زنان در عرصه عمومی؛ پژوهشی در جایگاه زنان در فضاهای عمومی شهریِ مدرن (پارکهای شهری) | ||
|
||
منتشر شده از : مقالات همایش زن،معماری و شهر | ||
چکیده
ورود زنان به عرصه عمومی پدیدهای نوظهور است؛ زیرا بر مبنای تعاریف عرفی، فرهنگی و شاید سنتی، زنان همیشه بخشی از حوزه خصوصی دیگران (مردان) به شمار میرفتند و نمیتوانستند برای خود حوزهای مجزا داشته باشند. هدف مقاله حاضر بررسی تغییر و تحولات در جامعه امروزی در مقایسه با جامعه سنتی و تأثیر آن بر حضور زنان در عرصه عمومی (نمونه خاص آن پارکهای شهری بهعنوان یکی از مهمترین فضاهای عمومی در شهرها) میباشد. 2 سؤال اصلی تحقیق به این صورت است:
روش تحقیق بر اساس هدف، کاربردی و به لحاظ ماهیتِ تحقیق، توصیفی – تحلیلی از نوع پیمایشی است. برای گردآوری اطلاعات از روش پیمایشی پرسشنامه استفاده شده است. نمونه آماری شامل 128 نفر از شهروندان مرد و 133 نفر از شهروندان زن در شهر تبریز میباشد که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی مورد بررسی قرار گرفتهاند. بر اساس نتایج تحقیق، در دو دهه اخیر، تحولات فرهنگی و اجتماعی که به روشنترین شکل در دگرگونی سبک زندگی روزمره تجلی مییابد باعث شده که زنان حصار محدود خانهها را شکسته و وارد فضای عمومی شوند. الگوهای فراغت دختران جوان شهری از شکل انفعالی و درونخانگی به شکل فعالانه و برونخانگی تغییر کرده است. امروزه اغلب استفادهکنندگان از پارکها، زنان و مردانِ جوان و مجرد هستند؛ کسانی که به دنبال هویتیابی در فضاهای عمومی هستند. به خصوص این نیاز در میان زنان جوان شدیدتر است. اگر چه زنان از اندرونی بیرون آمده و حضور چشمگیری در عرصههای عمومی دارند، حتی بعضی از این عرصهها را که در سابق بیشتر مردانه بود (مانند بازار)، امروزه تا حد زیادی زنانه کردند، ولی این حضور در عرصه عمومی، اگر چه نه به صورت کامل؛ و تا حدودی همراه با همان نقشهای سنتی زنانه و نیز محدودیتهای سنتی است. با این وجود، با توجه به تحولات مدرنیستی و به تبع آن هجوم افکار فمینیستی، رویکرد زنانگی (در مفاهیمی نظیر مادر، همسر و غیره) به چالش- دست کم در میان زنانِ جوان، مجرد و تحصیلکرده- کشیده شده است. نگاه زنان به جهان و به خودشان عوض شده است. خیلی از مردان هم به سخن رولان بارت رسیدهاند که امروزه «دیگر بعضی چیزها امکانپذیر نیست». دیگر حضور زنان در فضاهای عمومی مانند پارک و پرسهزنی در آن، در بخش زیادی از جامعه نه تنها نکوهیده نیست، بلکه حق طبیعی آنها محسوب میشود، حقی برای کسب هویت. با تمام این تفاسیر، نتایج این بررسی نشان میدهد که هنوز در بخشی از جامعه فرهنگی سنتی غالب است. هنوز ترس زنان به خاطر بدن زنانهشان، و خانوادههای آنها به خاطر زن بودنشان، آنها را از عرصه عمومی دور میکند که حتی حجاب و تفکیک جنسیتی فضاهای عمومی هم نمیتواند این ترس را زنان و از خانواده آنها دور کند. واژههای کلیدی: فضای عمومی، زنان، پارک، عرصه عمومی |
1- مقدمه
در شهرهای اسلامی (به طور کلی)، دور ساختن زنان از فعالیتهای اقتصادی و به خصوص فعالیت در بازار، سبب محدود شدن حضور زنان در فضاهای عمومی و در کنار مردان شده است (کاستللو، 1371: 40). چنانچه یافتههای ابولقد نیز در شهرهای مختلط هندو- مسلمان نشان میدهد که «نسبت مردان به زنان در خیابانها و مکانهای عمومی در مناطق مسلماننشین شهرهای هند بیشتر از مناطق هندونشین است (Abo Loghod, 1987، به نقل از پوراحمد و موسوی، 1389: 7). در شهرهای اسلامی، فضاهای عمومی محدود به مسجد، بازار و حمام میشد. در این شهرها فضاهای عمومی به نسبت فضاهای خصوصی بسیار اندک بود. کاستللو این وضعیت را ناشی از تمایلات اجتماعی افراد برای خلوتگزینی و اهمیت خانه و خانواده در گذران اوقات فراغت میداند. به غیر از مسجد و دارالحکومه، ساختمانهای رسمی دیگری که بر روی مردم باز باشد، وجود نداشت (کاستللو، 1371: 39).
ﻣﺮﻭﺭﻱ ﺑﺮ مطالعات تاریخی در مورد ایران، به ویژه مطالعات انبوه و مستندی که در دوران قاجار در قالب سفرنامهها، کتابها، اسناد تاریخی و غیره موجود است، ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﻨﺪﻩ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﺻﻠﻲ ﺯﻥ ﺷﻬﺮﻱِ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﻗﺎﺟﺎﺭ، ﺑﺨﺶ ﺧﺎﺻﻲ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻧﺪﺭﻭﻧﻲ ﺑﻮﺩه است. ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻔﺮﻧﺎﻣﻪﻧﻮﻳﺴﺎﻥ ﻭ ﺑﺎﺯﺩﻳﺪﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ، ﺯﻥ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺭﺍ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺳﺮﮎ ﮐﺸﻴﺪﻥ ﺍﺯ ﭘﺲ ﺩﻳﻮﺍﺭﻫﺎﻱ ﺑﻠﻨﺪﻱ ﮐﻪ اغلب ﭘﻨﺠﺮﻩﺍﻱ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ، ﻳﺎﺩ ﻣﻲﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﻫﻤﻪ در ﺍﻳﻦ عقیده مشترک هستند ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲﺍﻱ ﮐﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻨﺪ، ﺑﻪ ﺩﻭ ﺑﺨﺶ ﺍﻧﺪﺭﻭﻧﻲ ﻭ ﺑﻴﺮﻭﻧﻲ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲﺷﻮﺩ، ﮐﻪ ﺯﻧﺎﻥ اغلب ﺩﺭ ﺑﺨﺶ ﺑﻴﺮﻭﻧﻲ ﺧﺎﻧﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﻤﻲﺷﺪﻧﺪ. ﻣﺸﺎﻫﺪﻩﮐﻨﻨﺪﮔﺎﻥ ﺧﺎﺭﺟﻲ، ﺗﺼﻮﻳﺮ ﻳﮏ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﻨﺰﻭﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺯﻥ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺍﺭﺍﺋﻪ ﻣﻲﮐﻨﻨﺪ. ﺩﻻﻳﻞ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻳﻦ ﺍﻧﺰﻭﺍ ﺑﺮ ﺩﻭ ﻧﮑﺘﻪ ﺍﺳﺎﺳﻲ ﻣﺘﮑﻲ ﺍﺳﺖ: ۱ـ ﭘﻮﺷﺶ ﻭﻱ ﻭ ۲ـ ﻋﺪﻡ ﺣﻀﻮﺭ ﻭﻱ ﺩﺭ ﻣﺠﺎﻣﻊ ﻋﻤﻮﻣﻲ. ﺩﺭ ﮔﺰﺍﺭﺵﻫﺎﻱ مشاهده کنندگان، ﺑﻪ ﺍﻣﺎﮐﻦ ﺧﺎﺻﻲ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺤﻞﻫﺎ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﻲﻳﺎﻓﺘﻨﺪ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺎﮐﻦ ﻣﻲﺗﻮﺍﻥ ﺑﻪ ﻣﺤﮑﻤﻪ ﻃﺒﻴﺐ؛ ﺗﻜﻴﻪ، ﺑﺮﺍﻱ ﺷﺮﻛﺖ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺗﻌﺰﻳﻪ، ﮐﻪ ﺟﺪﺍﻳﻲ ﮐﺎﻣﻞ ﻓﻀﺎﻫﺎﻱ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺗﺤﻘﻖ ﻣﻲﻳﺎﻓﺖ؛ ﺍﻣﺎﮐﻦ ﺯﻳﺎﺭﺗﻲ ﻭ ﺑﻘﺎﻉ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﻭ ﻳﺎ ﺳﺮﺯﺩﻥ ﺑﻪ ﻗﺒﻮﺭ ﺧﻮﻳﺸﺎﻭﻧﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﻋﺼﺮﻫﺎﻱ ﭘﻨﺠﺸﻨﺒﻪ؛ ﺑﺎﺯﺍﺭﻫﺎ؛ ﺣﻤﺎﻡ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻭ ﻧﻴﺰ ﻣﻨﺰﻝ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﻗﻮﺍﻡ، ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻧﻤﻮﺩ. ﺍﻟﺒﺘﻪ ﮐﺎﺭﻻ ﺳﺮﻧﺎ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﭘﺎﻳﻴﻦﺗﺮ ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺩﺭ ﮐﻮﭼﻪﻫﺎ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺧﺘﺸﻮﻳﻲ، ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻣﻲﮐﻨﺪ. ﺍﺯ ﺍﻳﻦﺭﻭ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻً ﺯﻧﺎﻥ ﻃﺒﻘﺎﺕ ﭘﺎﻳﻴﻦﺗﺮ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻧﻘﺶﻫﺎ ﻭ ﻭﻇﺎﻳﻒ ﺭﻭﺯﻣﺮﻩ، ﺑﻴﺸﺘﺮ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺩﻳﻮﺍﺭﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﻪ، ﺩﻳﺪﻩ ﻣﻲﺷﺪﻧﺪ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﻮﺭﺩ ﻧﻴﺰ ﺑﺎﻳﺪ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﮐﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻧﺰﺩﻳﮑﻲ ﻣﺤﻞ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺧﻮﺩ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﻲ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ، ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻲﺷﺪﻧﺪ (سرنا، 1362: 63). ﻧﮑﺘﻪ ﺟﺎﻟﺐ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺤﺎﻓﻞ ﻭ ﺍﻣﺎﮐﻦ ﻋﻤﻮﻣﻲ، ﻣﺮﺩﻫﺎ ﺣﺎﺿﺮ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺕ ﺣﻀﻮﺭ ﺯﻧﺎﻥ، ﺟﺪﺍﻳﻲ ﻓﻀﺎﻫﺎ ﻧﻪ ﺑﺎ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﻃﺒﻘﺎﺗﻲ ﺑﻠﮑﻪ ﺑﺎ ﺍﺗﮑﺎء ﺑﻪ ﺟﻨﺴﻴﺖ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲﺷﺪ (پولاک، 1368: 186-214). بدین ترتیب ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻲﺷﻮﺩ ﮐﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺯﻥ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ (در فرهنگ سنتی) ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﺎ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻭ ﻓﺮﺻﺖﻫﺎﻱ ﭼﻨﺪﺍﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻔﺮﻳﺤﺎﺕ ﻣﺘﻨﻮﻉ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻳﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﻫﺎﻳﻲ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺑﻮﺩ، ﻧﺪﺍﺷﺖ. ﺑﺮﺭﺳﻲﻫﺎﻱ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﻲﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺷﻬﺮﻱ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ، ﻣﺠﻮﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪﻫﺎﻱ ﺧﺎﺻﻲ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺖ، ﮐﻪ اغلب ﺩﺍﺭﺍﻱ ﺑﺎﻓﺘﻲ ﺯﻧﺎﻧﻪ ﺑﻮﺩ.
امروزه تحقیقات نشان میدهد که اوقات فراغت زنان از شکلهای سنتی خود مانند حضور در مهمانیهای زنانه، مراسم رسمی، عزاداری و غیره خارج شده و حالت برونی یافته است. به عبارت دیگر با دگرگونی ارزشها و سبکهای زندگی سنتی، به ویژه در نسلهای جوانتر، زنان و دختران جوان شهری وقت بیشتری برای فراغتهای شخصی فعال و برونخانگی صرف میکنند و آن را فرصتی برای شکوفایی فردی و اجتماعی خود میدانند. امروزه زنان و دختران به جای استراحت در خانه، انجام کارهای منزل، تماشای تلویزیون، مطالعه کتاب و غیره، به سوی انواع فراغتهای بیرون از خانه شامل ورزش، سینما، موزهها، پارکها، کافیشاپها و رفتن به مراکز خرید و قدن زدن در خیابانها متمایل شدهاند (فرهودی و همکاران، 1390: 92).
هدف مقاله حاضر بررسی جایگاه زنان امروزی در عرصه عمومی با توجه به تحولات و دگرگونیهای اخیر، با مطالعه موردی بر روی پارکهای شهری است. چند مسئله باید مورد توجه باشد. اول اینکه منظور از زنان امروزی در مقابل زنان فرهنگ سنتی قرار میگیرد. مصادیق زنان امروزی آنهایی هستند که تحولات حاصل از مدرنیسم را به نحوی لمس میکنند. زنان دنیای اطلاعات، عصر جهانی شدن، دنیای اینترنت و ماهواره و غیره، که در مقابل مصادیق زنان سنتی قرار میگیرند که هیچکدام از این تحولات را لمس نکرده بودند. البته اینجا تقسیمبندی زنان به دورههای مختلف منظور نمیباشد، بلکه در حد یک تقسیمبندی کلی برای مقایسة تحولاتی است که در نتیجه مدرنیته در جامعه ایران امروزی و دیدگاههای افراد این جامعه نسبت به جنس زن شکل گرفته است. دوم اینکه برای بررسی این تحولات سراغ فضاهایی رفتهایم که از نتایج مدرنتیه هستند، یعنی پارکهای شهری. در گذشته برای گذران اوقات فراغت و تفریح، باغهای متعددی در داخل و بیرون شهرهای کشور وجود داشت که به نحوی جزو فضاهای شهری محسوب میشد و اغلب به صورت خصوصی مورد استفاده قرار میگیرد. با ورود به زندگی امروزی، پارکها جایگزین باغها شدند که به طور کامل عمومی بوده و امکانات خیلی بیشتری را نیز در اختیار زنان قرار میدهند. نکته مورد تأکید این است که استفاده کنندگان از پارکها صرفاً برای استراحت و آرامش به پارک نمیروند. افراد در سنین مختلف با اهداف مختلفی به پارک میروند. افراد بالای 50 و یا 60 سال ممکن است با ایده استراحت و کسب آرامش و نیازهایی از این قبیل به پارک بروند، ولی جوانها در این زمینه اهداف دیگری دارند. آنها ممکن است به منظور دوستیابی و ایجاد روابط صمیمانه و ورزش و خودنمایی به پارک بروند (جستارهای شهرسازی (پاسبان حضرت)، 1382: 28).
1-1- مفهوم عرصه عمومی
به عقیده هابرماس بهترین توصیفی که میتوان از «گستره عمومی» ارایه داد، عبارت از «شبکهای برای تبادل اطلاعات و دیدگاههای گوناگون است». این فیلسوف آلمانی کنش ارتباطی را سازوکار اصلی بازتولید گستره عمومی میداند، این کنش در درون یک ساختار ارتباطی صورت میگیرد (معینی علمداری، 1380: 250). در اندیشه آرنت، انسانها قلمرو کنش ارتباطیای است که در آن گفتار لازمة کنش است و کنش لزوم گفتار را به ما گوشزد میکند. بنابراین دو مفهوم کنش و گفتار نقش اساسی در شکلدهی به فضای عمومی انسانها دارد (جهانبگلو، 1385: 158 و 159). هابرماس در تعریف حوزه عمومی میگوید «منظور از حوزة عمومی، قلمرویی از زندگی اجتماعی است که در آن هر عاملی که بتواند افکار عمومی را به هم نزدیک سازد مجال شکلگیری مییابد … بخشی از حوزه عمومی در هر گفتگویی که در آن افراد خصوصی گردهم میآیند تا جمعی تشکیل دهند، شکل میگیرد… شهروندان هنگامی که فارغ از فشار باهم به گفتگو میپردازند به مثابة یک جمع عمومی ظاهر میشوند (علیخواه، 1378: 115).
به نظر هابرماس، ظهور حوزه عمومی بهعنوان یک رویداد در قرن هجدهم بوده است. وی نتیجهگیری میکند که هنگامی که همایشها و گردهمآییهای گوناگون برای گفتمان عمومی، کلوبها، کافهها، مجلات، و روزنامهها (در اروپا)، فزونی گرفت، به همراه سایر عوامل تأثیرگذار به فرسایش ساختار اساسی فئودالیسم که توسط مذهب و سنت مشروعیت یافته بود و تمام گفتمانها و بحثهای عمومی را تحت تأثیر قرار داده بود، کمک نمود. هابرماس استدلال میکند که حوزه عمومی به وسیله گسترش اقتصاد بازار و فرایند آزادسازی افراد از الزامات فئودالیسم، توسعه بیشتری یافت. این فرایند باعث شد که شهروندان، صاحبان املاک، تاجران، پیشهوران و دیگر افراد جامعه بتوانند به طور فعال در اداره جامعه دخالت داشته باشند و همچنین بتوانند به طور باز در مورد موضوعات مختلف بحث نموده و با یکدیگر گفتمان داشته باشند (مهدوی و مبارکی، 1385: 5). گونة ضعیف حوزة عمومی را در دولت- شهرهای یونان میتوان سراغ گرفت. ولی در شکل امروزی ریشة آن به دوران نضجگیری بورژوازی در قرن هفدهم و هجدهم بازمیگردد. پایههای حوزة عمومی ابتدا در قلمرو هنر و ادبیات شکل گرفت. بدین ترتیب که افراد در قهوهخانهها، رستورانها و باشگاها گرد هم میآمدند تا دربارة مسائل هنری و آثار ادبی روز به تبادل بپردازند. کمکم با افزایش این گونه مجالس، دامنة بحث به فراتر از ادبیات و هنر کشیده شد و مسائل سیاسی و نقد سیاستها و خطمشیهای حکومتی را نیز دربرگرفت. اقتصاد بازار نیز از عوامل مؤثر در توسعه حوزة عمومی بورژوازی بودند؛ چرا که رشد تولیدات تجاری، خود پشتیبان رشد مطبوعات و رسانههای جمعی در حوزة عمومی گردید (علیخواه، 1378: 115).
اما به طور معمول و به ویژه در کشورهای در حال توسعهای چون ایران، حوزة عمومی از دو سو تحت فشار قرار گرفته و رو به انهدام میرود. از یک سو دولتها که حقیقت را از آن خود میدانند، پیروی این شعار فردریک دوم که «همه چیز برای مردم، نه توسط مردم»، خواه آنچه برای مردم میخواهند مدرن باشد یا سنتی، حوزة عمومی را برنمیتابند. از سوی دیگر، مردم به دلایل مختلف، به خصوص دستیابی هر چه سریعتر به امنیت و عدالت اجتماعی، به طور مستقیم به دولت به عنوان صاحبان قدرت عمومی روی آورده و به حذف حوزة عمومی رضایت میدهند (اطهاری، 1386: 36).
1-2- عرصه عمومی در شهرهای اسلامی
در یک حالت کلی، عمومیگرایی در شهرهای اسلامی در مقایسه با خصوصیگرایی از اهمیت کمی برخوردار بوده است. اویگن ویرث، شرقشناس آلمانی نیز با اهمیت دادن به خصوصیگرایی در شهر اسلامی، کوشیده است پدیده شهر اسلامی را با این خصیصه- بیانگر سبک زندگی حوزه فرهنگ خاص شرق اسلامی- در تضاد با عمومیگرایی شهرنشینی غربی نشان دهد (اهلرز، 1373؛ به نقل از پوراحمد و موسوی، 1389: 8). کاهش اهمیت و تعداد کم فضاهای عمومی در شهرها، ریشه در آداب اجتماعی و اعتقادی جامعه اسلامی داشت. سادگی نظام جدید فرهنگی، باعث کم اهمیت شدنِ فعالیتهای اجتماعی گردید. از این رو شهرهای عربی پیچیدگی شهرهای هلنی و رومی را نداشتند. این شهرها برخلاف شهرهای یونانی و رومی، فاقد فرومها، تالارهای دادرسی، تئاترها، آمفیتئاترها، استادیومها و ورزشگاههای سرپوشیده است و تنها دارای اماکن خصوصی، خانهها، کاخها و تنها دو فضای ساختمان عمومی شامل گرمابه برای بهداشت و نظافت شخصی و مساجد برای برگزاری نماز جماعت است (بنه ولو، 1369: 9). فضاهای باز بزرگ، میادین و باغهای عمومی شهر اغلب نتیجه گشادهدستی خودخواهانة گروههای حاکم و یا برخواسته از همت والای رهبران مذهبی است که مفهومی از اجتماعات را پذیرا بودند (کاستللو، 1371: 38).
همبستگیهای قومی و خانوادگی که ریشه در تأکیدهای شرع اسلامی بر صله رحم دارد، موجب اولویت دادن به خون و نسب در همکاریهای اجتماعی در شهرهای اسلامی شده است. تأکید دین اسلام بر حجاب و تکلیف آن برای مردان و زنان نیز در شهرهای اسلامی موجب تفاوتهایی در فعالیتهای عمومی زنان و مردان و حضور آنها در فضاهای عمومی شهری شده است. جداییگزینی عرصه فعالیت زنان و مردان در شهرها نتیجه این مقررات دینی اسلامی است. فضاهای عمومی در شهرهای اسلامی برخلاف سایر شهرهای غیراسلامی شامل مساجد و مکانهای دینی است که میزبان حضور عمومی ساکنان شهرهاست. اعتقادهای دینی درباره حکمروایان و پذیرش آنها توسط مردم هر چند اغلب مصداق آیات و روایات نبودهاند، ولی زمینه اعتماد عمومی به حاکمان و کاهش اهمیت تشکیل صنوف در شهرهای اسلامی را فراهم آورده است (پوراحمد و موسوی، 1389: 10).
1-3- زنان و تحول حضور در عرصه عمومی
در طول قرنها، شکلی از خانواده در ایران وجود داشت که جامعهشناسان آن را به اصطلاح کلی «خانواده گسترده» وصف کردهاند. این خانواده بر اساس «پدرتباری» و «پدرمکانی» و «اولویت جنس مذکر» استوار بود و سازمان مرتبی داشت که زیرنظر پدر اداره میشد. منزلت اجتماعی زن ناچیز بود و به فرزند آوردن و انجام کارهای خانگی و گاهی نیز کشاورزی و نساجی محدود میشد (بهنام، 1386: 162). حسنبیگی هم معتقد است که «در نظام اجتماعی تهران قدیم، زنان دارای نقش چندان فعالی در هیچ یک از امور نبودند و به همین جهت جای چندانی در تفریحات نداشتند و سهم و بهرهای از سرگرمیهای رایج نمیبردند، جز آن دسته از زنان که همراه با خانواده خود به زیارت اماکن متبرکه میرفتند، تقریباً بقیه تفریحات جنبهای مردانه داشت (حسنبیگی، 1368: 365).
با توجه به اینکه، زنان سیاح اجازه ورود به خانههای ایرانیان و صحبت با زنان خانه همچون محارم در اندرونی را داشتند، بنابراین میتوانستند اطلاعات ریز و دقیقی نیز از خوی و خصلت و ویژگیهای زنان ایرانی زمان خود به دست دهند. خانم شیل در کتاب «خاطرات لیدی شیل» در مورد تهران و زنان آن مینویسد: «در تهران جریان زندگی یکنواخت و بدون تنوع است. … زنها هم نمیتوانند با گشت و گذار و خرید در بازار خود را سرگرم نمایند مگر اینکه کاملاً در پوشش ضخیمی فرو روند تا مبادا نظر دیگران به سوی او جلب شود» (شیل، 1362: 63). این تنها شامل زنان عادی نمیشده بلکه زنان درباری نیز وضعیتی مشابه داشتهاند. خانم رایس در سفرنامه خود دربارة زنان درباری مینویسد: «زنان درباری تنها اجاز دید و بازدید با بستگانشان را دارند. هرگز بدون آنکه در کالسکهای محصور و مسدود سوار باشند و خواجهسرایی در جایگاه ویژه کالسکهران همراهیشان کند، بیرون نمیروند. در حالی که کالسکه از درون شهر میگذرد، عموماً پنجرهها یا پردههای آن بسته یا کشیده است» (کولیور رایس، 1366: 32).
یکی از مهمترین فضاهای زنانه در ایران سنتی برای زنان، حمامهای عمومی (منظور عمومی برای زنان) بودهاند. «حمام برای بسیاری از زنان مرکز تجمع است تا در آنجا باهم گفتگو و اختلاط کنند و تازهترین رویدادهای شهر را با یکدیگر در میان بگذارند. آنها اغلب نصف روز را در آنجا به سر میبرند (پولاک، 1368: 247). در مرتبة بعدی فضاها برای حضور زنان باید به تکایا، حسینیهها، قبرستانها و بازار اشاره کرد. پولاک در سفرنامهاش رفتن زنان به امازادهها را یکی از سرگرمیهای مورد علاقه آنها میداند. البته حضور زنان در این فضاها همراه با مردان و با حضور آنها بوده است. حضور زنان در این فضاها منوط به رعایت شرایط خاص بوده است، مانند داشتن چادر و روبنده و حضور در ساعاتی که هوا روشن است. زنان در این فضاها باید ناشناس میماندند. لباس زنان برای کوچه و بازار شامل چادر، چاقچور، روبند و پیچه است (شهری، 1367، جلد 1: 524).
بدین ترتیب، آنچه از منابع تاریخی برمیآید، نشان از این دارد که اصولاً در فرهنگ سنتی ایران چیزی به نام عرصه عمومی بهعنوان شبکهای برای تبادل اطلاعات و دیدگاههای گوناگون، برای زنان وجود نداشته است. البته همانطور که اشاره شد عرصه عمومی در شهرهای اسلامی به صورت کل و در ایران به طور خاص، در تقابل با عرصههای خصوصی و دولتی همیشه محدود بوده و اجازه خودنمایی نیافته است. فضاهای شهری که زنان میتوانستند استفاده کنند به شدت محدود بوده (عمده فضاهای مورد استفاده: شامل مسجد، بازار، تکایا و حسینهها، قبرستان و حمام میشده است) است. ضمن اینکه با حضور زنان در اغلب این فضاها تفکیک جنسیتی صورت گرفته، جایگاه مخصوصی برای زنان در آنها در نظر گرفته میشده است.
در زمینه میزان و نحوه حضور زنان در عرصه عمومی در فرهنگ سنتی باید به جملهای از جمالزاده در کتاب «یکی بود یکی نبود» اشاره کرد: «یک قسمت عمده مردم که تقریباً نصف مملکت هستند، خودشان را سرتا پای توی کیسه سیاهی میبندند و حتی برای نفش کشیدن هم روزنهای نمیگذارند، و همینطور در همان کیسه سیاه تو کوچه رفت و آمد میکنند. این اشخاص هیچ وقت نباید صدایشان را کسی بشنود و هیچ حق ندارد در قهوهخانه یا جایی داخل شوند. در مجلسهای عمومی هم از قبیل روضه و عزا، جای مخصوصی دارند … مردم چندان احترامی به آنها نمیکنند و حتی اسم آنها را «ضعیفه» گذاشتهاند که به معنی ناتوان و ناچیز است» (جمالزاده، 1320: 31).
این وضعیت زنان ایران در رمانهایی که مربوط به این دوره هستند نیز به وضوح به تصویر کشیده است. در رمانهای ایرانی زن با مفاهیمی همچون ماندن، خانه، رکود و سکون تصویر میشود و مرد با مفاهیمِ تحرک، تغییر و دنیای خارج از خانه (ولیزاده، 1387: 198). برای مثال، در سمفونی مردگان میخوانیم: «آیدا (یکی از شخصیتهای زنِ رمان) خوشخنده و شیطان و پر سرو صدا بود. کافی بود سر پدر یا مادر را دور ببیند تا خانه را روی سرش بگذارد … علاوه بر اینها، بیش از حد زیبا بود و این خود باعث میشد که پدر هر به ایامی نگران او باشد … میخواست که آیدا دختری سنگین، متین، گنگ و حتی عقبمانده باشد …» (معروفی، 1388: 89).
«پدر آن خوی سرکش و شلوغاش را در طول زمان خرد میکرد، در برابر تمام هیجانات روحی او میایستاد، و از او دختری رام و آرام میساخت. اما به تنهایی حریف نمیشد. از مادر کمک میگرفت و از او میخواست که آیدا را در آشپزخانه تربیت کند. گفته بود اگر میخواهد به او خیاطی بیاموزد در آشپزخانه. حتی اگر میخواهد گلسازی یادش بدهد در آشپزخانه. و آیدا در آشپزخانه نم میکشید و با تنهایی وحشتبار خو میگرفت. نه همکلاسی داشت، نه برای کاری پا از خانه بیرون میگذاشت، و نه حتی کسی به خانة آنها میآمد. رفته رفته از برادرها جدا افتاد و خوی غریبانهای پیدا کرد که در هیچ یک از افراد خانواده دیده نمیشد. حسرت میخورد به چرخی که در شبانهروز حتماً میگشت و او در هیچ کجای آن جا نداشت، به سکوت خو میگرفت و آنقدر بیحضور شده بود که همه فراموشاش کرده بودند. انگار به دنیا آمده بود که تنها باشد. در آشپزخانه تنها غذا میخورد، تنها میشست، تنها میپخت، تنها میخوابید و کلفت غریبهای را میمانست که مبتلا به جذام باشد. و هیچ کس نمیپرسید آیدا کجاست؟ … بعدها دختری خودخور، صبور، درهمشکسته و غمگین از خانة پدر یکراست به خانه شوهر رفت که اسمش آیدا بود» (معروفی، 1388: 89 و 90).
«آیدا، آیدا، آیدا. عضوی از خانواده که کمتر خاطرهای از او در ذهن مانده بود. حتی آیدین (برادر دوقلوی آیدا که به شدت به هم وابسته بودند) هم سالها بعد هر چه فکر میکرد نمیتوانست چیزی از بچهگیهای این دختر به یاد بیاورد. نه حرف، نه جنجال، نه حضور. در پستوی خانه نم کشیده بود و بعد بیدردسر به قول پدر گورش را از این خانه گم کرده بود» (معروفی، 1388: 137). تصویر زن در تفکر مردسالارانة سنتی تا آن حد به مفهوم خانه گره خورده است که در جامعة سنتی ایران و در مقیاسی وسیع برای نامیدن زن از واژة «منزل» استفاده شده است (ولیزاده، 1387: 196). خانه اغلب دلالتهای ضمنی امنیت، خانواده، سکون، حفاظ و موارد مشابه است و در تقابل با خطر، تحرک، حادثه و نامأنوسی محیط خارج خانه قرار میگیرد.
این وضعیت زنان در عرصه عمومی کم و بیش تا پایان دورة قاجار پایدار بوده است. با کشف حجاب در زمان رضا شاه، زنان از اندرونی و حرمسراها پا فراتر گذاشتند و وارد حیطة عمومی شدند. هر چند دورة رضاشاه به یمن لباسهای متجدانه و غربی، ظاهری مدرن به زن ایرانی بخشید، این تغییر تنها در سطح باقی ماند و لایههای عمیق رفتار اجتماعی زنان را چندان دستخوش دگرگونی فکری نکرد. زن دورة رضاشاهی برای دستیابی به هویت اجتماعی، اعمال نقشهای خودانگیز، و تلاش برای ورود به عرصة عمومی کوشش چندانی نکرد. به این ترتیب حضور زنان در عرصة عمومی با این خصیصه در دورة اول شکل گرفت، که تقریباً با شالودهشکنی از سوی زنان دربار و تغییر برخی رفتارهای اجتماعی مرسوم از جمله کشف حجاب و تغییر در نحوة پوشش مشروعیت پیدا کرد (صفایی، 1380: 240).
به هم ریختگی سنت و تجدد از دهة پنجاه با ورود نهادهای زندگی متجدانه در ایران آغاز و مسئله زنان نیز به شدت متأثر از این گفتمان به همدریخته شد. زنان اگر در عصر پهلوی اول به شیوهای مقلدانه و البته نه در سطحی کلان، وارد حوزة عمومی شدند، در دورة پهلوی دوم با شعار «پیش به سوی دروازههای تمدن بزرگ» به شدت در حوزة توجه مدرنیزاسیون شاهی از نوع ویژه خود قرار گرفتند و با حضور در اماکنی نظیر: کافهها، سینماها، کابارهها و دیگر مراکز تفریحی، وسیله و ابزار ترویج و تحکیم و تثبیت نهادهای زندگی متجدانه شدند (صفایی، 1380: 241).
با پیروزی انقلاب اسلامی، جامعة ایران خود را در فضایی تازه یافت و به تبع آن زنان نیز خود را در گفتمانی نوین یافتند. کار ویژة تعهد انقلابی و حجاب، با قرائتی ایدئولوژیک، کارکرد دینی- اجتماعی زنان را دربرمیگیرد و بر فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، و فرهنگی آن تا سالهای پایانی دهة شصت و آغاز دهة هفتاد حاکم میشود (صفایی، 1380: 242). در ادامه و با ظهور گفتمانهای اصلاحطلبی تلاشهای تازهای تحت تأثیر این گفتمان آغاز میشود و مسئله زنان و حضور آنها در عرصه عمومی مورد توجه بیشتری قرار میگیرد؛ اگر چه بیشتر این تلاشها انتزاعی و تئوریک بوده و با واقعیتهای اجتماعی تطبیق ندارد. در دو دهه اخیر، تحولات فرهنگی و اجتماعی که به روشنترین شکل در دگرگونی سبک زندگی روزمره تجلی مییابد باعث شده که زنان حصار محدود خانهها را شکسته و وارد فضای عمومی شوند. سه عامل کلیدی ارتقای سطح تحصیلات آکادمیک (ارتقای سطح سرمایه فرهنگی نهادی)، تغییر در الگوی مصرف و سبک زندگی، و افزایش میزان اشتغال زنان، آنها را به سوی فضاهای عمومی سوق داده است. الگوهای فراغت دختران جوان شهری که از شکل انفعالی و درونخانگی به شکل فعالانه و برونخانگی تغییر کرده است، اکنون دیگر محدود به استراحت در خانه، تماشای تلویزیون، ویدئو و ماهواره و مطالعه کتاب و رزونامه نمیشود، بلکه ورزش، سینما، موزهها، پارکها و کافیشاپها و به ویژه مراکز خرید را در بر میگیرد، چون در این مراکز است که عمومیت و امکانهای نمایشی به کاملترین شکل ممکن تحقق مییابد (محمدپور و بهمنی، 1389: 64 و 65).
2- روش تحقیق و محدوده مورد مطالعه
روش تحقیق بر اساس هدف، کاربردی و به لحاظ ماهیتِ تحقیق، توصیفی– تحلیلی از نوع پیمایشی است. برای گردآوری اطلاعات از روش پیمایشی پرسشنامه و مصاحبه استفاده شده است. نمونه آماری شامل 128 نفر از شهروندان مرد و 133 نفر از شهروندان زن در شهر تبریز میباشد که با استفاده از روش نمونهگیری تصادفی مورد بررسی قرار گرفتهاند. پرسشنامهها طی دو هفته حضور در پارکها، در شهریور 1391 پر شده است. برای توزیع پرسشنامهها دو پارک ائلگلی (شاهگلی) و خاقانی انتخاب شدهاند. ائلگلی (شاهگلی) یکی از مهمترین گردشگاههای شهر تبریز است که در جنوب شرق آن و در ۷ کیلومتری مرکز شهر واقع شده است. ﭘﺎرك اﺋﻞﮔﻠﻲ ﺑﺎ ﻣﺴﺎﺣﺘﻲ ﺣﺪود 160000 ﻣﺘﺮﻣﺮﺑﻊ، در ﻣﻨﻄﻘﻪ 2 ﺷﻬﺮداري ﺗﺒﺮﻳﺰ ﻗﺮار دارد. این مکان در زمان آققویونلوها ایجاد شده و در دوره صفویان گسترش یافته است (خاماچی، 1389).
پارک خاقانی که اسم یکی از مشاهیر شعر ایران و آذربایجان، خاقانی شیروانی، را با خود دارد، در یک زون فرهنگی بین مسجد کبود و موزه آذربایجان قرار گرفته است. انتخاب این دو پارک به دلیل عملکرد متفاوت آنها میباشد. پارک ائلگلی دارای عملکرد شهری و حتی فراشهری است که پذیرای افراد زیادی از تمام نقاط شهر، استان و حتی خارج از استان است. اما پارک خاقانی دارای عملکرد منطقهای بوده و بیشتر پذیرای افراد فرهیخته و علاقمند علم ادب است که از موزه آذربایجان، مسجد کبود و دیگر نقاط تاریخی منطقه دیدن میکنند. لازم به ذکر است که این مطالعه بخشی از یک کار پژوهشی بزرگتر با عنوان «مدرنیته، جنسیت و فضاهای عمومی» است که قسمتهایی از یافتههای آن در این مقاله ارایه شده است.
3- یافتههای تحقیق
3-1- فضاهای عمومی شهری جولانگاهی برای جوانان مجرد
عمده استفاده کنندگان از فضاهای عمومی نمونه (پارک ائلگلی و خاقانی) را زنان و مردان کمتر از 30 سال تشکیل میدهد. در یک حالت مقایسهای، حضور زنان بیشتر از 30 سال در پارکها بیشتر از مردان است (جدول شماره 1). بیشتر از 80 درصد مردان استفاده کننده از فضاهای عمومی مجرد هستند؛ این در صورتی است که حدود 49 درصد زنان استفاده کننده نیز مجرد هستند. این امر گویای واقعیتی است که مردان جوان مجرد بیشتر از زنان جوان مجرد دارای آزادی عمل و استقلال میباشند. در فرهنگ سنتی ایرانی، حضور مردان مجرد در فضاهای عمومی به تنهایی، امر نکوهیدهای نیست، ولی خیلی از خانوادههای سنتی موافق حضور دختر مجرد در فضاهای عمومی به تنهایی یا حتی با دوستان خود نیستند. شاید برای همین است که نزدیک 38 درصد زنان استفادهکننده از پارکها، بچهدار هستند. به عبارت دیگر اغلب زنان متأهلِ استفاده کننده از پارک همراه با بچه هستند. اما اینکه اغلب زنان استفاده کننده از فضاهای عمومی هم جوان بوده و هم مجرد هستند، گویای مسئله مهمی است؛ زنان برای هویتیابی نیاز به روئیت شدت دارند. کارکرد مهم فضاهای عمومی مانند پارک این است که این نیاز زنان را برآورده میکند.
به لحاظ سواد، اکثریت جامعه آماری تحقیق باسواد هستند که با توجه به جوان بودن اکثریت آنها، طبیعی به نظر میرسد. اما به لحاظ شغل، حدود 50 درصد زنان و 40 درصد مردان استفاده کننده از پارک بیکار دارای تحصیلات هستند. البته بخشی زیادی از استفاده کنندگان هم شاغلِ دارای تحصیلات (حدود 27 درصد برای زنان و 38 درصد برای مردان) هستند. بدین ترتیب زنان بیکار دارای تحصیلات که از پارک استفاده میکنند بیشتر از مردان هستند ولی زنان شاغل دارای تحصیلات کمتر از مردان هستند. میتوان استدلال کرد که زنان متأهل اگر شاغل هم باشند، با توجه به مسئولیتهای زنانه در خانه، کمتر فرصت استفاده از فضاهای عمومی مانند پارک را خواهند داشت.
جدول شماره 1: ویژگیهای جامعه آماری تحقیق
درصد زنان | درصد مردان | شاخص | متغییر |
15 | 16.4 | زیر 20 سال | 1. سن |
42.9 | 67.2 | 20 – 29 | |
14.3 | 5.5 | 30 – 39 | |
8.3 | 0.8 | 40 – 49 | |
13.5 | 0.8 | 50 – 59 | |
6 | 4.7 | بالای 60 سال | |
– | 4.7 | جواب نداده | |
48.9 | 80.5 | مجرد | 2. وضعیت تأهل |
37.6 | 9.4 | ازدواج کرده دارای بچه | |
9.8 | 3.9 | ازدواج کرده بدون بچه | |
1.5 | 1.6 | طلاق گرفته | |
2.3 | 4.7 | جواب نداده | |
2.3 | 1.6 | بی سواد | 3. تحصیلات |
2.3 | 1.6 | ابتدایی | |
14.3 | 2.3 | دبیرستان | |
34.6 | 46.1 | دیپلم | |
35.3 | 33.6 | لیسانس | |
9.8 | 8.6 | فوق لیسانس و دکترا | |
1.5 | 6.2 | جواب نداده | |
27.8 | 38.3 | شاغل دارای تحصیلات | 4. شغل |
50.4 | 39.1 | بیکار دارای تحصیلات | |
4.5 | 10.2 | شاغل بدون تحصیلات | |
15 | 4.7 | بیکار بدون تحصیلات | |
2.3 | 7.8 | جواب نداده |
مأخذ: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل پرسشنامهها
3-2- پارکهای شهری؛ فضاهایی زنانه/مردانه
افزایش شهرنشینی باعث ایجاد تحول در جامعه و پیدایش نقشهای جدیدی برای زنان میشود. برای مثال الگوهای خرید تغییر میکند، الگوهای خرید مردانه تبدیل به الگوهای خرید زنانه میشود، با گذران اوقات فراغت درمیآمیزد و فضاهای عمومی را زنانهتر میکند. در این میان شکلگیری فضاهای عمومی مدرن نیز به این امر کمک میکند. فضاهای سرپوشیده عمومی مانند پاساژها، و فضاهای باز عمومی مانند پارکها، با دگرگون شدن ارزشها و نیز از بین رفتن محدودیتها، زنان را به طرف خود میکشانند. شمارش کلی تعداد مراجعه کنندگان به پارک به تفکیک زنان و مردان در چهار ساعت مختلف، صبح، ظهر، غروب و آخر شب، نشان میدهد که در هر دو پارک زنان نیز به مانند مردان در فضاهای عمومی حضور جدی دارند. درست است که تعداد مردان تا حدودی بیشتر از زنان است، ولی بازهم میتوان ادعا کرد که پارکهای شهری را نمیتوان فضایی تحت تسلط مردان نامید.
ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺯﻥ ﺷﻬﺮﻱ ﺩﺭ ﺑﺴﺘﺮ ﺳﻨﺘﻲ ﺍﺯ ﻣﺤﺪﻭﺩﻳﺖﻫﺎﻱ ﻭﻳﮋﻩای برخوردار ﺑﻮﺩ، ﻧﻘﺶﻫﺎﻱ ﺍﺻﻠﻲ ﺯﻧﺎﻥ دارای محدودهی خانگی بوده است. ﺯﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﻧﺪﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﺩﻟﻴﻠﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻭﻱ ﺑﺎ ﺍﻓﺮﺍﺩ ﺑﻴﺮﻭﻧﻲ (ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﻫﺮ ﮔﻮﻧﻪ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﺍﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺎ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺩﺍﻳﺮﻩ ﻓﺎﻣﻴﻠﻲ ﺩﺭﺟﻪ ﺍﻭﻝ)، ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍشت. ﺩﺭ ﺟﺎﻣﻌﻪ، ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﻫﺎﻱ ﻣﺘﻔﺎﻭﺗﻲ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻧﮕﺎﻫﻲ ﺣﺘﻲ ﺳﻄﺤﻲ ﺑﻪ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺷﻬﺮﻱ ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﮐﻨﻮﻧﻲ، ﺣﮑﺎﻳﺖ ﺍﺯ ﺣﻀﻮﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﺍﺭﺩ. ﻇﺎﻫﺮﺍً ﺗﺤﺼﻴﻼﺕ ﺑﻪ ﺳﺒﮏ ﺟﺪﻳﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺗﺒﻊ ﺁﻥ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ، ﺩﺭ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺗﻐﻴﻴﺮﺍﺗﻲ ﺍﻳﺠﺎﺩ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. ﺑﺪﻳﻦ ﻣﻌﻨﻲ ﮐﻪ ﺷﺮﺍﻳﻂ ﮐﻨﻮﻧﻲﺍﻱ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺷﻬﺮﻱ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﻲﺯﻳﺪ، ﺍﺯ ﭘﻴﺸﻴﻨﻪ ﻣﺘﻔﺎﻭﺕ میباشد. ﻋﻮﺍﻣﻠﻲ ﻣﺜﻞ ﺗﺤﺼﻴﻞ ﻳﺎ ﺍﺷﺘﻐﺎﻝ، ﻣﻮﻗﻌﻴﺖﻫﺎﻱ ﺑﻪ ﺭﺳﻤﻴﺖ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩﺍﻱ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺧﺮﻭﺝ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ ﻓﻀﺎﻫﺎﻱ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﻭ ﺭﺳﻤﻲ ﺭﺍ ﮐﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﻮﺩ، ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ (علیرضانژاد و سرائی، 1386: 137).
اما بحث مهم در این قسمت نحوه حضور زنان در فضاهای عمومی است. نزدیک 60 درصد زنان عنوان کردهاند که به همراه خانواده از پارک استفاده میکنند، این میزان برای مردان تنها 14 درصد است (متغییر شماره 2 در جدول 2). تنها 4.5 درصد از زنان به تنهایی در پارکها حضور پیدا میکنند. این میزان برای مردان بیشتر از 10 درصد است. البته نزدیک 73 درصد مردان نیز اذعان داشتند که به همراه دوستان از پارک استفاده میکنند. این برای زنان 36 درصد بوده است. به عبارت دیگر، هر دو گروه، اغلب به صورت گروهی از فضا استفاده میکنند. ولی گروه مردان شامل گروههای دوستی میشود، در حالی که زنان گروه خانوادگی و فامیلی برای استفاده تشکیل میدهند.
جدول شماره 2: شاخصهای مربوط به نحوه استفاده از پارک
درصد زنان | درصد مردان | شاخص | متغییر | |||||
20.3 | 21.9 | الف) یک بار در هفته | 1. شمار استفاده از پارک در هفته | |||||
9 | 13.3 | ب) دو بار در هفته | ||||||
4.5 | 7.8 | پ) 3 بار در هفته | ||||||
13.5 | 35.2 | ت) بیشتر از 3 بار در هفته | ||||||
52.6 | 21.2 | ث) به صورت اتفاقی و در چند هفته یک بار ممکن است استفاده کنید. | ||||||
– | 0.8 | جواب نداده | ||||||
59.4 | 14.1 | الف) حضور با همراه (خانواده) | 2. نحوه حضور در پارک | |||||
36.1 | 73.4 | ب) حضور با همراه (دوستان و همکاران و غیره) | ||||||
4.5 | 10.2 | پ) حضور بدون همراه | ||||||
– | 2.3 | جواب نداده | ||||||
65.9 | 69.5 | بلی | 3. استفاده از پارک در شب | |||||
34.1 | 26.6 | خیر | ||||||
– | 3.9 | جواب نداده | ||||||
مأخذ: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل پرسشنامهها
با وجود اینکه حضور زنان در فضاهای عمومی بیشتر شده، ولی نتایج متغییر «تعداد دفعات استفاده از پارک» گویای این است که استفاده زنان از پارکها بیشتر اتفاقی و گاهی وقتها ممکن است در چند هفته یک بار اتفاق بیفتد (متغیر 1 در جدول 2). گفته شد که حضور غالب زنان در پارکها همراه با خانواده صورت میگیرد، بنابراین بیشتر زنان برای حضور در چنین فضاهایی باید منتظر آمادگی خانواده و در زمانهای مشخص و برنامهریزی شده باشند. چرا که بیشتر از 50 درصد زنان اذعان کردند که به صورت اتفاقی و در چند هفته یک بار ممکن است به پارک بیایند. اما این قضیه برای مردان خیلی صادق نیست. آنها هر وقت خواستند و در واقع انگیزه کردند میتوانند از پارکها استفاده کنند. بیشتر از 35 درصد مردان در هفته بیشتر از 3 بار به پارک میروند. این میزان برای زنان حدود 13 درصد است. متغیر دیگر استفاده از پارک در شبها است که نزدیک 66 درصد زنان ادعا دارند که در شبها هم از پارک استفاده میکنند (متغیر 3 در جدول 2). البته باید توجه داشت که اکثر زنان به همراه خانواده از پارک استفاده میکنند، و عمده استفاد از پارکها نیز در ماههای گرم سال صورت میگیرد که خانوادهها مجبورند برای فرار از گرما بعد از غروب آفتاب به پارک بروند.
3-3- دگرگونی سیاستهای عرصه عمومی
انقلاب در ارزشها (به تعبیر لویی دومون) جامعه مدرن را از جامعه سنتی جدا کرده است. جامعهای که دیگر نه تنها بسیاری از اصول سنت را نمیپذیرد، بلکه امروز را هم همواره به چالش میکشد. از این رو وقتی به کمال «رولان بارت» دقت میکنیم که زمانی گفته بود: «مدرن بودن یعنی اینکه بدانیم چه چیزهایی دیگر ممکن نیست»، متوجه میشویم که برای او نه فقط نقادی از سنتها و باورهای جزمی، بل نکتهای حتی مهمتر از این مطرح است: چیزهایی امروز امکانپذیر نیستند، یعنی در زمان حاضر نمیتوانند به نتیجه برسند (احمدی، 1377: 273). اساسِ مدرنیته تحول نگاهِ انسان به جهان و به خصوص به خودش است و تعریفِ تازهای است که از خود و جایگاهِ خود در نظام عالم میکند. مدرنیته اقدام به حذف تمام آن چیزهایی میکند که فرانسیس بیکن «بتهای ذهنی» مینامید، یعنی اعتقادات و باورهایی که خاطره فرهنگی غرب در قرون وسطی را شکل میداد. یا مارکس در کتاب «گروندریسه» میگوید: «در جامعة مدرن هر فردی قدرت اجتماعی و رابطهاش را با جامعه در جیب خود حمل میکند». یعنی آن که هر فردی به شکلی از اشکال صاحب قدرت اجتماعی است (جهانبگلو، 1376: 16).
از بین رفتن بتهای ذهنی، دگردیسی ارزشها، آگاهی یافتن انسانها نسبت به اینکه دیگر بعضی چیزها در دنیای امروزی ممکن نیست، تحول فرد به عنوان ارزش متعالی در تفکر مدرن (گنجی، 1375: 180)، و حرکت پیوسته رو به جلوی مدرنیته به تعبیر «ژرژ بالاندیه» (جهانبگلو، 1376: 9) و ارزشهای آن، تحولات عمیقی را در ساختارهای ذهنی جامعه به وجود آورده است. در نتیجة دگرگونی این ساختارها، عرصه عمومی و فضاهای عمومی شهری به لحاظ کارکرد دچار تحولات عمیقی شده است، به خصوص در کشور ما که عرصه عمومی در برابر عرصة خصوصی و دولتی همیشه در طول تاریخ حالتی خنثی داشته و به تعبیری وجود نداشته است. به عبارت دیگر در تنگنا قرار گرفتن عرصه عمومی باعث اهمیت یافتن عرصه خصوصی و یا به تعبیری چهار دیواری اختیاری (پيران، 1384) در جامعه ایرانی شده است. جامعهای که در آن هر یک از ایرانیان به «جامعهاي مستقل» تبديل شدهاند، كه رياست مطلقه آن بر عهده شخص افراد، محدود به چند عضو خانواده هستند. و يا محفلي كوچكي ساختهاند و به دور اين «جامعه مستقل» و يا اين «محفل كوچك» حصاري حصين از رفتار و اعتقاد كشيده، زندگي در اجتماع را براي خود نه يك اصل كه يك ضرورت نامطلوب تشخيص دادهاند ( عظيمي، 1383: پيشگفتار:8).
اما گسترش شهرنشینی، کوچک شدن عرصه زندگی خصوصی، و بسیاری مسائل دیگر که پیامدهای مستقیم و غیرمستقیم مدرنتیه هستند، باعث شکلگیری یک نیروی عرفی در جامعه شده است که قواعدی را تعریف میکند که پیرو فرمانهای رسمی نیست. گیدنز از اصطلاح «سیاست زندگی» برای توضیح نحوة شکلگیری این قواعد جدید استفاده میکند. او میگوید: سیاست زندگی وقتی ظاهر میشود که دیگر آداب و رسوم، کارکردی برای تعریف قواعد ندارد. یعنی آن آداب گذشته دیگر نمیتواند قواعد زیستجمعی ما را تعریف کند. اینجاست که عرصههای زیادی در زندگی پیدا میشود که باید در موردش تصمیم بگیرید. استراتژیهای فردی زنان دربارة تحصیل، سن ازدواج، فرصتهای ازدواج، تعداد فرزندان و خیلی امور دیگر متنوعتر شده است (خاتم، 1386: 39 و 40). دیگر آداب و سنن قدرتمندی که زنان از پیش کاملاً به سمت آنها رانده میشدند یا امکان انتخاب در مورد آنها نداشتند، بر آنها حاکم نیست. این امر حتی در مورد پوشش، به رغم همة تلاشی که برای یکپارچهسازی آن صورت میگیرد، دیده میشود. نتایج جدول شماره 3 نشان میدهد که حضور زنان در فضاهای عمومی به صورت تنها، دیگر نمیتواند به عنوان یک تابو برای بخش زیادی از جامعه فرض شود. حتی اگر این فضاها، پارکهای عمومی باشد که برای حضور در آنها ضرورت توجیهی وجود ندارد. نتایج طیفبندی نشان میدهد (گویه 1 در جدول 3) که حدود 45 درصد زنان و 44 درصد مردان مخالف این اعتقاد هستند که «حضور زنان به تنهایی در فضاهای عمومی مانند پارک» یک عادت زشت و نکوهیده در خانوادهها میباشد. البته نزدیک 30 درصد زنان و 23.4 درصد مردان نیز در مورد این گویه نظری نداشتهاند. ضمن اینکه نزدیک 30 درصد مردان و 27 درصد زنان هم موافق با این گویه بودهاند. به عبارت دیگر هنوز هم در بعضی خانوارها، حضور زنان به تنهایی در پارکها خیلی پذیرفته نیست.
در جامعه سنتی ایران، در کمتر از یک قرن پیش، زنان صرفاً در مکانهای مشخصی آزادانه میتوانستند حاضر شوند، مسجد، حمام و مزار سه قلمرویی بودند که زنان اجازه داشتند حاضر شوند. خیابان، بازار، فروشندگی و خرید، تجارت، زمینداری، سیاست و … به مردان تعلق داشت. در مسجد و حمام قلمرویی زنانه وجود داشت که حریم زن از مرد حفظ میشد. از این لحاظ زنان بدون ارتباط با مردان حلقهای زنانه را شکل میدادند. رفتن به مزار نیز از مناسک آخر هفته زنان محسوب میشد. این سه قلمرو، تنها قلمرو حضور زن در جامعه نبود، بلکه یگانه قلمروهایی بودند که زنان به تنهایی و بدون حضور مرد میتوانستند به آنجا بروند. در هر سه قلمرو «مرد خانه» بدین دلیل حضور نداشت که این عرصهها از حضور مردان خالی بود. از سوی دیگر، هر سه قلمرو با امر غیرسودآور، کار بدون مزد و فراغت همراه بود (کاظمی و اباذری، 1383: 105).
نتایج گویههای 2 و 3 در جدول 3، نشان میدهد، که برای بسیاری از خانوارها هم تردد زنان در فضاهای مختلف شهری امری طبیعی است و هم تنوع فعالیتها و تفریحات آنها بیشتر شده است. بالای 53 درصد زنان (گویه 3) مخالف این هستند که تفریحات آنها بهعنوان یک زن به شرکت در مراسم مذهبی و جشنها و یا وقتگذاری با دوستان و و زنان فامیل در خانهها سپری میشود. ضمن اینکه نزدیک 49 درصد زنان و 40 درصد مردان مخالف این گویه هستند که «تردد زنان در قسمتهای مختلف شهر به تنهایی زمانی ممکن است که به همراه مرد خانواده بوده و یا دلیل محکمی برای آن وجود داشته باشد».
امروزه حضور چشمگیر زنان در عرصههای عمومی مانند مراکز خرید و پاساژها (بهعنوان نمادهای اصیل مدرنیته که جای بازارهای سنتی را گرفتهاند) را باید در همین راستا تفسیر کرد. با ظهور فروشگاههای بزرگ و مراکز خرید، عرصة قلمرو عمومی و خصوصی مبهم شد. زن آزادانه میتوانست هر زمان که اراده کند به بهانة رفتن به خرید از خانه خارج شود. رفتن به خرید یکی از اولین بهانهها غیر از بهانههای سهگانه (مسجد، حمام و مزار) بود که زن میتوانست در بیرون حاضر شود. چنین حضوری بین کار مفید و فراغت در نوسان بود. یعنی در حالی که زن برای منزل خرید میکرد میتوانست تفریح کند و زمان آزاد خود را در جامعه واقعی داشته باشد. مراکز خرید به این معنا، هم عرصة کار (خرید) و هم عرصه لذت است. چنین فضاهایی غیر از این که شکل لذت زنان را به واسطة فراغت تغییر داده است، حیطة اختیار و آزادی انتخاب آنان را نیز بیشتر کرده است (کاظمی و اباذری، 1383: 106). عنصر مهم و محوری در اینجا «بودن در کنار یکدیگر» است. همین مؤلفه موجب حضور زن در عرصة اجتماعی میشود. مراکز خرید یکی از اولین فضاهایی است که زنان، حتی قبل از فضاهای رسمی چون ادارات، به طور مشروع آن را به تسخیر خود درآوردند. حضور در مراکز خرید به معنای خروج از عرصة کار بیمزد زنانه و قلمروی فرمانبرداری است. بنابراین در مراکز خرید فضایی متضاد با فضای خانه پدید میآید، جایی که زنان میتوانند در آن آزاد و مختار باشند. میتوانند خرید کنند، چانه بزنند، از خرید کالایی صرفنظر کنند، آزادانه خود را به نمایش بگذارند، در فضای عمومی حضور یابند و با امنیت خاطر، بدون تهدیداتی که ممکن است در خیابان باشد، قدم بزنند.
زنان در میان گروههای جامعه به ویژه در مقایسه با مردان از نظر هویتیابی با چالشهای بیشتری روبرو هستند، زیرا منابع چندانی برای معنابخشی و تعریف خود در دسترس ندارند. منابع هویتی زنان بیشتر ناشی از جنسیت یا طبقهی همسران آنها بوده و همواره به سرچشمههایی ارتباط دارد که هژمونی مردانه آن را جهت میبخشد (محمدپور و بهمنی، 1389: 44). در همین ارتباط، در گویه چهارم، به «نیاز نداشتن زنان برای اجازه گرفتن از خانواده برای حضور در فضاهای عمومی» پرداخته شده است. حدود 34 درصد زنان موافق این گویه هستند که نیازی به اجازه برای رفتن به عرصه عمومی را ندارند. اگرچه درصد مخالفان این گویه (حدود 33 درصد) کمتر از موافقان آن است ولی نزدیک 21 درصد نیز نظری در این زمینه اعلام نکردهاند.
ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺯﻥ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ (در فرهنگ سنتی) ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ و با کارهای زنانه در خانه مانند آشپزی، نظافت، نگهداری از بچهها و غیره صرف میشد. ﺍﻭ ﻓﺮﺻﺖﻫﺎﻱ ﭼﻨﺪﺍﻧﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺗﻔﺮﻳﺤﺎﺕ ﻣﺘﻨﻮﻉ ﺩﺭ ﺧﺎﺭﺝ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﻳﺎ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺭ عرصههایی ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺣﻀﻮﺭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺑﻮﺩ، ﻧﺪﺍﺷﺖ. گویه 5 نشان میدهد که اغلب زنان (91 درصد) و مردان (حدود 61 درصد) موافق این هستند که امروزه نقش زنان دیگر آشپزی و انجام کارهای زنانه در خانه نیست. با این وجود، ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺷﮑﻞ ﺣﻀﻮﺭ زنان ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻭ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ، ﺷﺒﺎﻫﺖ ﺯﻳﺎﺩﻱ ﺑﺎ ﭘﻴﮑﺮﻩﺑﻨﺪﻱ ﺭﻭﺍﺑﻂ ﺯﻥ ﺳﻨﺘﻲ ﻣﺸﺎﻫﺪﻩ ﻣﻲﺷﻮﺩ. ﺍﻣﺎ ﺗﻠﻮﻳﺰﻳﻮﻥ، ﺭﺍﺩﻳﻮ ﻭ ﺗﻠﻔﻦ، ﺷﮑﻞ ﺟﺪﻳﺪﻱ ﺍﺯ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻭ ﻓﺮﺻﺖ ﺧﺎﺻﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺑﺎ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺯﻧﺎﻥ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﺁﻭﺭﺩﻩﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺍﻣﮑﺎﻥ ﺗﺪﺍﻭﻡ ﻓﻀﺎﻱ ﺧﺎﻧﮕﻲ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺳﻮﻱ ﻋﺮﺻﻪ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺑﺮﺍﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﻲﮐﻨﺪ، بدون اینکه ﻧﻘﺶﻫﺎﻱ ﺁﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻣﻘﺎﻳﺴﻪ ﺑﺎ ﺯﻥ ﺳﻨﺘﻲ، ﺗﺤﻮﻝ ﭼﻨﺪﺍﻧﻲ ﻳﺎﻓﺘﻪ ﻭ ﻳﺎ ﻣﺎهیت آن ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﺷﺪﻩ ﺑﺎﺷﺪ. ﻳﻌﻨﻲ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﻲ ﮐﻪ زنان برای همراهی ﻓﺮﺯﻧﺪﺍﻥﺷﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﺎﺭﺝ ﻣﻲﺷﻮﻧﺪ، ﮐﻤﺎﮐﺎﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺁﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﻓﻀﺎﻱ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ، ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺗﺪﺍﻭﻡ ﻧﻘﺶﻫﺎﻱ ﺧﺎﻧﮕﻲ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﻧﺠﺎﻡ ﻣﻲﮔﻴﺮﺩ. ﺍﺯ ﺍﻳﻦﺭﻭ ﺿﻤﻦ ﭘﺬﻳﺮﺵ ﺁﻥ ﮐﻪ ﺯﻥ ﺳﻨﺘﻲ ﺑﻪ ﻣﻔﻬﻮم ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﻫﻢ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﻗﺎﺑﻞ ﺩﺳﺘﻴﺎﺑﻲ ﻧﻴﺴﺖ، ﺯﻳﺮﺍ ﺯﻥ ﺷﻬﺮﻱ، ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺑﺎ ﺍﺳﺘﻔﺎﺩﻩ ﺍﺯ ﻭﺳﺎﻳﻞ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺟﻤﻌﻲ ﺳﺮﺩ ﻭ ﮔﺮﻡ ﻭ ﻧﻴﺰ ﺗﻠﻔﻦ، ﺍﺯ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻓـﻀﺎﻫﺎ ﻭ ﺍﻣﺎﮐﻦ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩﺗﺮ ﻭ ﻭﺳﻴﻊﺗﺮﻱ ﺩﺳﺘﺮﺳﻲ ﺩﺍﺭﺩ، ﺍﻣﺎ ﻧﮑﺘﻪ ﻣﻬﻢ ﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﮐﻤﺎﮐﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﻣﻲﺭﺳﺪ ﮐﻪ ﺍﻳﻦ ﺣﻮﺯﻩﻫﺎ ﺑﻪ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﺧﺘﺼﺎﺹ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻭ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﺁﻧﺎﻥ ﺍﺳﺖ (علیرضانژاد و سرائی، 1386: 138). در گویه 6 به نقش خانوادهها در حمایت یا ممانعت از حضور زنان در عرصههای عمومی مانند پارکها پرداخته شده است. در فرهنگ سنتی حضور زن در عرصه عمومی باید به همراه مرد و با اجازة مرد بوده و دلیلی برای آن وجود داشته باشد. بیشتر از 62 درصد زنان مخالف، ممانعت خانواده به عنوان یکی از دلایل اصلی آنها برای عدم حضور در فضاهای عمومی هستند. اما در گویه 7، 45 درصد مردان معتقد هستند که از نظر آنها حضور زنان در فضاهای عمومی مانند پارک زشت نبوده و نیازی به اجازه از آنها هم ندارد. البته حدود 33 درصد نیز مخالف این گویه بودهاند. بدین ترتیب دیدگاه مردان نیز نسبت به حضور زنان در عرصههای عمومی دچار تحول شده و بسیاری از محدودیتهای عرفی و سنتی از میان برداشته شده است.
جدول شماره 3: دیدگاههای جامعه نسبت به حضور زنان در عرصه عمومی
زنان | مردان | شاخص | متغیر |
11.3 | 17.2 | کاملاً موافقم | 1. حضور به تنهایی زنان در فضاهای عمومی مانند پارک در خانواده ما یک عادت زشت بوده و قابل نکوهش است. |
16.5 | 13.3 | موافقم | |
23.3 | 16.4 | نظری ندارم | |
30.8 | 23.4 | مخالفم | |
15 | 21.1 | کاملاً مخالفم | |
3 | 8.6 | جواب نداده | |
14.3 | 18.8 | کاملاً موافقم | 2. تردد در نقاط دیگر شهر برای زنان تنها زمانی مجاز است که با حضور مرد خانواده صورت بگیرد و یا دلیل مهمی برای آن وجود داشته باشد. |
21.1 | 20.3 | موافقم | |
13.5 | 10.9 | نظری ندارم | |
29.3 | 21.9 | مخالفم | |
19.5 | 18 | کاملاً مخالفم | |
2.3 | 10.2 | جواب نداده | |
16.5 | کاملاً موافقم | 3. تفریحات من بهعنوان یک زن به شرکت در مراسم و اعیاد مذهبی و یا وقتگذرانی با همسایهها و دوستان و اقوام در خانهها و یا تفریحاتی با حضور بقیه افراد خانواده خلاصه میشود (برای زنان). | |
17.3 | موافقم | ||
10.5 | نظری ندارم | ||
25.6 | مخالفم | ||
27.8 | کاملاً مخالفم | ||
2.3 | جواب نداده | ||
15.8 | کاملاً موافقم | 4. من هر وقت احساس کنم نیاز به رفتن به فضاهای عمومی دارم این کار را انجام میدهم و نیازی به اجازه گرفتن ندارم (برای زنان). | |
28.6 | موافقم | ||
21.1 | نظری ندارم | ||
23.3 | مخالفم | ||
9.8 | کاملاً مخالفم | ||
1.5 | جواب نداده | ||
63.2 | 39.8 | کاملاً موافقم | 5. در شرایط امروز نقش زنان فقط آشپزی و مراقبت از کودکان نیست، بلکه آنها میتوانند با حضور در عرصه عمومی و ایجاد روابط اجتماعی، خود را از قید و بندهای سنتی برهانند. |
27.8 | 27.3 | موافقم | |
5.3 | 10.9 | نظری ندارم | |
2.3 | 8.6 | مخالفم | |
0.8 | 3.1 | کاملاً مخالفم | |
0.8 | 10.2 | جواب نداده | |
6.8 | کاملاً موافقم | 6. دلیل اصلی من برای عدم حضور در فضاهایی مانند پارک ممانعت خانواده و مخالفت آنهاست (برای زنان). | |
11.3 | موافقم | ||
17.3 | نظری ندارم | ||
42.9 | مخالفم | ||
19.5 | کاملاً مخالفم | ||
2.3 | جواب نداده | ||
21.1 | کاملاً موافقم | 7. از دیدگاه من رفتن خانوادهام به فضاهای عمومی (پارک) مانعی ندارد و نیازی به گرفتن اجازه از من ندارند (برای مردان). | |
24.2 | موافقم | ||
10.9 | نظری ندارم | ||
27.3 | مخالفم | ||
6.2 | کاملاً مخالفم | ||
10.2 | جواب نداده |
مأخذ: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل پرسشنامهها
3-4- مشکلات زنان در عرصه عمومی
در میان تجربههای مختلفی که ممکن است به دلیل داشتن بدنی زنانه برای زنان به وجود آید، تجربه احساس ناامنی و ترس از مورد تجاوز و تهاجم واقع شدن، یکی از جدیترین آنهاست، که تبدیل به پدیدهای اجتماعی در فرهنگ ایرانی به نام «احساس ناامنی زنانه» شده است (اباذری، صادقی فسایی و حمیدی، 1387: 76). بررسی نشان میدهد که نزدیک 55 درصد زنان مشکل اصلی خود در فضاهای عمومی را ترس از مزاحمت و آزار و اذیت دیگران میدانند (جدول شماره 4). میشل باندز (2004) معتقد است که ترس از خشونت و تعدی، اعتماد به نفس تعدادی از زنان را تحلیل برده و دسترسی به فضای عمومی را برای آنها محدود میکند. باندز دیدگاهی که معتقد است ترس یک خصیصه اساسی زنانه است را به چالش میکشد و معتقد است که محدودیت تحرک زنان در استفاده از فضا و هم در برساخت هویت، به معنی تحت سلطه بودن آنان است (به نقل از: اباذری، صادقیفسایی و حمیدی، 1387: 87). مردان نیز هم مشکل اصلی زنان در فضاهای عمومی را ناامنی میدانند. بدین ترتیب، نتایج پژوهش حاکی از آن است که دلیل اصلی محدودیت حضور زنان در فضاهای عمومی ترس از مزاحمت و آزار و اذیت میباشد به طوری که در مصاحبههای صورت گرفته نیز به عینه قابل مشاهده میباشد:
دختر 23 ساله عنوان کردن: «به نظر من، بانوان بهتر است که از مکانهای راحتتر استفاده کنند. مزاحمتها باعث میشود که ما دختران جوان نتوانیم تنها به پارک بیاییم و مجبوریم ماهی یکبار، آن هم الزاماً با خانواده از این فضا استفاده کنیم. توجه داشته باشید که خانوادهها به علت مشغله کاری ممکن است در زمانهای مورد نظر ما نتوانند همراهیمان کنند».
دختر 27 ساله ميگويد: «با پوششي که ما در فضاهای عمومی داریم، دوچرخه سواري يا اسكيت يا ديگر ورزشها مقدور نيست یا اگر هم مقدور باشد با مزاحمتهایی همراه است».
جدول شماره 4: مشکلات زنان در فضاهای عمومی
مشکلات زنان در فضاهای عمومی | |||||
دیدگاه مردان | دیدگاه زنان | ||||
تعداد | درصد | تعداد | درصد | ||
جواب معتبر | 1.کثیف بودن فضا | 13 | 10.2 | 9 | 6.8 |
2. روشنایی اندک فضا | 11 | 8.6 | 3 | 2.3 | |
3.کافی نبودن خدمات حملونقل و اتوبوسرانی | 7 | 5.5 | 26 | 19.5 | |
4.مشکلات مراقبت از کودکان و کارهای خانگی | 6 | 4.7 | 13 | 9.8 | |
5.ترس از مزاحمت و آزار و اذیت | 71 | 55.5 | 73 | 54.9 | |
6.سایر مشکلات | 15 | 11.7 | 6 | 4.5 | |
جمع | 123 | 96.1 | 130 | 97.7 | |
جواب نداده | 5 | 3.9 | 3 | 2.3 | |
جمع کل | 128 | 100.0 | 133 | 100.0 |
مأخذ: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل پرسشنامهها
نياز به حضور در فضاهاي عمومي براي همه گروهها فارغ از جنسيت، سن، سطح درآمد، شغل و … امري ضروري است و حضور زنان به عنوان گروهي اجتماعي و بهرهمند از حقوق شهروندي در فضاهاي عمومي نيز لازم و ضروري ميباشد و ايجاد هرگونه محدوديت در استفاده زنان از اين فضاها ميتواند مانعي بر سر راه توسعه محسوب شود (محمدی، 1387: 61).
در پایان به بررسی دو راهکار عمده و رایج برای افزایش امنیت زنان در فضاهای عمومی در جامعه پرداخته میشود. يكي از راهحلهايي كه به زنان براي افزايش احساس امنيت خود در شهر و به نوان محافظي در برابر آزارهاي جنسي توصیه میشود حجاب است. بهعبارتی زنان وقتی باحجاب و در لوای آن وارد فضای عمومی میشوند، فضای خصوصی را نیز با خود به همراه دارند. حجاب راهی است که از آن طریق زنان بدون جدا شدن از فضای خصوصی در فضای عمومی حضور مییابند. نتایج پیمایشی (جدول 5) نشان میدهد اکثریت زنان و مردان معتقدند که حجاب به تنهایی و بدون وجود عرصه عمومی سالم و مناسب نقش زیادی نمیتواند در ایجاد امنیت برای زنان در فضاهای عمومی مانند پارک داشته باشد. البته برخی دیگر از زنان نیز در برابر احساس ناامنی، واکنشی مثل عدم حضور در فضاهای عمومی و محروم ماندن از تفریحات ابتدایی را از خود بروز میدهند.
جدول شماره 5: نقش حجاب در افزایش امنیت زنان در فضاهای عمومی
به نظر شما حجاب میتواند عاملی برای افزایش احساس امنیت زنان در فضاهای عمومی باشد؟ | |||||
مردان | زنان | ||||
تعداد | درصد | تعداد | درصد | ||
جواب معتبر | خیلی زیاد | 26 | 20.3 | 28 | 21.1 |
زیاد | 19 | 14.8 | 30 | 22.6 | |
کم | 25 | 19.5 | 32 | 24.1 | |
خیلی کم | 10 | 7.8 | 16 | 12.0 | |
اصلاً | 45 | 35.2 | 23 | 17.3 | |
جمع | 125 | 97.7 | 129 | 97.0 | |
جواب نداده | 3 | 2.3 | 4 | 3.0 | |
جمع کل | 128 | 100.0 | 133 | 100.0 |
مأخذ: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل پرسشنامهها
يكي دیگر از متداولترين راهحلهايي كه براي افزايش حضور زنان در فضاهاي عمومي به كار ميرود، تفكيك جنسيتي فضاهاي عمومي است كه تا حد زيادي ميتواند در كاهش احساس ناامني در زنان مؤثر باشد. بیشتر از 72 درصد مردان و 55 درصد زنان نمونهگیری شده، مخالف تفکیک جنسیتی در فضاهای عمومی هستند. بنابراین شدت مخالفت زنان با تفکیک فضاهای عمومی کمتر از مردان است. علاوه بر این در بعضی پژوهشها، استقبال زنان از پارکهای مخصوص بانوان بیشتر هم است. نتایج پژوهشی که بر روی پارک مخصوص بانوان (بهشت مادران در تهران) (فرهودی و همکاران، 1390) انجام شده نشان میدهد که اکثریت افراد از احداث پارک مذکور احساس رضایت دارند، و مطالبات فراغتی بخشی از زنان تهرانی با ایجاد پارکهای ویژه زنان تحقق مییابد. در این پژوهش درصد بالایی از زنان، علت استفاده از پارک را نبود مردان میدانند. اکثریت آنها احساس آرامش به دلیل نبود مردان و امنیت را اولین نکته مثبت این پارکها میدانند.
این شاید تنها زنان نیستند که از بودن در این پارکها احساس راحتی میکنند، بلکه خانوادههای و به عبارت بهتر مردان خانواده، حضور زنان و دختران خود در پارکهای مخصوص بانوان را در مقایسه با دیگر پارکهای عمومی ترجیح میدهند. این مسئله ناشی از یک خلاء مهم فرهنگی در کشور است و آن هم نبود اعتماد به عرصههای همگانی و در واقع ترس از حضور در عرصههای عمومی برای زنان است. این خلاء فرهنگی ریشه تاریخی دارد، و با وجود اینکه امروزه حضور زنان در عرصه عمومی به طور اجتنابناپذیری زیاد شده است، ولی بازهم ترس از حضور زنان در عرصههای عمومی هم برای خود زنان و هم برای خانوادههای آنها وجود دارد. بدین ترتیب بحث از تفکیک فضاهای عمومی مانند پارک هم موافقان (نگاه کنید به: فرهودی و همکاران، 1390) و هم مخالفان (نگاه کنید به: تمدن، 1387). زیادی دارد. در این مطالعه هم تفکیک جنسیتی موافقان و مخالفان زیادی داشت:
مادر 53 ساله میگوید: «پارک ویژه بانوان مسلماً باعث خوشحالی و نشاط زنان شهر خواهد شد. دختران جوان وقتی خسته میشوند یا حوصلهشان سر میرود، چقدر راحتتر خواهند بود که در محیط ویژه همجنسهای خود قرار بگیرند. در این صورت خانوادهها هم دلهره و نگرانی کمتری خواهند داشت.»
«احداث پارک زنان؛ در واقع پاسخ به نیازی است که به دلیل محدودیتهای جامعه یا ترجیح شخصی، برای بانوان به وجود آمده است. پارکهای ویژه زنان مکانهایی هستند که بسیاری از زنان و دختران جوان میتوانند با استفاده از لباسهای راحت و مناسب، در آن به ورزش و تفریح بپردازند».
یکی از مراجعهکنندگان پارک ائلگلی این تفکیک را بیفایده دانسته و عنوان میکند: «من با هرگونه جداسازي جنسيتي مخالفم. فرهنگ جامعه بايد اصلاح شود و جامعه بايد دختران را همانگونه كه هستند، بپذيرد. من به عنوان يك زن حق دارم در پاركها و معابر عمومي ورزش و دوچرخه سواري كنم.»
شاید وجود فضاهایی مخصوص زنان به خودی خود ایرادی نباشد، چرا که سهولت بهرهبرداري از فضا را براي زنان فراهم ميكند، همانطور که در کشورهای پیشرفته هم فضاهایی مخصوص بانوان وجود دارد که مردان حق ورود به آنها را ندارند مانند استخرهای بانوان و غیره. اما اینکه با ایجاد چنین فضاهایی امنیت زنان تأمین خواهد شد جای ایراد خواهد داشت. چرا که در این صورت باید کل عرصههای عمومی شهر را تفکیک کرد به دو عرصه زنان و مردان. اين اقدام مفهوم اجتماعي را از فضا سلب كرده و آن را از يك فضاي اجتماعي به يك فضاي كاركردي تنزل ميدهد.
4- جمعبندی و نتیجهگیری
در این مقاله به تحولات عرصه عمومی و جایگاه زنان در این عرصه با مطالعه موردی بر روی پارکهای شهری پرداخته شد. به طور کلی در شهرهای اسلامی، دور ساختن زنان از فعالیتهای اقتصادی و به خصوص فعالیت در بازار، سبب محدود شدن حضور زنان در فضاهای عمومی و در کنار مردان شده است، طوری که نسبت زنان به مردان در این شهرها تا سه چهار دهه اخیر خیلی کمتر بوده است. ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺍﺻﻠﻲ ﺯﻥ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺩﺭ فرهنگ سنتی نیز، ﺑﺨﺶ ﺧﺎﺻﻲ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻧﺪﺭﻭﻧﻲ ﺑﻮﺩه است. ﺗﻘﺮﻳﺒﺎً ﺗﻤﺎﻡ ﺳﻔﺮﻧﺎﻣﻪﻧﻮﻳﺴﺎﻥ، مورخان، و نظریهپردازان در ﺍﻳﻦ عقیده مشترک هستند ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪﻫﺎﻱ ﺍﻳﺮﺍﻧِ سنتی ﺑﻪ ﺩﻭ ﺑﺨﺶ ﺍﻧﺪﺭﻭﻧﻲ ﻭ ﺑﻴﺮﻭﻧﻲ ﺗﻘﺴﻴﻢ ﻣﻲﺷﻮﺩ، ﮐﻪ ﺯﻧﺎﻥ اغلب ﺩﺭ ﺑﺨﺶ ﺑﻴﺮﻭﻧﻲ ﺧﺎﻧﻪ ﺣﺎﺿﺮ ﻧﻤﻲﺷﺪﻧﺪ. بدین ترتیب، آنچه از منابع تاریخی برمیآید، نشان از این دارد که اصولاً در فرهنگ سنتی ایران چیزی به نام عرصه عمومی برای زنان وجود نداشته است. فضاهای شهری که زنان میتوانستند استفاده کنند به شدت محدود بوده (عمده فضاهای مورد استفاده: شامل مسجد، بازار، تکایا و حسینهها، قبرستان و حمام میشده است) است. ضمن اینکه با حضور زنان در اغلب این فضاها تفکیک جنسیتی صورت گرفته، جایگاه مخصوصی برای زنان در آنها در نظر گرفته میشده است.
با ظهور مدرنیسم فضاهای جدیدی شکل گرفت که زنان نیز در آنها حضور مییافتند. برای نمونه میتوان به رستورانها، کافیشاپها، مراکز خرید و پاساژها و پارکها اشاره کرد. برخی از فضاهایی که در دورههای قبل، مردانه/زنانه بودهاند، مانند بازارها، ولی عملا در تسلط مردان قرار داشتند و حضور زنان در آنها محدود بود. بازار در دوره قابل تا حدود زیادی مردانه بود حال آنکه در دوره معاصر بازارهای مدرن و مراکز خرید به عنوان یکی از عرصههای مهم گذران اوقات فراغت زنان محسوب میشود (پوراحمد و سالاروندیان، 1391: 70). دو تا از مهمترین عرصههای عمومی که به همراه موجهای مدرنیسم وارد ایران شدند، پارکها و پاساژها بودند. پارکها بهعنوان فضایی باز و فرحبخش و سبز برای آسایش روانی و روحی، برای جبران زیانهای ناشی از مدرنیسم مثل بالا رفتن تراکم و افزایش شدید جمعیت، کاهش فضاهای باز، فشردگی فضاها، آلودگی، سرو صدا و غیره، جایگزین باغهای سنتی شدند که البته بیشتر حالت خصوصی داشتند. پاساژها هم بهعنوان فضاهایی سرپوشیده، تمیز و شیک که بهعنوان عرضه کننده مظاهر مدرنیته – کالاپرستی، ازخودبیگانگی، شئگشتگی روابط انسانی، سلطه پول و ارزش مبادلهای و سلطة طبقاتی- به متقاضیان مدرنیه، جایگزین بازارهای سنتی شدند.
ظهور پاساژ و مراکز خرید در ایران نه تنها مکانی امن برای حضور و بازنمایی برخی رفتارهای زنانه فراهم کرده، بلکه اساساً به زنانه شدن بسیاری از رفتارها مانند امرم خرید منجر شده است. این فضاها به عنوان بخشی از زندگی روزمره به گسترش حوزهی عمومی زنانه انجامیده است. پاساژ چون فضایی برای عرضهی امر متوسط و هنجارمند، مکانی مناسب برای تجلی سبک و سیاق زندگی زنان تلقی میشود، مکانی که در آن امر عامهپسند و بازتولیدپذیر حضور داشته و به دنبال خود هویت بازتولیدپذیر و سیال را نیز تولید میکند. زنان از این مکان به تولید سبک خود و تمایز آن از دیگران پرداخته و هویت جدیدی را از رهگذر چنین مصارفی مییابند (محمدپور و بهمنی، 1389: 45). بدین ترتیب در دو دهه اخیر، تحولات فرهنگی و اجتماعی که به روشنترین شکل در دگرگونی سبک زندگی روزمره تجلی مییابد باعث شده که زنان حصار محدود خانهها را شکسته و وارد فضای عمومی شوند. الگوهای فراغت دختران جوان شهری از شکل انفعالی و درونخانگی به شکل فعالانه و برونخانگی تغییر کرده است. امروزه اغلب استفاده کنندگان از پارکها، زنان و مردان جوان و مجرد هستند. مردان و زنان جوان نیاز به هویتیابی دارند. به خصوص این نیاز در میان زنان جوان شدیدتر است. چرا که در فقدان منابع مشخص برای هویتیابی زنان، آنها از طریق رویئت شدن به دنبال کسب هویت هستند. چیزی که پارکهای عمومی میتوانند به نوعی این نیاز را برآورده کنند.
با این وجود، غالب زنان استفاده کننده از پارکها، همراه خانواده به پارک میروند. در اینجا پیوند بین فرهنگ سنتی و امروزی کاملاً آشکار است. اگر چه زنان از اندرونی بیرون آمده و حضور چشمگیری در عرصههای عمومی دارند، حتی بعضی از این عرصهها را که در سابق بیشتر مردانه بود (مانند بازار)، امروزه تا حد زیادی زنانه کردند، ولی این حضور در عرصه عمومی، اگر چه نه به صورت کامل؛ ولی تا حدودی همراه با همان نقشهای سنتی زنانه و نیز محدودیتهای سنتی است.
وابستگی اغلب زنان برای حضور در پارک به خانواده باعث شده میزان و دفعات حضور آنها هم در پارک در مقایسه با مردان محدود باشد. به عبارت دیگر، حضور خیلی از زنان در پارکها اتفاقی و اغلب در چند هفته یک بار اتفاق میافتد چرا که باید به همراه خانواده حضور یابند، و این همان فرهنگ سنتی است که هنوز هم فعالیت زنان در عرصه عمومی را وابسته به مردان میکند.
امروزه با توجه به تحولات مدرنیستی و به تبع آن هجوم افکار فمینیستی، رویکرد زنانگی (در مفاهیمی نظیر مادر، همسر و غیره) به چالش کشیده شده است. نگاه زنان به جهان و به خودشان عوض شده است، که بالا رفتن سطح سواد در زنان و در کل جامعه، اشتغال زنان و انقلاب اطلاعات این تحول نگرشها را تشدید کرده است. خیلی از مردان هم به سخن رولان بارت رسیدهاند که «امروزه دیگر بعضی چیزها امکانپذیری نیست». دیگر حضور زنان در فضاهای عمومی مانند پارک و پرسهزنی در آن، در بخش زیادی از جامعه نه تنها نکوهیده نیست، بلکه حق طبیعی آنها محسوب میشود، حقی برای کسب هویت. حصارهای حصین رفتار و اعتقادات سنتی شکسته شده است، هر چند هنوز جامعههای مستقل ایرانیان که از عرصه خصوصی وارد عرصه عمومی شده هنوز پابرجاست.
امروزه نقش زنان فقط آشپزی کردن و نگهداری از بچهها نیست، ضمن اینکه فعالیتهای آنها و تفریحاتشان نیز به شرکت در مراسم عروسی و عزاداری و وقتگذرانی با دوستان نزدیک و فامیل خلاصه نمیشود. ارزشهای آنها به واسطه مدرنیته دگرگون شده، فضاهای مدرن زیادی هم شکل گرفته که تنوع را وارد عرصه عمومی برای زنان کرده است. با تمام این تفاسیر، نتایج این بررسی نشان میدهد که هنوز در بخشی از جامعه، فرهنگی سنتی غالب است. هنوز هم «آیدا»های زیادی هستند که در آشپزخانه نم میکشند و با تنهایی وحشتبار خود خو میگیرند. هنوز ترس زنان به خاطر بدن زنانهشان، آنها را از عرصه عمومی دور میکند که حتی حجاب و تفکیک جنسیتی فضاهای عمومی هم نمیتواند این ترس را زنان و حتی از خانواده آنها دور کند.
فردگرایی به عنوان یکی از مصادیق بارز مدرنیته در بسیاری از زنان پا به پای مردان هنوز شکل نگرفته است (البته نمیتوان گفت که فردیت به معنی مدرن آن در مردان ایرانی به طور کامل شکل گرفته است. چرا که هنوز هم بسیاری از روابط اجتماعی با توجه به هویت فردی و شخصیت مستقل افراد شکل نمیگیرد). چرا که رشد فردگرایی در مردان با تغییر نقش جنسی آنان توأم نبوده است؛ اما شکلگیری فردیت زنانه (که به لحاظ تاریخی نسبت به فردیت مردانه متأخرتر بوده است) موجب استقلال نسبی زنان از مردان و تغییر نقش جنسی زنان شده است. به عبارت دیگر، فردیت یافتن زنان، به معنای استقلال اقتصادی و خودآگاهی زنان و پایان بخشیدن به نگاه به زن صرفاً به عنوان مادر، همسر و جنس دوم و به رسمیت شناختن سروری زنان بر خویش است. از این رو رشد فردگرایی در زنان ناگزیر به چالشگری علیه پدرسالاری منجر میشود (درویشپور، 1379: 60).
علاه بر اینها، باید توجه داشت که این بررسی در یکی از مادرشهرهای بزرگ و تاریخی کشور انجام شده (شهر تبریز) که خود دروازه ورود مدرنیته به ایران میباشد. هر چه از این شهرها به سمت شهرهای میانی و کوچک و در نهایت روستاها حرکت کنیم، برتری با فرهنگ سنتی خواهد. تنوع و تفاوت گستردة موجود در شهرهاي بزرگ، به شكل هيجانانگيزي، انسانهايي را در كنار هم قرار ميدهد كه پيرو الگوهاي زندگي متفاوتي هستند و همين امر شهر را به مكاني جذاب و برانگيزنده تبديل ميسازد که وجه اساسی اين تنوع «ناشناسي» است. بنابراین از شدت بسیاری از رفتارها، حرکات، طرز فکرها و حتی نوع پوششهای جدید که در نتیجه ویژگی «گستاخی و جهشی مدرنیته» در شهرهای بزرگ قابل مشاهده است، در خارج این شهرها به خصوص در شهرهای کوچک و روستاها کاسته خواهد شد. با این وجود، امروزه در ایران، مدرنیته فقط مدرنیزاسیون تکنولوژیک یا وجوه اقتصادی آن نیست، بلکه اثرات پنهان مدرنتیه در عرصه عمومی باعث دگردیسیهای اساسی در ذهنها شده است. زنان پا به پای مردان در عرصههای عمومی مانند خیابان، بازار، پارک، پاساژ، کافیشاپ و غیره حضور دارند. زنانی که در دنیایی زندگی میکنند که دوست دارند الگوی زندگی خود را خود انتخاب کنند. در خصوص عقایدی که بدان تمایل دارند، با آگاهی تصمیم بگیرند و شکل زندگی خود را به شیوههای بسیار مختلف، که اجدادشان نمیتوانستند کنترل کنند، معین سازند. اصولاً به نظر میرسد بخش زیادی از زنان دیگر فدای خواستهای محافل مقدس فرض شدهای که از آنها برتر هستند نمیشوند.
منابع و مآخذ
- اباذری یوسف، صادقی فسایی سهیلا و حمیدی نفیسه (1387)، احساس ناامنی در تجربه زنانه از زندگی روزمره، فصلنامه پژوهش زنان، شماره 1، صص 103-75
- احمدی بابک (1377)، معمای مدرنیته، انتشارات نشر مرکز، تهران، چاپ اول، 367 ص
- اطهاری کمال (1386)، حاکمیت شایسته و ضرورت احیای حوزه عمومی، نشریه جستارهای شهرسازی، شماره 19 و 20، صص 37-32
- اهلرز اکارت (1373)، شهر شرق اسلامی- مدل و واقعیت، ترجمه محمدحسین ضیاءتوانا و مصطفی مؤمنی، نشریه تحقیقات جغرافیایی، شماره 32، صص 65-27
- بنه ولو، لئوناردو (1382)، تاریخ شهر؛ شهرهای اسلامی و اروپایی در قرون وسطی، ترجمه پروانه موحد، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، چاپ اول
- بهنام، جمشید (1386)، ایرانیان و اندیشه تجدد، نشر و پژوهش فرزانروز، تهران، چاپ سوم، چاپ اول به سال 1375، 192 ص
- پوراحمد احمد و سالاروندیان فاطمه (1391)، روند تحولات تاریخی فضاهای گذران اوقات فراغت زنان از قاجاریه تاکنون در شهر تهران، فصلنامه زن در توسعه و سیاست، دوره 10، شماره 3، صص 74-51
- پوراحمد احمد و موسوی سیروس (1389)، ماهیت اجتماعی شهر اسلامی، فصلنامه مطالعات شهرهای ایرانی- اسلامی، شماره دوم، صص 12-1
- پولاک، یاکوب ادوارد (1368)، سفرنامه پولاک، ترجمه کیکاوس جهانداری، انتشارات خوارزمی، چاپ دوم، تهران
- پيران، پرويز (1384)، نظریه شهر در ایران (سخنرانی)، جستارهای شهرسازی، شماره 12، 121-118
- تمدن، رويا (1387)، زنان و فضاهاي شهري، مجله جستارهاي شهرسازي شماره 24-25، صص 23-20
- جستارهای شهرسازی (1382)، شهر و شهرسازان: بحث کارشناسان در میزگرد جستارهای شهرسازی دربارة کیفیت و ویژگی فضاهای شهری، مصاحبهشوندگان: غلامرضا پاسبان حضرت، محسن خراسانیزاده، جهانشاه پاکزاد، محمدحسین جهانشاهی، شماره 6، صص 37-26
- جمالزاده محمدعلی (1320)، یکی بود یکی نبود، انتشارات بنگاه پروین، تهران، استفاده از نسخة نشر الکترونیک، بهمن 1388
- جمالزاده محمدعلی (1355)، زنی زشترو در سر و ته یک کرباس، مجله رستاخیز، شماره 456
- جهانبگلو رامین (1385)، هانا آرنت و سیاست مدرن، نشریه بخارا، شماره 58، صص 166-155
- جهانبگلو، رامین (1376)، مدرنها، انتشارات نشر مرکز، چاپ اول، تهران، 186 ص
- حسنبیگی حسن (1368)، تهران قدیم، انتشارت ققنوس، تهران، چاپ دوم، 480 ص
- خاتم اعظم (1386)، تغییر نقش زنان در حوزه عمومی و خصوصی، نشریه بازتاب اندیشه (مصاحبه)، شماره 87، صص 46-36
- خاماچی، بهروز (1389)، شهر من تبریز، انتشارات ندای شمس، چاپ سوم، چاپ اول 1386، 496 ص
- درویشپور مهرداد (1379)، طرحی از زن ایرانی در برزخ سنت و مدرنیته، نشریه بازتاب اندیشه، صص 63-60
- ﺳﺮﻧﺎ، ﮐﺎﺭﻻ (1362)، ﺁﺩﻡﻫﺎ ﻭ ﺁﺋﻴﻦﻫﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﺮﺍﻥ، ﺗﺮﺟﻤﻪ ﻋﻠﻲﺍﺻﻐﺮ ﺳﻌﻴﺪﻱ، ﮐﺘﺎﺑﻔﺮﻭﺷﻲ ﺯﻭﺍﺭ، تهران، چاپ اول، 335 ص
- شهری جعفر (1367)، تاریخ اجتماعی تهران در قرن سیزدهم: زندگی، کسب و کار، جلد 1، انتشارات اسماعیلیان، تهران، چاپ اول، 4354 ص
- شیل مری (1362)، خاطرات لیدی شیل: همسر وزیر مختار انگلیس در اوایل سلطنت ناصرالدین شاه، ترجمه حسن ابوترابیان، انتشارات نشر نو، تهران، چاپ اول، 279 ص
- صفایی سهیلا (1380)، هویت فرهنگی و نسبت آن با زن ایرانی، نشریه نامه پژوهش فرهنگی، شماره 22 و 23، صص 250-233
- عظيمي آراني، حسين (1383)، ايران امروز در آئينه مباحث توسعه (براي حل بحرانهاي كوتاه و بلندمدت اقتصادي چه بايد كرد؟)، انشارات دفتر نشر فر هنگ اسلامي، تهران، چاپ سوم، چاپ اول به سال 1378، 168 ص
- علیخواه فردین (1378)، کنش ارتباطی؛ بنیاد شکوفایی حوزه عمومی (اندیشههای یورگن هابرماس)، اطلاعات سیاسی- اقتصادی، شماره 139 و 140، صص 125-114
- علیرضانژاد، سهیلا و سرائی، حسن (1386)، زن در عرصه عمومی: مطالعهای در مورد فضاهای عمومی در دسترس زنان شهری و تغییرات آن، نشریه علوم اجتماعی، شماره 30، صص 150-123
- فرهودی رحمتالله، حبیبی لیلا، حاتمینژاد حسین، جعفری مهرآبادی مریم، سالاروندیان فاطمه (1390)، فضاهای ویژه و مشارکت زنان در فعالیتهای فراغتی، فصلنامه مطالعات گردشگری، سال هفتم، شماره 15، صص 109-85
- کاستللو، وینسنت فرانسیس (1371)، شهرنشینی در خاورمیانه، ترجمة پرویز پیران و عبدالعلی رضایی، انتشارات نشر نی، تهران، چاپ دوم، چاپ اول به سال 1368، 221 ص
- کاظمی عباس و اباذری یوسف (1383)، زندگی روزمره و مراکز خرید در شهر تهران، نامة انسانشناسی، سال سوم، شماره 6، صص 116-97
- کلیور رایس کلارا (1366)، زنان ایرانی و راه و و رسم زندگی آنان، ترجمه اسدالله آزاد، انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ اول، 282 ص
- گنجی اکبر (1375)، سنت، مدرنیته، پستمدرن: گفتگوی اکبر گنجی با داریوش آشوری، حسن بشرویه، رضا داوری، موسی غنینژاد، دفتر نخست، انشارات مؤسسه فرهنگی صراط، چاپ اول، اسفند 1375، تهران
- محمدپور احمد و بهمنی مریم (1389)، زنان، پاساژ و مصرف نشانهها، نشریه مطالعات راهبردی زنان (کتاب زنان سابق)، شماره 47، صص 72-41
- محمدی، مریم (1387)، بررسی ملاحظات جنسیتی در برنامهریزی و طراحیشهری: زنان و رویکرد عدالت جنسیتی در توسعه پایدار، نشریهرجستارهای شهرسازی، شماره 24-25، صص 63-56
- معروفی عباس (1388)، سمفونی مردگان، انتشارات ققنوس، تهران، چاپ سیزدهم، چاپ اول به سال 1380، 375 ص
- معینیعلمداری جهانگیر (1380)، هابرماس؛ فراملیت و گسترش گستره عمومی، نشریه راهبرد، شماره 21، صص 261-247
- مهدوی محمدصادق و مبارکی محمد (1385)، تحلیل نظریه کنش ارتباطی هابرماس، نشریه مطالعات علوم اجتماعی ایران (دانشگاه آزاد واحد خلخال)، شماره 8، صص 21-1
- ولیزاده وحید (1387)، جنسیت در آثار رماننویسان زن ایرانی، نشریه نقد ادبی، شماره 1، صص 224-191
- Abu-lughod Janet l. (1987), The Islamic City – Historic Myth, Islamic Essence, and Contemporary Relevance, in International Journal of Middle Eastern Studies, No 19, pp155-76
بدون دیدگاه