمیت اصلی با عنصر زیباییشناسی است. در صورتی که اگر زن به عنوان کاربر فضا در نظر گرفته شود، اهمیت ایدههای ارتباط و تعامل، انعطافپذیری، سهولت دسترسی، امنیت و پیچیدگی براساس تحقیقات انجامشده، کمتر از زیباییشناسی نخواهد بود.
چیزی که براساس آن تحقیقات اثبات شده، اهمیت ارتباطات و تعامل برای زنان در محیط کار یا سکونت است. مثال دیگر در این زمینه به تنظیم طرح برنامهریزی شهری مربوط است که در قرن نوزدهم در آمریکا به اجرا درآمد و در آن صرفا مرد سفیدپوست طبقه متوسط به عنوان کاربر شهری یا شهروند، مدنظر قرار گرفت و برای زنان فضایی جز خانه تصور نشد. زنان هیچ فضایی در عرصه شهری نداشتند و بدین ترتیب زن در محیط خانه و مرد در فضاهای عمومی تعریف شد. همچنین لازم به ذکر است که بسیاری از گروههای اجتماعی نظیر مردان رنگینپوست، فقیر و… نیز در ملاحظات برنامهریزی و طراحی در نظر گرفته نشده و به حاشیه رانده شدند.
محور دوم همایش یعنی «زن به عنوان خالق فضا» نیز بهطور کلی به مسائل زنان معمار و وضعیت آنها در محیط تحصیل و همچنین میزان و وضعیت حضورشان در محیط کار اختصاص دارد.
تا به امروز در دنیا، در باب محور دوم این همایش نیز کارهای متفاوت و زیادی انجام شده است. به عنوان مثال براساس نظریات موجود، تاریخ طراحی معماری تا قبل از شروع دوران پست مدرن، برای معماران زن جایگاه مناسبی تعریف نکرده بود. تاریخ معماری به خوبی بیانگر این حقیقت است که زنان معمار تا پایان دوران مدرن برای معرفی خویش به عنوان طراح معمار به جامعه، همکاران و کارفرمایان، مشقتهای زیادی را متحمل شدهاند. به عبارت دیگر در اکثر جوامع تا قبل از شروع دوران پست مدرن، به زنان طراحیهای کماهمیتتری (البته به تصور حاکم بر آن دوران) همچون طراحی دکوراسیون و نقشهکشی واگذار میشد. در آن دوران تصور رایج این بود که زن نمیتواند بنای شاخص و مهمی را در شهر طراحی کند. البته در این میان از استثناهایی همچون جولیا مورگان (1872-1957) میتوان یاد کرد که توانست در طول دوران کاری خویش 700 بنا را در کالیفرنیا طراحی کند. اما در واقع با شروع دوران پست مدرن بود که زنان توانستند گام به گام تواناییهای خویش را در عرصه طراحی ثابت کنند و فضایی برای طراح معمار بودن خود بسازند. به عنوان مثال در شروع دوران پست مدرن در گام اول زنان معماری را میبینیم که در قالب زوج معمار- همسر توانستند فرصت طراحی پیدا کنند که از آن جمله میتوان به همکاری بینظیر دنیس اسکات براون و رابرت ونچوری اشاره کرد.
از نمونههای دیگر زوج معمار – همسر میتوان به جین درو و ماکسول فرای (JANE DREW AND MAXWELL FRY), آلیسون و پیتر اسمیتسون (ALISON AND PETER SMITHSON), چارلز و ری ایامس (CHARLES AND RAY EAMES) اشاره کرد.
با در نظر گرفتن چنین شواهدی در تاریخ باید به این نکته اذعان کرد که وجود طراح مستقل زن تنها در چند دهه اخیر تقریبا به صورت محسوسی معنا پیدا کرده است و ما شاهد طراحان مستقلی همچون زاها حدید، ایتسوکو هازگاوا (ITSUKO HASEGAWA) و مارگارت دوینکر (MARGARET DUINKER) هستیم. از جمله مسائل دیگری که در این حوزه در دنیا مورد پیگیری قرار میگیرد وضعیت حال حاضر زنان در محیط کار و علل حضور کم زنان معمار در عرصه فعالیت است. به عنوان مثال در این زمینه در دانشگاه «وست انگلند» (WEST ENGLAND) در سال 2003 تحقیقی انجام گرفت که عوامل حضور کم زنان در محیط کار معماری را مواردی از این قبیل دانسته بود: درآمد کم، درآمد نابرابر نسبت به مردان، مدت زیاد ساعات کاری، انعطافپذیری کم محیط و دوستانه نبودن آن برای زنان، انجام کارهای فرعی، عدم درنظرگیری استعدادها و توانایی آنها، وضعیت کاری استرسزا، حاکمیت قواعد نظام پدرسالارانه در محیط کار و جلوگیری از پیشرفت زنان، فرهنگ مردسالاری، تبعیض جنسیتی، قرار دادن زنان در اولویت اخراج به هنگام تعدیل نیرو، رضایت کاری بیشتر در مشاغل دیگر و… .
هدف ما بهطور کلی در این همایش این است که بتوانیم فضایی ایجاد کنیم که در آن اساتید و دانشگاهیان، معماران و شهرسازان حاضر در محیط فعالیتهای حرفهای و همچنین مسئولان نهادهای دولتی بتوانند تعاملی سازنده با محوریت جنسیت و فضا داشته باشند؛ تعاملی که طی آن بررسی وضعیت زنان معمار و شهرساز در حال حاضر و ارائه پژوهشهای مرتبط در حیطه جنسیت و فضا، به ترسیم راههای بهبود وضعیت زنان معمار و شهرساز منجر شود.
انتظار میرود این همایش حداقل در چهار عنوان زیر دستاوردهایی سازنده را به دنبال داشته باشد:
1- ارتقای آگاهی زنان معمار و شهرساز کشور به لحاظ وضعیت حال حاضرشان و راههای بهبود این وضعیت.
2- ایجاد شبکه موثر و موفقی از زنان معمار و شهرساز در محیط دانشگاهی و محیطهای کاری طراحی و اجرا تا بتوانند با همکاری و تعامل با یکدیگر مسائل و مشکلاتشان را شناسایی کنند و در جهت رفع آن گام بردارند.
3- شکلدهی گفتمانی نو در جامعه معماری و شهرسازی ایران در کنار گفتمانهای دیگر.
4- ایجاد لایه شناختی با محوریت جنسیت و فضا برای طراحان و دخیل کردن این موضوع در طرحهای آنان و نیز برای اساتید و دانشگاهیان به منظور فراهم آمدن زمینه تحقیقات و کمک به شکلدهی واحدهای درسی درباره این موضوع در دانشگاهها.
این مقاله در چارچوب همکاری رسمی میان انسان شناسی و فرهنگ و مجله ی«نمایه تهران» منتشر می شود.
بدون دیدگاه