در این اوضاع آشفته جهان از نظر کسب و کار، همه بدنبال میلیاردر شدن هستند و میخواهند کسب و کار خود راه بیاندازند. کلمه “کارآفرینی” و “راه اندازی کسب و کار” و “استارت آپ” یکی از داغ ترین کلمات است. البته این عارضه فقط برای ایران نیست و در تمام دنیا این مورد وجود دارد.
با اینکه راهاندازی استارتآپ جذاب میباشد ولی باید به خاطر داشته باشیم از هر ۱۰ استارتآپ ۸ استارتآپ شکست میخورد. (البته شکست به نظر من بد نیست ولی استارتآپها معمولا بعد از هر شکست ورچیده میشدند و از شکست دست گرفته نمیشد.)
معمولا این استارتآپها با یک ایده و فرضیه ای شروع میشود ، “من فکر میکنم این رو درست کنم خواهد فروخت، من فکر می کنم مشتری این رو میخواد، من فکر میکنم …” .
همه اینها فرضیه من است و مشتری برای فرضیه من پول نمیدهد، مشتری اگر مشکلش حل بشود پول خواهد داد. معمولا فرضیههای استارتآپها، آنی نمیشود که مشتری دوست داشته باشد و مشکلش را حل کند. ولی ما چه وقت میفهیم که فرضیه ما درست نیست؟ هر چقدر زودتر بفهمیم و بتوانیم مسیر خودمان را عوض کنیم میزان موفقیت استارتآپ بالاتر خواهد رفت. بدترین چیز برای یک محصول این است که هیچکس آن را نخواهد و دانستن این مسئله بعد از یک سال میتواند عواقب سنگینی داشته باشد.
پس در هر استارتآپ مسئله اصلی سرعت است. دوستان خارجی ما اسم جدیدی به نام Lean Startup درآوردند که میشود گفت نسخه تکمیلی برای Agile میباشد.
در کل Lean Startup بر پایه این اصول است :
- Eliminate Waste : وقت خود را برروی ساخت ویژگیهایی که کسی نمیخواهد به هدر ندهید.
- Create Knowledge : لین استارتآپ در مورد یادگیری مداوم است.
- Short Iterations : چرخه کوتاه و مداوم برای یادگیری و منطبقسازی.
- Fail Fast : اگر چیزی قرار نیست کار بکند بهتر است زودتر کار نکند تا بتوانیم فرضیه های دیگر را آزمایش کنیم.
همانطور که گفته شد لین استارت آپ نسخه مکمل Agile میباشد: بدین گونه که در Agile ما فرض میکنیم Solution ناشناخته است و Problem یا مسئلهای که میخواهیم آن را حل کنیم مشخص است. یعنی اجایل مطمئن میشود که چیزها درست ساخته شوند ولی آیا ما چیزهای درست را میسازیم؟
ساختن چیز درست با درست ساختن چیزها فرق دارد
پس در لین استارتآپ فرض بر این است حتی Problem هم ناشناخته است و ما میخواهیم کشف کنیم که مشکل چیست؟ و این همان دلیلی است که یک استارتآپ تشکیل شده است. یک استارتآپ یک ورژن کوچک از سازمان نیست بلکه یک استارتآپ صرفا برای حل کردن یک مشکل ایجاد شده است و برای حل این مشکل با ایجاد Business Model های فرضیههای خود جهت شناخت و حل این مشکل تلاش میکند.
در لین استارتآپ یک پروسهای داریم به نام Customer Development . این پروسه معادل جمعآوری نیازمندیهای روش های قدیمی نیست، هنری فورد (سازنده ماشین های فورد) گفت: “اگر از مشتری بپرسیم چه چیزی میخواهی ، مشتری خواهد گفت اسب های سریعتر” . Customer Development در مورد معتبرسازی یا Validate چشمانداز خود ما است.
پس هدف ما در استارتآپ شناخت درست مشکل مشتری و ساخت و ارائه درست راهحل برای برطرفسازی مشکل و خوشحالکردن مشتری و پول در آوردن می باشد.
بدون دیدگاه